داستانهای خیلی کوتاه
فارسی بخند اولین مجموعه داستان چاپشدهی سپیده سیاوشی است که جایزه آخرین دوره داستان گلشیری در سال ۱۳۹۳ را از آن خود کرد. این که در خلال این سالها چه بلاهایی بر سر جوایز داستان مستقل آمده یا این که چرا این جوایز جوانمرگ میشوند موضوع این نوشتار نیست. در این نوشتار مجموعه داستانهای خیلی کوتاه سپیده سیاوشی معرفی شده است و بیشتر تمرکز روی این مساله است که چطور یک کتاب اولی با سن و سال کم نویسنده نظر داوران را جلب کرد.
فارسی بخند اولین مجموعه داستان چاپشدهی سپیده سیاوشی است که جایزه آخرین دوره داستان گلشیری در سال ۱۳۹۳ را از آن خود کرد. این که در خلال این سالها چه بلاهایی بر سر جوایز داستان مستقل آمده یا این که چرا این جوایز جوانمرگ میشوند موضوع این نوشتار نیست. در این نوشتار مجموعه داستانهای خیلی کوتاه سپیده سیاوشی معرفی شده است و بیشتر تمرکز روی این مساله است که چطور یک کتاب اولی با سن و سال کم نویسنده نظر داوران را جلب کرد.
فارسی بخند مجموعه ۹ داستان کوتاه یا بهتر است بگویم داستان خیلی کوتاه است. جوری که به متر و معیار داستان نویسی کلاسیک از حیث تعداد کلمات حتی کوتاهتر از داستان کوتاه هم هست. اما خواندن اولین داستان این مجموعه که اسم کتاب هم از آن برداشته شده است سریع به شما میفهماند که قرار نیست با یک مجموعه داستان کلاسیک سرو کله بزنید.
نویسنده بیپرواتر از آن است که خودش را درگیر ساختارهای اینچنینی کند. بیشتر از هر چیز بهنظر موقعیت آدمها برایش مهم است. آنطور که مخاطب برای لحظات کوتاهی هم که شده خودش را جای آنها قرار میدهد، میبیند و تجربه میکند. تجربه کردن اساس این کتاب است. تا به نوعی نشان دهد زندگی روزمره و ساده گاه چقدر عجیب و سخت است.
نویسنده بیش از توصیف به تشریح پرداخته گویا حوصله صحبت کردن زیادی را ندارد. از آن توصیفهای با جزییات موقعیتها و اشیاء که در داستانهای فارسی میبنیم اینجا خبری نیست.
نویسنده مخاطب را یکباره هُل میدهد وسط جهان داستان و خیلی سریع با دیالوگها موقعیت را بهش میفهماند. به همین خاطر ضرب آهنگ داستانها همگی سریع است. حتی فکر کردن و فلسفیدن شخصیتها هم خیلی اوقات خارج از سطرها اتفاق میافتد. دو سطرش نوشته شده و ده سطرش در ذهن ما ادامه پیدا میکند. به همین خاطر خواندن داستانها خستهکننده نمیشود. کتاب سریع ورق میخورد و بعد از اتمام هر داستان بعدی به سرعت شروع میشود.
داستانهای این مجموعه خط روایی یا موقعیت یگانهای را دنبال نمیکنند. به نظر داستانها به شکل جمعآوری مجموعهای از داستانهای کارگاهی است. یا تجربیات نویسنده در سبکهای موردعلاقهاش. راویها بین اول شخص و دانای کلهای محدود و شخصیتها از کودک تا مرد و زن میانسال یا جوان در رفت و آمدند.
گاه یک مثلث عاطفی دست مایه کار است و گاه قتل یک آدم. اما درونمایه همه کارها را اگر بخواهیم در یک کلمه جمع ببندیم نزدیکترین واژهای که به ذهن میرسد «عشق» است. هر ۹ داستان این مجموعه درونمایه عشقی دارد. عشق به یک خارجی (یا نیاز به ویزا)، عشق زن و مرد، عشق دو زن به یک مرد و عشق یک دختربچه خردسال به خواهر دوقلویش، عشق به همسری که خیانت کرده یا عشق متقابل برادر و خواهری که سالها دور از هم بودهاند.
داستانهای فارسی بخند یا قهرمان زن دارند یا قهرمان متاثر از زنی است که داستان را شکل داده است. در مورد این که سیاوشی تصویر یگانهای از زنها در کارهایش ارائه داده خیلی مطمئن نیستم . چون زنها و مردها و حتی کودکان داستانهایش همگی برایم ملموس و امروزی بودند.
انگاری که هر روز دست کم یکی دوتایشان را در زندگی و محل کار میبینم. به همین خاطر برخلاف آنچه جسته و گریخته پیرامون این مجموعه داستان نوشته شده من ابداً این مجموعه داستان را داستانی زنانه نمیدانم. شاید نویسنده در راویهای زن بهتر عمل کرده و با جزییات و نزدیکتر به پرسوناژ زن نوشته اما مردهای داستانش هم باورپذیرند. ما به ازاء بیرونی دارند و زیاد از آنها میبینم. فقط فرقش این است که کمتر از آنها نوشته و شاید کمی از دورتر به آنها نگاه کرده است.
فارسی بخند اگرچه در فرم و ساختار بسیار جسور است ولی در زبان داستان کمی کُمیتاش میلنگد. تقریبا در تمام داستانها این بیرونزدگی را میتوان دید. هرچند این روزها خیلیها آن را هم سَبک میدانند ولی با حفظ احترام، برای من قانعکننده نیست.
سپیده سیاوشی یک مجموعه دیگر بعد از فارسی بخند نیز به چاپ رساند که آن هم به سبک همین کتاب مجموعه داستانهای کوتاه است. از حیث نوع نوشتن گویا راه خودش را پیدا کرده و مجموعه داستانهایش با همه فراز و فرودها نگاهی رو به جلو دارد و تقلیدی نیست.
#طنزطنز هنری است که عدم تناسبات در عرصههای مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر میرسند، نشان میدهد و این خود مایه خنده میشود. هنر طنزپردازی، کشف و بیان هنرمندانه و زیباییشناختی عدم تناسب در این «متناسبات» است.
کاراگاهی