سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

درد زیبا

سیرک شبانه یک رمان تاریخی گسترده درباره جادو و سیرک است. این روایت بسیار عجیب و غریب را طوری واقعی و بصری نوشته است که مانند بودن زیر چادر سیرک مبهوت جادوی آن می‌شوید. مورگنشترن صحنه‌های دقیق، خاطره‌انگیز و از نظر بصری شاداب را در چادرهای سیرک خیالی خود نقاشی می‌کند.

 

 

 

 

 

درد زیبا

 

سیرک بی‌خبر از راه می‌رسد. هیچ تبلیغاتی ورود آن را اعلام نمی‌کند. سیرک غیرعادی است زیرا کاملا سیاه و سفید است. یک ساعت بزرگ در ورودی وجود دارد، جایی که جمعیتی پشت دروازه ها جمع می‌شوند و منتظر باز شدن سیرک هستند. وقتی غروب می‌رسد، تابلویی از نور روشن می‌شود که روی آن نوشته شده است: «Le Cirque des Rêves». زنی برای دخترش توضیح می دهد؛ «سیرک رویاها». دروازه‌ها باز می‌شوند تا جمعیت بتوانند وارد شوند.

 

پس از اینکه مادر سلیا بوون از دنیا می‌رود، وکیلش او را به تئاتری تحویل می‌دهد که پدرش هکتور بوون با نام هنری پراسپرو در آنجا کار می‌کند. هکتور به قدرت قابل توجهی که کودک پنج‌ساله در هنگام شکستن یک فنجان چای نشان می‌دهد و بلافاصله آن را اصلاح می‌کند کاملاً علاقه‌مند می‌شود. هکتور متوجه خاص بودن سلیا می‌شود.

او با رقیب قدیمی خود، مردی که کت و شلوار خاکستری پوشیده است، تماس می‌گیرد و او را به یک بازی دعوت می‌کند. مرد هم پس از دیدن توانایی‌های سلیا، با پیشنهاد هکتور موافقت می‌کند و یتیمی به نام مارکو آلیسدیر را به عنوان رقیبی برای سلیا از یتیم‌خانه به فرزندی می‌پذیرد. هویت آنها در ابتدا از دیگری مخفی نگه داشته می‌شود. سال‌ها می‌گذرد و مارکو و سلیا با استفاده از روش‌های بسیار متفاوت در جادو آموزش می‌بینند. هم هکتور و هم مرد کت و شلوار خاکستری در مورد قوانین چالش بی‌اطلاع هستند، اما مارکو و سلیا را تحت آموزش سخت قرار می‌دهند.

زمانی که مارکو به سن بلوغ می‌رسد، از خانه نقل مکان می‌کند و زندگی خود را به عنوان یک فرد مستقل آغاز می‌کند. او با زن جوانی به نام ایزوبل مارتین آشنا می‌شود که با او رابطه عاشقانه‌ای برقرار می‌کند. در همین حال، سلیا با پدرش بعد از سفرهای مختلف برای همیشه در نیویورک ساکن می‌شوند. در آنجا، هکتور پس از چالشی جادویی به شکلی غیرجسمانی تبدیل می‌شود. مرگ هکتور اعلام می‌شود، اما او به‌عنوان نسخه‌ای شبح‌آلود از خودش زندگی می‌کند.

در لندن، مردی با کت و شلوار خاکستری ترتیبی می‌دهد که مارکو به عنوان دستیار تهیه‌کننده تئاتر تحسین شده، چاندرش کریستوف لفور شروع به کار کند. چاندرش کار روی سیرک شبانه را به همراه گروهی از افراد با استعداد شروع می‌کند. این گروه به عنوان رویاپردازان شناخته می‌شوند. آنها نمی‌دانند که سیرک محل برگزاری چالش جادویی سلیا و مارکو نیز هست.

با نزدیک شدن به افتتاحیه سیرک، زنی مرموز به نام تسوکیکو به رویاپردازان می‌پیوندد. یک ساعت‌ساز مشهور آلمانی به نام آقای فریدریک تیسن مأمور ساخت ساعتی برای سیرک می‌شود. وقتی ساعت رویایی کامل می‌شود، به عنوان قطعه مرکزی سیرک عمل می‌کند. اندکی بعد، مردی با لباس خاکستری یادداشتی برای روح هکتور می‌فرستد که نشان می‌دهد چالش رسما در جریان است.

سلیا در سیرک شبانه به عنوان یک رویاپرداز تست می‌دهد. نمایش او به حدی باورنکردنی است که چاندرش از مارکو می‌خواهد دیگر کسانی که برای تست آمده‌اند را از اتاق انتظار اخراج کند و تصمیم می‌گیرد که او تنها رویاپرداز در سیرک شب باشد. مارکو بلافاصله متوجه می‌شود که سلیا حریف اوست.

دو اپیگراف بخش اول رمان را معرفی می‌کند. اولی شرح می دهد که سیرک رویا توسط فردی به نام فردریش تیسن درست شده است و اینکه چگونه سیرک از دایره‌ها ساخته شده است و چگونه چادرهای کوچک متعددی به جای یک چادر بزرگ وجود دارد. اپیگراف دوم نقل قولی از اسکار وایلد است در مورد اینکه رویاپردازان جهان را چگونه می‌بینند. نویسنده کتاب را در پنج بخش نوشته که برای شروع هر بخش نقل قولی از خالق سیرک شبانه آمده است. نویسنده روایت خود را با راوی دوم شخص شروع می کند و از همان ابتدا دست مخاطب را می‌گیرد و او را با خود وارد سیرک می‌کند.

سیرک شبانه یک رمان تاریخی گسترده درباره جادو و سیرک است. این روایت بسیار عجیب و غریب را طوری واقعی و بصری نوشته است که مانند بودن زیر چادر سیرک مبهوت جادوی آن می‌شوید. مورگنشترن صحنه‌های دقیق، خاطره‌انگیز و از نظر بصری شاداب را در چادرهای سیرک خیالی خود نقاشی می‌کند.

خواندن رمان، از این نظر، بیشتر شبیه تماشای یک فیلم درحال‌ساخت است اما نه یک فیلم معمولی، بلکه یک همکاری تخیلی بین نویسنده و خواننده. نویسنده از رنگ‌ها، بافت‌ها و نور به گونه‌ای استفاده می‌کند تا هر صحنه را زنده کند. توصیف سیرک شگفت‌انگیز است. چادرهای متعددی وجود دارد که هر کدام موضوع خاص خود را دارند؛ یک باغ یخی، یک هزارتو، یک چرخ و فلک که حیوانات چوبی در آن نفس می‌کشند و … شخصیت‌های سیرک شبانه همگی منحصربه‌فرد و توسعه‌یافته هستند.

 

یکی از نقاط قوت کتاب این است که شخصیت‌های زیادی در بازی دارد (توپ‌های زیادی به طرز ماهرانه‌ای در هوا بالا می‌روند) اما مورگنشترن نویسنده‌ای‌ست که اجازه نمی‌دهد هیچ یک از توپ‌ها فرو بریزند. شخصیت‌ها می‌توانند برای ده‌ها صفحه ناپدید شوند، اما به اندازه‌ای به‌یادماندنی هستند که وقتی داستان به آن‌ها برمی‌گردد، خواننده می‌تواند با جریان حرکت کند و از جایی که آنها را رها کرده، ادامه دهد.

این کتاب خارج از زمان نوشته شد، با شروع هر فصل احتمالاً در مکان، روز یا سال متفاوت از فصل قبل قرار خواهید گرفت. مانند ورودی سیرک، گیج‌کننده است. نمی‌دانی کجایی اما می‌دانی که اگر به راهت ادامه دهی، در سیرک خواهی بود. قدرت عشق قدرت عشق یک موضوع مهم در سیرک شبانه است و به عنوان یک کاتالیزور برای رشد و تغییر شخصیت عمل می‌کند.

قلب رمان سیرک شبانه ماجرای عشق بین سلیا و مارکو است. در حالی که آنها چالش خود را به عنوان دو غریبه آغاز می‌کنند، اما عشق آنها در طول چندین سال شکل می‌گیرد و هر دو آنها را تشویق می‌کند تا معلمان خود را به چالش بکشند و محدودیت‌های خود را آزمایش کنند. احساسات آنها نسبت به یکدیگر آنها را به ایجاد شاهکارهای بزرگ جادویی سوق می‌دهد. چادرهایی که برپا می‌کنند مانند نامه‌های عاشقانه مفصل و فیزیکی برای یکدیگر عمل می‌کند.

عشق در رمان هزینه زیادی دارد. سلیا و مارکو برای شانس باهم‌بودن باید با مرگ روبرو شوند؛ در حالی که هیناتا خود را قربانی می‌کند تا به چالش خود با تسوکیکو پایان دهد و امنیت معشوقش را تضمین کند. عشق نافرجام همان چیزی است که سلیا را در آغاز داستان به سمت پدرش می‌آورد، زیرا مادرش پس از رها شدن توسط پدرش؛ هکتور، جان خود را از دست داده بود. مادر سلیا، اگرچه هرگز در خود کتاب حضور نداشت، اما نقش بسیار زیادی در نگاه سلیا به عشق و روابطش دارد.

مادر سلیا گواهی بر تأثیر عشق نافرجام یا طردشده است. مرگ او همچنین نشان می‌دهد که چگونه می‌توان شخص را به گونه‌ای تحت‌ تأثیر قرار داد، زیرا هکتور برای اغواکردن او از جادو استفاده کرده بود. اطلاع از این گذشته، آغاز رابطه سلیا و مارکو را تحت تاثیر قرار می‌دهد. او اصرار دارد که مارکو چهره واقعی خود را به او نشان دهد، و با وجود کششی که آنها نسبت به یکدیگر احساس می‌کنند، اجازه نمی‌دهد تا سال‌ها به او نزدیک شود. درواقع، احتمالاً شدت کششی که او نسبت به مارکو احساس می‌کند او را دچار تردید می‌کند، چرا که می‌ترسد در تله‌ای همچون مادرش گیر بیافتد.

مارکو در آغاز عاشق ایزوبل می‌شود اما بعدتر او را طرد می‌کند، همین ماجرا ایزوبل را وامی‌دارد تا افسونی که برای محافظت از سیرک در برابر جادوی مارکو و سلیا قرار داده بود، را بشکند. در نهایت سیرک بی‌ثبات می‌شود و همه را در معرض خطر قرار می‌دهد. عشق در سیرک شبانه هم می‌تواند التیام بخشد و هم آسیب برساند و قدرت آن غیرقابل انکار است. سیرک شبانه کتابی فوق‌العاده درباره‌ی سلطه‌ی پدران بدسرپرست، لزوم داشتن پیوندهای قوی با دوستان و اهمیت جادو در زندگی واقعی است.

 

 

 

عشق
ارین مورگنشترین

  این مقاله را ۰ نفر پسندیده اند

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *