دقایق زن خاورمیانهای
زن پارچهای از دو دفتر تشکیل شده است که عموماً فضایی اجتماعی دارند. سخن از دغدغههای انسانی است که دارد در بطن خاورمیانه شاعری میکند و از آنسوی مرزهای کشورش هنوز صدای تیراندازی میآید. چطور میتوان تصور کرد دقایق زندگی چنین شاعری، آرزوهایش و حتی اندوهش رنگی از سیاست و بحرانهای اجتماعی به خود نگیرد؟ چطور ممکن است عاشقی کند اما چشمش به تیتر سیاه و درشت روزنامهها نچرخد؟ شاید همهی اینها نیز نشأتگرفته از ضمیر ناخودآگاهش باشد ولی به هرحال بعید است جایی بروز نکند و درزی برای تراوش نیابد.
زن پارچهای
نویسنده: نیّر فرزین
ناشر: آنیما
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۷۲
شابک: ۹۷۸۶۰۰۸۹۴۷۵۲۳
زن پارچهای از دو دفتر تشکیل شده است که عموماً فضایی اجتماعی دارند. سخن از دغدغههای انسانی است که دارد در بطن خاورمیانه شاعری میکند و از آنسوی مرزهای کشورش هنوز صدای تیراندازی میآید. چطور میتوان تصور کرد دقایق زندگی چنین شاعری، آرزوهایش و حتی اندوهش رنگی از سیاست و بحرانهای اجتماعی به خود نگیرد؟ چطور ممکن است عاشقی کند اما چشمش به تیتر سیاه و درشت روزنامهها نچرخد؟ شاید همهی اینها نیز نشأتگرفته از ضمیر ناخودآگاهش باشد ولی به هرحال بعید است جایی بروز نکند و درزی برای تراوش نیابد.
زن پارچهای
نویسنده: نیّر فرزین
ناشر: آنیما
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۷۲
شابک: ۹۷۸۶۰۰۸۹۴۷۵۲۳
سخن از دغدغههای انسانی است که دارد در بطن خاورمیانه شاعری میکند و از آنسوی مرزهای کشورش هنوز صدای تیراندازی میآید. چطور میتوان تصور کرد دقایق زندگی چنین شاعری، آرزوهایش و حتی اندوهش رنگی از سیاست و بحرانهای اجتماعی به خود نگیرد؟ چطور ممکن است عاشقی کند اما چشمش به تیتر سیاه و درشت روزنامهها نچرخد؟ چگونه میشود مادریاش بری از کابوسِ گرسنگی و آوارگی باشد؟
شاید همهی اینها نیز نشأتگرفته از ضمیر ناخودآگاهش باشد ولی به هرحال بعید است جایی بروز نکند و درزی برای تراوش نیابد. کتاب زن پارچهای از دو دفتر تشکیل شده است که عموماً فضایی اجتماعی دارند.
دفتر اول کتاب زن پارچهای تماماً در همین حال و هواست اما در دفتر دوم کمی فرصت مییابیم که با جنبههای دیگری از افکار و تصورات شخصی شاعر نیز آشنا شویم. نگاهی به عناوین اشعار دفتر نخست میتواند گواه همین ادعا باشد: (خلیج فارس)، (آزادی)، (گور دسته جمعی)، (صلح)، (آسایشگاه)، (به کودکان خاورمیانه) و…
شعر اجتماعی لزوماً رجحانی بر سایر گونهها ندارد اما میتواند آرشیو پنهان جامعهای باشد که هنرمند در آن زندگی میکند. نمیخواهم وارد مبحث جامعهشناسی ادبیات شوم ولی بد نیست اشارهای کنم به این نکته که ذهن شاعر به عنوان سوژهای فعال، تأثیرات محیطی را دریافت میکند و پس از فعل و انفعالاتی ذهنی آن را در قالبی هنری عرضه میکند. احتمالاً هرچه شاعر به لحاظ آگاهی پرمایهتر و از نظر فنی ماهرتر باشد، نتیجه کار ماندگارتر خواهد بود:
نگاه کن/ کلمات کاغذ را تاریک کردهاند/ معلوم نیست گلوله/ به کدام یک از ما میخورد…
سرودن شعر اجتماعی پیادهروی روی لبهی تیغ است؛ مرز میان واقعیت و خیال. ذرهای انحراف به اینسو و آنسو دور شدن از هستهی شعر است؛ فاصله گرفتن از آن جنبه زیباییشناسانهی ادبیات است که میتواند مسحور کند و التذاذ ببخشد. اگر تیر شاعر بر هدف بنشیند میتواند شاعر را علیرغم شاعریاش تا حدّ یک مصلح اجتماعی، یک جامعهشناس دلسوز یا یک شهروند مسئولیتشناس پیش ببرد:
آخرین عکس تو/ در جیب خونی سربازی پیدا شد/ که در نامه نوشته بود/ زود برمیگردد…
اگر تیر شاعر به خطا رود چه؟ اگر شاعر به خواستهاش نرسید باید منتظر چه نتیجهای باشیم؟ اینجاست که تاریخ بیرحمانه از پشت سر فرا میرسد و همه چیز را میبلعد، همه چیز را فرو میبرد و گاهی حتی نامی از هنرمند هم باقی نمیگذارد. دلیل آن ساده است: هنرمند پیش از هر کاری باید آفرینندهی اثری هنری باشد. هنرمند قبل از هرچیز باید پاسخگوی هنر خود باشد که به خاطرش دست به قلم برده است. عرقریزان روح او باید به منظور تولید هنر باشد نه پرداخت و ارائه نظریهای اجتماعی یا سیاسی:
گلولهها/ چه کار میتوانند با تو کنند؟/ با شاعری که مغولها/ قبلاً او را کشتهاند/ زخمهای تاریخ را/ خوب نبستهایم/ نگاه کن/ خون امیرکبیر/ از جویها میرود.
ضمن اینکه باید در نظر داشته باشیم که شعر اجتماعی با مخاطبی که از این سرزمین و محیط اجتماعی دور است به شدت بیگانگی میکند. مخاطبی که پیشفرضی از دردها و رنجهای بومی نداشته باشد اثر را پس میزند و نمیتواند در فراز و فرودهای آن به سرخوشی برسد.
با گذر از این مضمون غالب، به دلسرودههایی میرسیم که گویا به ذات شاعر نزدیکترند. وقتی ابرهای تیرهی اندوه کنار میرود و رنج وطن فرو مینشیند، دغدغههای دیگر شاعر مجال ظهور پیدا میکنند. در دفتر دوم ما چهرهی زنی را میبینیم که دوست دارد عشق بورزد و از روزمرگیهایش شکایت کند. آنچه ما در دفتر اول نشانی از او نمییابیم در این بخش نقاب از چهره میافکند.
زنی ایرانی که هم از موقعیتش گله دارد و هم به آن عشق میورزد. این تناقض یک پارادوکس هنری است که به نظر من نقطه عطف مجموعه و سکوی پرش آن نیز هست. اگرچه این پرسوناژ فرصت کمی برای معرفی خود مییابد اما در همین فرصت کوتاه نویدبخش آثاری قابل اعتناست. دغدغههای فمینیستی آن هم قابل احترام است. شاید این پرسوناژ همان زن پارچهای باشد که بالاخره میخواهد خودی نشان بدهد:
پرنده بودم/ قبل از سیزده سالگی/ قبل از اینکه/ رودخانهای در من طغیان کند/ و ماهیان سرخ را/ در لباس زیرم جا بگذارد…
شاعرانگی این بخش بیشتر و صور خیال آن دلچسبتر است. به گمان من شعرهایش نیز صمیمیترند. اینجاست که میتوانیم با اندیشههای شاعر آشنا شویم؛ به درددلهایش گوش بسپاریم و از جنبه هنری کتاب لذت ببریم.
زن پارچهای نمایندهی زن معاصری است که وارث اندوه نیاکان خود است؛ خودش را به چشم یک قربانی میبیند اما همچنان میخواهد از چارچوب سنت بیرون بزند، اگرچه چندان امیدوار به نظر نمیرسد:
پاییز که میآید/ آفتاب از درخت/ زود خسته میشود/ پرده را میکشم/ سرم را/ روی شانهات میگذارم/ میخواهم تکهای از آسمان را ببویم/ که هنوز پر از پرنده است/ قبل از این که/ قرصم را بیاوری/ و بگویی/ وقت ملاقات تمام شد.
دقایق زن خاورمیانهای
کتاب زن پارچهای نخستین اثر نیّر فرزین است که چاپ اولش در سال 1397 توسط نشر آنیما روانه بازار کتاب شده است. امیدوارم مجموعه بعدی این شاعر در مسیر تکامل و تثبیت شخصیت شعری ایشان باشد.