ریشهیابی اندیشهی جمهوریخواهی در افغانستان
جمهوری و دشمنان آن؛ وضعیت جمهوری در افغانستان آخرین پژوهش دکتر عمر صدر، دانشآموختهی علومسیاسی و استاد دانشگاه آمریکایی افغانستان است که به تبیین فلسفی نظام جمهوری، ریشههای تاریخی و وضعیت جمهوریخواهی در افغانستان پرداخته است. اهمیت این اثر از آنجا ناشی میشود که در یکسال گذشته تنش بر سر جمهوریخواهی و امارتباوری و تقابل آنها به دو گفتمان غالب در افغانستان مبدل شده است. یکسو دولت خویشخور و فسادپیشهی افغانستان پایههای جمهوریخواهی را متزلزل کرده و از سوی دیگر امارت طالبان شمشیرها را از نیام برکشیدهاند که جریان جمهوریخواهی و نظام مبنتی بر جمهوری را براندازند.
جمهوری و دشمنان آن، وضعیت جمهوری در افغانستان
نویسنده: دکتر عمر صدر
ناشر: انستیتو مطالعات استراتژیک افغانستان
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۹۰
جمهوری و دشمنان آن؛ وضعیت جمهوری در افغانستان آخرین پژوهش دکتر عمر صدر، دانشآموختهی علومسیاسی و استاد دانشگاه آمریکایی افغانستان است که به تبیین فلسفی نظام جمهوری، ریشههای تاریخی و وضعیت جمهوریخواهی در افغانستان پرداخته است. اهمیت این اثر از آنجا ناشی میشود که در یکسال گذشته تنش بر سر جمهوریخواهی و امارتباوری و تقابل آنها به دو گفتمان غالب در افغانستان مبدل شده است. یکسو دولت خویشخور و فسادپیشهی افغانستان پایههای جمهوریخواهی را متزلزل کرده و از سوی دیگر امارت طالبان شمشیرها را از نیام برکشیدهاند که جریان جمهوریخواهی و نظام مبنتی بر جمهوری را براندازند.
جمهوری و دشمنان آن، وضعیت جمهوری در افغانستان
نویسنده: دکتر عمر صدر
ناشر: انستیتو مطالعات استراتژیک افغانستان
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۹۰
در سال ۱۳۵۲ محمد داوودخان دیکتاتور وطندوست؛ حکومتِ شاهی مشروطه محمدظاهر شاه را با یک کودتاه سفید ساقط کرد و در نخستین سخنرانی خود که از رادیو کابل طنین میانداخت در توجیه کودتاه گفت که دموکراسی به «انارشی» تبدیل و شاهی مشروطه به «حکومت مطلقه» تبدیل شده. حالا او به تعبیر خودش آمده بود که سایهی مصبیتبار نظامهای انارشی و مطلقه را از سپهر سیاسی افغانستان برچیده و نظم را دوباره بر جامعه برگرداند. از همین مقطع زمانی بود که «نظام جمهوری» وارد سیاست رسمی افغانستان شد و به گونه رسمی یک دولت که از برایند یک کودتا بیرون شده بود؛ خود را «نظام جمهوری» نامید. (نسخه صوتی این مقاله را از اینجا میتوانید بشنوید.)
محمد صدیق فرهنگ تاریخپژوه و نویسنده، جمهوری داوودخان را «جمهوری شاهانه» نامیده است که بعدها سرآغاز و آبستن تحولات مهم و سرنوشتساز در تاریخ معاصر افغانستان شد. تجربه جمهوری شاهانه داوود خان تا جمهوری پسابن داریهای کاستیها و نارساییهای متعدد بوده است که کمتر مورد بررسی پژوهشگران سیاست و فرهنگ قرار گرفته است تا از لحاظ اندیشهای غنی و از لحاظ عملکرد راست شود.
جمهوری و دشمنان آن؛ وضعیت جمهوری در افغانستان آخرین پژوهش دکتر عمر صدر، دانشآموختهی علومسیاسی و استاد دانشگاه آمریکایی افغانستان است که به تبیین فلسفی نظام جمهوری، ریشههای تاریخی و وضعیت جمهوریخواهی در افغانستان پرداخته است. اهمیت این اثر از آنجا ناشی میشود که در یکسال گذشته تنش بر سر جمهوریخواهی و امارتباوری و تقابل آنها به دو گفتمان غالب در افغانستان مبدل شده است. یکسو دولت خویشخور و فسادپیشهی افغانستان پایههای جمهوریخواهی را متزلزل کرده و از سوی دیگر امارت طالبان شمشیرها را از نیام برکشیدهاند که جریان جمهوریخواهی و نظام مبنتی بر جمهوری را براندازند و بعد از دو دهه تلاش دولت-ملتسازی سنت دیرینه براندازی و انسداد و گسست را تکرار کنند.
مزید بر این پژوهشهای جدی درباره چیستی اندیشه جمهوریخواهی، پیشهشناسی جمهوری در بستر سیاسی افغانستان، تبیین بنیادهای فکری و اندیشهیی برای جمهوری و کنکاش و تحقیق درباره این نظام نشده است که اهمیت این پژوهش را چند برابر میکند. صدر با استفاده از ادبیات فلسفی- سیاسی و دادههای تاریخی موجود در افغانستان جریانها و دولتهای جمهوریخواه و وضعیت جمهوری فعلی را به کنکاش گرفته است. فرض پژوهش این است که جمهوری سومِ پسابن در افغانستان از ارزشهای جمهوری انحراف کرده و از آن بنام «جمهوری شریر» یاد میکند. به باور نگارنده «جمهوری و دشمنان آن» افغانستان سه نظام جمهوری را تجربه کرده که عبارت از جمهوری شاهانه داوود، جمهوری دموکراتیک سوسیالیستی و جمهوری سومِ پسابن.
پژوهش داکتر صدر از یک مقدمه و سهبخش عمده شامل نظریهی سیاسی جمهوری غربی، بازاندیشی جمهوری اسلامی و جمهوری شریر در افغانستان تشکیل شده است. بخش نخست آن به بنیادهای فکری و اندیشهیی جمهوری غربی پرداخته و باورمند به این است که نظام جمهوری با دموکراسی و لیبرالیسم تفاوتهای ظریف و نازک دارد که باید تفکیک شود. دموکراسی، آزادی را به قدرت فرد در اعمال قواعد بر خود و نپذیرفتن قواعد ساخته دیگران بر خود تعریف میکند. در حال که جمهوریخواهی؛ آزادی را در عدم وابستگی به اداره خودسرانهی یک فرد یا گروه از افراد در نظر میگیرد. به باور صدر جمهوریخواهی در غرب از سه دوره تاریخی گذشته است که عبارت از دوره کلاسیک باستانی: یونان و روم، ایتالیای و عصر رنسانس؛ آمریکای قرن هجدم و انقلاب فرانسه و مرحله آخری اواخر قرن بیستم : بازگشت به جمهوری. بنابر این جمهوری از نظر اندیشهیی غربی به نظام گفته میشود که از طرف مردم انتخاب شده و داری ویژهگیهای شهروندمدنی، عدم سلطه، فضیلت شهروندی، قیود قانون اساسی، مشارکت فعال سیاسی و دموکراسی مناظره باشد. بدون این مولفهها و ویژهگیها جمهوریخواهی معنای و مفهوم خود را از دست داده و به یک نظام بیمسمی بدل میشود.
بنا بر نبود منابع مکتوب در تاریخ سیاسی – اجتماعی افغانستان؛ هیچ سند تاریخی مبنی بر اینکه زمینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ورود جمهوریخواهی در افغانستان چی بوده است؟ وجود ندارد. گرچه صدر تاکید میکند که جمهوریخواهی در افغانستان پشبانی اندیشهیی ندارد اما با تایید این حرف پرسش این است که از نگاه تاریخی چطور به ذهن داوود خان رسیده که نظام قلمرو حاکم بر آن را جمهوری بنامد؛ واکنش مردم به این نظام چی بود؟ چیچیز داوود خان را واداشت که نظام جمهوری را وارد افغانستان کند؟ آیا عوامل خارجی در این زمینه وجود داشت؟ آیا کشور بود که از اندیشه جمهوریخواهی حمایت کرده و زمینه حضور جمهوریخواهی در افغانستان را مساعد کرده باشد؟ روحانیت به عنوان یک قشر تاثیرگذار که حالا در برابر جمهوری پسابن شمشیر را از نیام برکشیدند، چی واکنشی نسبت به جمهوری شاهانه داوود و خود واژه جمهوری داشتند؟ همه اینها پرسشهایی است در پژوهش داکتر صدر به تفصیل پرداخته نشده است. با آنهم صدر باور دارد که جمهوریخواهی از دل جریان دموکراسیخواهی در افغانستان بیرون شده و از لحاظ اندیشهیی هیچ پشتبانی فکری ندارد. داوود خان بدون هیچ ضوابطفکری و چارچوب اندیشهیی به یکشبه نظام جمهوری را وارد افغانستان کرد که هیچ شباهت با جمهوری به معنای غربیاش نداشت.
جمهوری شریر
صدر جمهوری پسابن را «جمهوری شریر» میداند، او بر مبنای ویژگیهای قیود قانون اساسی، دموکراسی مناظرهای، فضلیت مدنی و شهروندی فعال که از مولفههای اصلی نظام جمهوری پنداشته میشود، جریان جمهوریخواهی پسابن و نظام حاضر را جمهوری شریر میداند. از یکسو در زمان جمهوری پسابن قیود قانون اساسی و تفکیک قوا وجود ندارد و قانون اساسی به طور نظاممند در افغانستان نقض میشود. ایجاد ساختارهای موازی و خلاف قانون اساسی و اعمال حاکمیت بیچون و چرای کرزی و غنی نشان میدهد که تفکیک قوا و قیود قانون اساسی نقش کمرنگ داشته است.
صدر به به نقل از پیت استدلال میکند که بعد دوم نظام جمهوری مبتنی بر دموکراسی مناظرهای است و دموکراسی مناظرهای تنها انتخاب از طریق رای نیست بلکه تصامم مبتنی بر مناظره، کنترول دموکراتیک و اعتماد میان دولت و شهروند است، مولفه که هیچ وقت در جمهوریهای افغانستان دیده نشده و تعبیر بارفلید یک تضاد تاریخی بین ملت و دولت در افغانستان وجود داشته است، سوم فضلیت شهروندی است که در جمهوریها بسیار مهم و اساسی است. در واقع فرق جمهوری با لیبرالیسم در همین است که نظامهای جمهوری دارای شهروندان با فضلیت و فعال است. نظریهپردازان جمهوریخواهی باور دارند که فضیلت مدنی از طریق نهادهای اجتماعی پرور مییابند. صدر مینویسد: آنچه که در افغانستانِ پس از ۱۳۸۰ وجود داشته؛ جمهوریخواهی مدنی نه بل یک دموکراسی کممایهی مبتنی بر انتخابات بوده که به جز انفعال و بیحسی؛ چیزی در شهروندان ایجاد نکرده است.
به صورت کلی آنچه که از دل زد و بندهای سیاسی نشست بن بیرون شد، جمهوری اسلامی است که از چهار بعد: اندیشهیی، ساختاری، کارکردی و هنجاری با آسیبهای و چالشهای بزرگ روبرو است و از همین جهت است که طالبان به عنوان مخالفان اصلی نظامی فعلی به آسانی میتوانند این نظام را به چالش کشیده و پایههای مشروعیت آن را سست کند. در بعد اندیشهیی هیچ نظریهپردازی جدی و متن تاریخی-فلسفی در باره پایههای مفهوم «جمهوری اسلامی» تولید نشده است. صدر توضیح میدهد که اصلاً پسوند اسلامی در جمهوری افغانستان به صورت آنی و بدون هیچ کنکاش و بحث اندیشهیی وارد شده است. گرچه در کشورهای دیگر از جمله ایران در باره رابطه جمهوری و اسلام کارهایی شده اما در افغانستان هیچ توجه به این مهم نشده و به صورت کاپی و بدون پشتبانه اندیشهیی این نظام وارد افغانستان شده است. در بعد ساختاری جمهوری اسلامی افغانستان با ضعف قیود قانون اساسی روبرو است و از همین جهت است که رییسجمهوری در موارد بسیار میتواند قانون اساسی را نقض کرده و تصامم خودسرانه بگیرد و در بعد کارکردی خویشخوری، فساد و وابستهپروری جمهوری را دچار ضعف کرده و نبود فضلیت مدنی، افراطگرایی و قومگرایی مبانی هنجاری جمهوری را متزلزل کرده است. به باور صدر تمام این مولفهها باعث شده است که جمهوری اسلامی افغانستان به جمهوری شریر و بیمسمی بدل شده و از مسیر اصلی جمهوریخواهی منحرف شود.