سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

داستان بلغاری

کتاب پس از کمونیسم با عنوان فرعی داستان‌هایی از نویسندگان امروز بلغارستان مجموعه­‌ای از بیست و سه داستان کوتاه از هفده نویسنده بلغار است که فقط در چهار داستان آن می‌­توان به نوعی ردی از کمونیسم یافت! به هرحال همه می‌­دانیم که بلغارستان پس از جنگ جهانی دوم تا فروپاشی بلوک شرق، حکومتی کمونیستی داشته و از این منظر در عنوان کتاب خلاف واقعی صورت نگرفته اما به این سیاق عنوان هر مجموعه داستانی از نویسندگان اروپای شرقی را می‌­توان گذاشت پس از کمونیسم.

 

 

 

 

 

عنوان کتاب می‌­تواند کارکرد بازاریابی هم داشته باشد. به هرحال کتاب هم مانند هر محصول دیگری نهایتاً باید به دست مشتری برسد و اشکالی در آن نیست که از شیوه­‌های مختلف بازاریابی برای فروشش استفاده شود. یکی از راهها هم استفاده از عناوینی است که توجه مشتری را در میان این همه کتاب چیده شده در کتاب فروشی­‌های حقیقی و مجازی، جلب کند.

فکر هم نمی‌­کنم نیازی باشد عنوان به طور مستقیم به محتوای کتاب مربوط باشد، همین­ که حال و هوای کتاب را برساند، کفایت می‌­کند. مثلاً انتظار ندارم عنوان یک رمان حتماً اشاره مستقیمی به یکی از شخصیت‌ها، رویدادها یا دیگر عناصر داستان داشته باشد، اما معتقدم در عین حال عنوان نبایدگمراه‌­کننده باشد. طبیعتاً انتظار ندارم اگر کتابی را با عنوان سفر کسرا خریدم، درش از کسرا خبری نباشد یا کسرا سفر نرود یا شخصیت اصلی کسی جز کسرا باشد.

گرچه اگر همه این اتفاق‌ها هم بیافتد، نهایتاً چون کسرا شخصیتی خیالی است که به مصداقی بیرون از داستان ارجاعی ندارد، می‌­توان آن را به بدسلیقگی نویسنده و ناشر ربط داد. اما اگر همین اتفاق‌­ها در مورد کتابی با عنوان سفر لنین بیافتد دیگر بهانه‌­هایی مثل بدسلیق­گی این و آن مسئله را حل نخواهد کرد. لنین مصداقی واقعی در جهان واقعی دارد و طبیعی است که مشتری-خواننده انتظار داشته باشد که نویسنده و ناشر برای انتخاب این عنوان دلایلی فراتر از جلب توجه داشته‌­اند  و می­خواسته‌­اند از محتوای کتاب اطلاعی هرچند اجمالی به مخاطب بدهند.

 

به همین سیاق انتظار از عنوان پس از کمونیسم هم این خواهد بود که محتوای کتاب ربطی به دوران پساکمونیسم داشته باشد. اما کتاب پس از کمونیسم با عنوان فرعی داستان‌هایی از نویسندگان امروز بلغارستان مجموعه­‌ای از بیست و سه داستان کوتاه از هفده نویسنده بلغار است که فقط در چهار داستان آن می‌­توان به نوعی ردی از کمونیسم یافت!

به هرحال همه می‌­دانیم که بلغارستان پس از جنگ جهانی دوم تا فروپاشی بلوک شرق، حکومتی کمونیستی داشته و از این منظر در عنوان کتاب خلاف واقعی صورت نگرفته اما به این سیاق عنوان هر مجموعه داستانی از نویسندگان اروپای شرقی را می­‌توان گذاشت پس از کمونیسم، فارغ از اینکه مجموعه‌­ای از آثار نویسندگان معاصر چک باشد یا رومانی و یا آلبانی.

از وجه اخلاقی انتخاب عنوان که بگذریم به نظرم به لحاظ کارکردی هم نیازی به تشبّث به واژه کمونیسم نبود و چاپ داستان‌های کوتاه از بلغارستان آن هم برای اولین بار به اندازه کافی برای علاقه­‌مندان به ادبیات داستانی جذاب هست. به خصوص این‌که کتاب، طرح جلد زیبا، چشم‌­نواز و گرمی هم دارد.

 

داستان­‌­های کتاب که توسط مترجم انتخاب شده‌­اند، هم از جهت مضمون و هم از جهت فرم بسیار متنوع­ند. در آن‌ها هم از خون‌­آشام و جادوگر روایت شده و هم از شرایط اضطراری بروکسل پس از حمله داعش به پاریس. هم داستان شاعرانه‌­ای در وصف مرگ در کتاب هست و هم داستانی که بر پایه تعلیق و غافلگیری خواننده در لحظه آخر نوشته شده است.

این گستره وسیعِ تنوع مضمونی و فرمی که طبعاً به لحن­‌های روایی متفاوتی منجر می‌­شود، نشان از جسارت و اعتماد به نفس مترجم دارد. ترجمه داستان­‌ها به فارسی که به نظر می‌­رسد از روی ترجمه انگلیسی آن‌ها انجام شده، در مجموع شسته و رفته از کار درآمده و مترجم توانسته از پس درآوردن لحن­‌های متفاوت داستان­‌ها برآید.

در جاهایی اما به نظر می‌ر­سد کمی خودنمایی هم در کار ترجمه هست. استفاده از کلماتی چون ثدیین، تنکه و الفیه و شلفیه در داستانی که در پاریس امروز می‌­گذرد، چنان‌چه تمهیدی در برابر ممیزی نباشد، ضرورتی ندارد و حتی به فضا و لحن داستان ضربه می‌­زند. اما موارد این چنینی در جاهایی که بیمِ ممیزی نیز وجود نداشته ، به چشم می­‌خورد مانند استفاده از  واژه‌­ی محتیط برای وصف نور شمع­.

بد نیست به نکته دیگری هم درباره ترجمه اشاره کنم. در داستانِ پرواز مطرودمسیر کوچِ لک‌­لک‌­ها امتداد جاده باستانی آریستوتل ترجمه شده است.در واقع لفظ آریستوتل که همان ارسطوی خودمان به انگلیسی است، ترجمه نشده است. اما مضمون داستان بر پایه‌­ی مفهوم علت غایی که یکی از ارکان فلسفه­ ارسطویی است، نوشته شده و جمله آخر داستان: «حکمتی که می‌­گوید نمی‌­توانی چیزی باشی جز آن­‌چه برایش آفریده شده‌­ای.» شکی باقی نمی‌­گذارد که می‌­بایست آریستوتل را به ارسطو ترجمه کرد.

 

در مجموع کتاب، مجموعه داستان قابل قبولی از کار درآمده است. تعداد داستان‌های خوب کتاب از داستان‌­های بدش خیلی بیشتر است (شاید همان تک و توک داستان­‌های بد هم در نظر شما بد نیاید. به هرحال بحث سلیقه است) دیگر و سه، چهار داستان فوق‌­العاده هم دارد، مانند داستان گوشو که داستان سوسیس جادویی‌­ای است که زن­‌ها را جذاب می‌­کند.

و در جاهایی طنز سیاه توپ مرواری را به خاطر می آورد یا داستان ایفونی دی فوتوگرافیا جادوگر جوانِ جذابی که خواستگاران بسیاری از اشباح گورستان و لولو خور­خوره‌­ها و کوتوله جنی‌­ها دارد یا داستان گردباد کوچولو که از جی‌بهایش گاوهای خال‌­خالی می‌افتند بیرون و نهایتاً داستان از تصویر بزن بیرون که ماجرای دو شکارچی­ تابلوی شکارچی در برفِ پیتر بروگل‌­اند که شب‌ها در موزه برای فرار از سرما می‌­پرند توی تابلوی آفتابی ون­گوگ. در پایان می­‌توان توصیه کرد که فارغ از نظرتان درباره سوسیس و پنیر بلغاری، یک بار هم داستان بلغاری را امتحان کنید.

داستان بلغاری

  این مقاله را ۰ نفر پسندیده اند

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *