سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

رویای آمریکایی

رویای امریکایی مفهومی بود که شوروشوق مهاجرت به سرزمین فرصت‌ها را در سرتاسر جهان به راه انداخت. رمان «در آمریکا» همین رویا را زمینه‌ی مهاجرت یک گروه هنرمند و روشنفکر در سال‌های پایانی قرن نوزدهم از لهستان تحت اشغال روسیه به کالیفرنیای جنوبی قرار می‌دهد. در زمانی که هنوز بسیاری از بخش‌های امریکا سرزمین پرت‌افتاده و مهجوری‌‌ست و گروه لهستانی‌ها تلاش می‌کنند یک جامعه‌ی اشتراکی موفق و ثروتمند در این کشور بسازند. اما این رویا شکست می‌خورد و سرانجام بازگشت دوباره به هنر و تئاتر است که سرخوردگی ناشی از این شکست را التیام می‌بخشد.

در آمریکا

نویسنده: سوزان سانتاگ

مترجم: نیلوفر صادقی

ناشر: برج

نوبت چاپ: ۱۴۰۱

سال چاپ: ۱

تعداد صفحات: ۴۸۸

شابک: ۹۷۸۶۲۲۷۲۸۰۴۹۴

 

 

 

 

 

تهیه این کتاب


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

«در آمریکا» با روایت یک راوی عجیب‌وغریب و ناشناس آغاز می‌شود. شبی برفی و سرد در مکان و زمانی نامعلوم است که راوی به مهمانی خصوصی جماعتی روشنفکر و اهل تئاتر در هتلی پناه می‌برد. خیلی طول نمی‌کشد تا بفهمیم راوی برای جمعی که این‌سو و آن‌سوی اتاق می‌خرامند و با هم گپ می‌زنند نامرئی‌ست؛ اما می‌توانیم حدس بزنیم که به احتمال زیاد خود سوزان سانتاگ نویسنده است، که به میل و سلیقه‌ی خود بر مهمان‌ها نام می‌گذارد و به ‌آن‌ها ظاهر، طبقه‌ی اجتماعی و شغل ‌می‌بخشد.

مهمان‌ها به زبانی بیگانه صحبت می‌کنند و آرایش مو و لباس زنان و مردان قدیمی به‌نظر می‌رسد. به زودی می‌فهمیم که زمان یکی از شب‌های سال‌ 1876 است و ما و راوی در هتلی مجلل در ورشو حاضریم. راوی در میان جمع مارینای زیبا را با قد متوسط، پشتی خدنگ و انبوه موی خاکستری‌طلایی باز می­‌شناسد. ستاره‌ی سی‌وچند ساله‌ی تئاتر لهستان، که قرار است در سرتاسر رمان مثل خود راوی، که به زودی از داستان محو شده و تنها روایتش را به‌جا می‌گذارد، سر در پی او بگذاریم.

 

شخصیت اصلی رمان، تصویری داستانی و خیالی از هنرپیشه‌‌ی معروف لهستانی به نام هلنا موجیوسکاست که به خواست و میل سانتاگ به ماریِنا زاوینژوفسکا تغییر نام می‌دهد. او که زیبا، مشهور و بسیار مستعد است، نقطه‌ی ثقل حلقه‌ا‌ی از هنرمندان و روشنفکران ورشو است که از تجاوز و تعدی روس‌ها آزار دیده‌‌اند و در عین‌حال به زبان و فرهنگ و وطن خود نیز عشق می‌ورزند.

مارینا رویایی برای خود و دوستانش می‌سازد: مهاجرت به آمریکا و تشکیل یک جامعه‌ی کوچک مستقل که در آن تمام افراد گروه سخت کار می‌کنند و همگی در نتیجه و دسترنج آن شریک خواهند بود.

گویا برای مارینا تشکیل یک اجتماع اشتراکی و خودبسنده، دورنمای فریبنده‌ای‌ست از آرمانشهری که ناکامی‌­های حاصل از اشغال وطن و رهاکردن پیشه‌ی بازیگری را جبران می‌کند. و از سوی دیگر گویی این خود سانتاگ است که در سال‌های پایانی عمر خود به مساله‌ی کمونیسم از زاویه‌ای متفاوت با گذشته نگاه می‌کند.

با شکست آرمانشهر مارینا و از دست‌رفتن سرمایه و انگیزه و امیدهای بسیار و پراکنده‌شدن اعضای حلقه‌ی وفاداران پیرامون وی، عصر جدیدی در زندگی این زن حیرت‌انگیز پدیدار می‌شود.

 

او از خاک خود برمی‌خیزد، آمریکایی که او را پس زده ترک نمی‌کند و در عوض به شیوه‌ی خود با تمام قوا به آن حمله‌ور می‌شود. در کار دشوار آموختن زبان انگلیسی موفق می‌شود و می‌تواند خود را بر صحنه‌ی معتبرترین تئاترهای زمانه‌ی خود در سرتاسر آمریکا ثابت کند. چندی نمی‌گذرد که او به بازیگری قدرتمند و افسانه‌ای، غرق در شهرت و تحسین مردمانی که در ابتدا خود را با آن‌ها بیگانه حس کرده بود، تبدیل می‌شود.

 

در آمریکا سانتاگ

 

 

رمان پرتره‌ای دقیق و با جزییات از آمریکای در آستانه‌ی مدرنیته را به تصویر می‌کشد. افزودن مایه‌های عاشقانه و تنیدن شبکه‌ای از روابط پیچیده و سردرگم احساسی میان مارینای باشکوه و خیره‌کننده و مردان عاشقی که در گوشه و کنار زندگی او پدیدار شده و به معنای واقعی کلمه به پای وی می‌افتند، داستان را از خطر گیرافتادن در دام شرح‌وتفصیل جزییات سفر دشوار و زندگی طاقت‌فرسا و دور از انتظار در کالیفرنیا، شکست رویای مارینا و شرح مرارت‌ها و ملالت‌های پذیرفته‌شدن در جامعه‌ی جدید نجات می‌دهد.

روایت در قسمت‌های مختلف کتاب زبان، لحن و زاویه‌ی دید عوض می‌کند. نویسنده در سرتاسر رمان با دوربینی در حوالی مارینا می‌چرخد و احوالات و اندیشه‌های او را نمایش می‌دهد. داستان در چند لایه و خطوط مجزا به جلو حرکت می‌کند. روایت اصلی خطی و ماجرامحور پیش می‌رود. در این مسیر مارینا، همسرش باگدان و فرزندش پیوتر، عاشق دلخسته‌اش ریشارد و دوستان دیگری را که همپای او تن به مهاجرت می‌‌دهند می‌شناسیم و به ضعف و قوت شخصیت آن‌ها پی می‌بریم.

در سطحی دیگر از خلال نامه‌هایی که با زبان اول شخص به دوست و عاشق محبوبش هنریک می‌نویسد، به بخش‌های پنهان‌تر و درونی‌تر شخصیت مارینا آگاه می‌شویم. از سویی دیگر نویسنده ناگهان با افشای بخش‌هایی از دفتر خاطرات شخصی باگدان همسر مارینا، ما را از حقایقی در زندگی این زوج آگاه می‌کند که شگفت‌زده‌مان می‌کند. و در بخش پایانی نیز با مونولوگی طولانی که بازیگر توانا و سالخورده ادوین بوث خطاب به همبازی خیره‌کننده‌ی خود مارینا می‌گوید غافلگیر می‌شویم.

 

ممکن است برخی از ما خوانندگان با این بدعت‌های روایی نویسنده قدری احساس غریبگی و سردرگمی داشته باشیم. گویی با داستانی سروکار داریم که هم روراست و صادق ما را مخاطب قرار می‌دهد و هم عامدانه حقایقی را در پس پرده نگاه می‌دارد. به همین دلیل هم هست که شخصیت مارینا در سرتاسر رمان همواره برای مخاطب اندکی در سایه و مرموز باقی می‌ماند.

ما شور و حرارت او را بر صحنه‌ی نمایش درک می‌کنیم، وجودش را که وقف بازیگری و اجرای بی‌نقصی از مهم‌ترین شخصیت‌های زن شاهکارهای ادبی جهان می‌شود به تماشا می‌نشینیم، سرسپردگی او به حرفه‌اش و سختکوشی و پشتکار غریبش را ستایش می‌کنیم، اما همزمان از بی‌رحمی و قدرت او در روابط عاشقانه‌اش و توانایی تاریک و خوفناکش در بریدن بندهای عاطفی و هر آنچه که سد راه هنر بی‌بدیل و یکه‌تاز او بر صحنه‌ی نمایش می‌شود، حیرت می‌کنیم.

سوزان سانتاگ در آمریکا را در سال  1999 منتشر کرد و این اثر به زودی با تحسین‌های بسیاری در سرتاسر دنیا همراه شد. سانتاگ بیشتر با مقالات و جستارهایی شناخته می‌شود که رویکردهای فیلسوفانه‌ای به مساله‌ی مدرنیته در جوامع دارند. مقالات علیه تفسیر و تماشای رنج دیگران و کتاب درخشان درباره‌ی عکاسی او شهرتی جهانی برای او ساخته‌اند. اما در کنار آثار ناداستانی متعدد، او تجربه‌ی نگارش چند رمان را نیز در کارنامه‌ی خود دارد. مهم‌ترین آثار داستانی او شیفته‌ی آتشفشان و در آمریکا درونمایه‌های پررنگی از عشق، حقوق زنان و تغییر و تحولات اجتماعی و مدرنیته را در خود دارند. 

 

  این مقاله را ۴ نفر پسندیده اند

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *