سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

برخی پرسش‌ها درباره‌ی متن رمان «ملال جدول‌باز»

برخی پرسش‌ها درباره‌ی متن رمان «ملال جدول‌باز»

 

شرط احترام به نویسنده‌ای که از دنیا رفته این است که نوع رفتارمان با متن او را توضیح دهیم. این امر علاوه بر جنبه‌های حقوقی، از نظر نقد ادبی هم مهم است. مثلاً من به برخی ناهمواری‌ها در طول خواندن این کتاب برخوردم که برایم قدری عجیب بود. می‌مانم که شاید نویسنده‌ی فقید هنوز کار را تمام‌شده تلقی نمی‌کرده است. شاید قرار بوده یک بار دیگر متن را مرور و ویراستاری کند. بعد از خودم می‌پرسم ویراستار چقدر متن را تغییر داده است و روی متنی که مولفش زنده نیست، با چه ملاک و میزانی کار کرده است؟

شرط احترام به نویسنده‌ای که از دنیا رفته این است که نوع رفتارمان با متن او را توضیح دهیم. این امر علاوه بر جنبه‌های حقوقی، از نظر نقد ادبی هم مهم است. مثلاً من به برخی ناهمواری‌ها در طول خواندن این کتاب برخوردم که برایم قدری عجیب بود. می‌مانم که شاید نویسنده‌ی فقید هنوز کار را تمام‌شده تلقی نمی‌کرده است. شاید قرار بوده یک بار دیگر متن را مرور و ویراستاری کند. بعد از خودم می‌پرسم ویراستار چقدر متن را تغییر داده است و روی متنی که مولفش زنده نیست، با چه ملاک و میزانی کار کرده است؟

 

 

آیا متن رمان ایرج کریمی، متن نهایی بوده است؟

همین چند ساعت پیش خواندن ملال جدول‌باز نوشته‌ی ایرج کریمی را تمام کردم. چه خوب که این کتاب منتشر شده است. می‌خوانی و فارغ از سلیقه‌ و ذوق متفاوتی که می‌توانی داشته باشی انکار نمی‌توانی کرد که ایرج کریمی علاوه بر فیلمسازی و نوشتن درباره‌ی سینما، داستان‌نویس خوبی هم بوده است. لحن و ساختار و شخصیت‌پردازی رمان نشان از پختگی و کاردانی نویسنده دارد که از یک سو قلم به دست و از سوی دیگر با نوشتن فیلمنامه‌های فیلم‌هایش (و فیلمنامه‌هایی که ساخته نشده‌اند) با ساختار روایی خوب آشنا بوده است.

به هر رو، با خرسندی رمان کوچک ملال جدول‌باز را به پایان می‌رسانم و می‌روم ابتدای کتاب ببینم ایرج کریمی این رمان را کی نوشته است؟ در صفحات مقدماتی کتاب از قول ناشر ــ انتشارات دف ــ آمده است چاپ نخست این کتاب چهار سال پس از درگذشت نویسنده‌اش منتشر می‌شود، ولی در تمام این مدت جای آن روی میز ادبیات خالی بود. اما درباره که اصل رمان کی نوشته شده چیزی معلوم نمی‌شود.

در شناسنامه نام فواد نظیری به عنوان ویراستار ذکر شده است. پرسش برای من جدی‌تر می‌شود. ویراستاری کتاب در چه اندازه‌هایی بوده است؟ آیا صرفاً ویراستاری صوری و یکسا‌ن‌سازی رسم‌الخط و از این جور مسائل یا در ترکیب جمله‌ها و پاراگراف‌های متن ایرج کریمی تغییراتی داده شده است. و خُب، سوال سوال می‌آورد. اصلاً روی چه متنی کار شده و این متن چگونه به دست ناشر رسیده است؟

 

 

 

گمانم این‌ها سوالات مشروعی هستند. وقتی نویسنده زنده و حی‌وحاضر است، چنین سوالاتی مطرح نمی‌شود. نویسنده هست و اگر اعتراضی یا مشکلی داشته باشد، اعلام می‌کند، یا می‌شود ازش پرسید. اما در مورد نویسندگانی که در قید حیات نیستند به گمانم لازم است ناشر و ویراستار جریان کار را به خواننده گزارش کنند. در مقدمه‌ای باید توضیح داده شود که آیا ایرج کریمی پیش از فوتش این متن را در اختیار ناشر گذاشته است؟

آیا اصلاً قصد انتشار این داستان را داشته است؟ آیا این متن نهایی داستان بوده یا هنوز داشته روی آن کار می‌کرده؟ البته شاید ناشر و ویراستار پاسخ هیچیک از این پرسش‌ها را نداشته باشند، در این صورت همین را باید اعلام کنند و بگویند که مثلاً ورثه‌ی ایرج کریمی متن را از میان دستنوشته‌های او پیدا کرده و برای انتشار در اختیار ناشر گذاشته‌اند.

در صفحات ابتدایی کتاب ذکر شده که این نخستین چاپ کتاب است. بنابراین این متن قبلاً جایی چاپ نشده است. و به همین دلیل پاسخ سوالات بالا الزامی است. هنوز هم دیر نشده. نشر دف می‌تواند جداگانه این‌ها را توضیح دهد و در چاپ‌های بعدی کتاب، در مقدمه پاسخ این پرسش‌ها را بدهد.  

 

اما ناشر یک طرف. خواننده هم اصلاً پرسش نمی‌کند که این متن از کجا آمده است و در چه وضعیتی بوده است. ما عادت کرده‌ایم همین طوری بپذیریم. نخستین شرط احترام به نویسنده‌ای که از دنیا رفته این است که نوع رفتار ما با متن او را توضیح دهیم. این امر علاوه بر جنبه‌های حقوقی، از نظر نقد ادبی هم مهم است.

مثلاً من به برخی ناهمواری‌ها در طول خواندن این کتاب برخوردم که برایم قدری عجیب بود. می‌مانم که شاید نویسنده‌ی فقید هنوز کار را تمام‌شده تلقی نمی‌کرده است. شاید قرار بوده یک بار دیگر متن را مرور و ویراستاری کند. بعد از خودم می‌پرسم ویراستار چقدر متن را تغییر داده است و روی متنی که مولفش زنده نیست، با چه ملاک و میزانی کار کرده است؟ این‌ها باید توضیح داده شود. حتا بد نیست عکس یکی دو صفحه از دستنوشته‌ی مرحوم کریمی (اگر دستنوشته است) در کنار توضیحات مقدمه چاپ شود.

وقتی حتا نام مسئول دوخت جلد هم در شناسنامه‌ی کتاب ذکر شده (و چه خوب. بگذار نام همه‌ی کسانی که در تولید یک کتاب نقشی داشته‌اند در شناسنامه بیاید) آیا نباید این مسائل نیز روشن می‌شد.

 

هیچ ظن بدی نسبت به ناشر و تهیه‌کننده‌های کتاب ندارم. قصدم اصرار بر این است که با نوشته‌ها و سندهای باقی‌مانده از هنرمندان و مولفان جدی‌تر برخورد کنیم.

حق خواننده است بداند این کتاب تا چه اندازه با نوشته‌ی ایرج کریمی همخوان است و مبنای کار تا چه اندازه متنی آماده‌ی انتشار بوده است. حتا به نظر من ناشر و ویراستاری که روی متن یک نویسنده‌‌ای کار می‌کنند که دستش از این دنیا کوتاه است، اطلاعاتی هم درباره‌ی دیگر کارهای منتشر نشده‌ی نویسنده و احتمال چاپ آن‌ها در آینده بدهند. و بهتر از همه این‌که ورثه‌ی ایرج کریمی یا هرکسی که حق انتشار آثار او را دارد، اطلاعاتی درباره‌ی احتمال انتشار کارهای دیگر به علاقه‌مندان او بدهند.

  این مقاله را ۴۳ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *