دادستانی که کودکش متهم اصلی قتل است
دفاع از جیکوب روایتی است پیرامون چالشهای پیش روی یک دادستان باهوش و کاربلد، اما بیخبر از واقعیتهای زندگی پسرش! در این رمان دو جهان به صورت موازی پیش میروند. یکی جهان حقوق کیفری و رقابتهای رایج در بین دادستانها – و آن دیگری، جهان تربیت کودکان در مناطق حومهی شهری آمریکا!
دفاع از جیکوب روایتی است پیرامون چالشهای پیش روی یک دادستان باهوش و کاربلد، اما بیخبر از واقعیتهای زندگی پسرش! در این رمان دو جهان به صورت موازی پیش میروند. یکی جهان حقوق کیفری و رقابتهای رایج در بین دادستانها – و آن دیگری، جهان تربیت کودکان در مناطق حومهی شهری آمریکا!
دفاع از جیکوب با صحنهی دادرسی هیئت منصفه آغاز میشود. اندی باربر به عنوان معاون سابق دادستان شهر نیوتِن، به سوالاتی پیرامون جریان تحقیق در پروندهی قتل پسری به نام بن ریفکین باید پاسخ دهد. در حقیقت اندی باید ثابت کند که در پروندهی قتل بن کمکاری نکرده است. چرا که قربانی، همکلاسی پسر چهارده سالهاش، جیکوب باربر بوده؛ و جیکوب به دلایل نه چندان محکمی، مهمترین و اصلیترین متهم این پرونده به شمار میرود.
هیئت منصفه دقیقاً میخواهد از چه چیز مطمئن شود؟ با یک داستان قدیمی و خسته کننده در مورد رفع اتهام ناگهانی از یک متهم بیگناه سروکار داریم؟ آیا این مرد به پسرش در لاپوشانیِ جرمی چنین سهمگین کمک کرده است؟ آیا اندی قوانین حرفهای را نقض کرده است؟ جواب این سوالها، و تمامی سوالات اینچنینی در یک کلمهی کوتاه خلاصه میشود: نه! پس به خواندن کتاب ادامه بدهید، هیچ چیزی قابل پیشبینی نیست!
نویسندهی کتاب ویلیام لندی (William Landay) پیش از اینکه به صورت تمام وقت به نویسندگی روی بیاورد، هفت سال دستیار دادستان ماساچوست (Massachusetts) بوده است. او که فارغالتحصیل دانشگاه ییل و همینطور دانشکدهی حقوق بوستون است، در دفاع از جیکوب چیزی فراتر از یک تریلر جنایی را به شما عرضه میکند! چشماندازی را که لندی از سیستم قضایی آمریکا ارائه میدهد، میتوان بینظیر و تا حدی بدبینانه ارزیابی کرد.
او جایی از کتاب عنوان میکند که بزرگترین دروغ سیستم عدالت کیفری در اطمینانی است که برای پیدا کردن حقیقتبه روشی قابل اعتماد به ما میدهد. انگار در این بین، موضوع مهمی مثل افزایش ضریب خطا در صورت ورود عنصر انسانی به سیستم، هیچ اهمیتی ندارد!
اصلیترین شخصیتهای کتاب دفاع از جیکوب شاید پدر و مادری باشند که اعتقاد دارند همهی کارهای درست و لازم را برای تربیت و پرورش صحیح فرزندشان انجام دادهاند!
لوری و اندی ناگهان خود را در میانهی رینگی مییابند که در یک سویش پسر معصومشان جیکوب ایستاده است و در سوی دیگرش، سیستم عریض و طویل قضایی ایالات متحده. براساس شواهد، جیکوب یک بچهی ۱۴ سالهی عادی است که حتی شاید بتوان به او لقب روح مدرسه را داد! نه آنقدر باهوش است که مورد توجه قرار بگیرد و نه ورزشکار شاخصی به حساب میآید! نه هرگز دردسری درست کرده است و نه محبوب قلبهای همکلاسیهایش است! پس نمیتوان به راحتی به او تهمت قتل زد؛ نه؟
اندی باربر که در نخستین ساعات پس از قتل به وجود یک مجرم جنسی در این ماجرا شک کرده بود، به ناگاه با صفحهی فیسبوک پسرش جیکوب مواجه میشود.
(توضیح این نکته ضروری است که در سال ۲۰۰۷، فیسبوک بهشت برین کودکان بود و بزرگسالان هنوز به استفاده از آن ترغیب نشده بودند!) او ناباورانه کامنتهای کودکان دیگر را در مورد پسرش میخوانَد:
«جیک، همه میدونن تو اون کارو کردی!» «جیک، تو یه چاقو داری، من خودم دیدمش!»
اینجاست که معاون دادستان، مسئول این پرونده و همزمان، پدر جیکوب، از کشف هر چیز جدیدی در مورد قتل بن به هراس میافتد. او همانطور که به دنبال حقیقت میرود مجبور به بازگویی رازی میشود که تمام عمرِ خود را بر سر پنهان نگاه داشتنش قمار کرده بود. در این بین کمکم پرده از وقایع دیگری نیز برداشته میشود.
میفهمیم که بن پسری زورگو بوده، اغلب اوقات جیکوب را مورد هدف قرار میداده، و جیکوب پسری است که تقریباً تمام همکلاسیها و حتی تنها دوست صمیمیاش او را «عجیب و غریب» توصیف میکنند. هر چه روند دادگاه پیشتر میرود و حقایق بیشتری آشکار میشود، لوری و اندی وحشتزدهتر و تنور «دفاع از جیکوب» گرمتر خواهد شد.
شخصیت مورد علاقهی من در این کتاب لوری است. مادر جیکوب و همسر معاون دادستان، اندی باربر! یک زن جوان و پرانرژی که همیشه آماده است تا برای مادرهای دیگر مادری کند! زنی که نه احمق است و نه جنگجو، و برای همین مجبور میشود بهای سنگینی بپردازد.
او با کمک عشقی که به پسرش دارد در مقابل سوظنها سینه سپر میکند. اما هر چه فشارها بر جیکوب بیشتر و شواهد محکمتری رو میشوند، او بیشتر در خود میشکند. در نهایت، زمانی که با احتمال وجود گرایش به ارتکاب به قتل در روح پسرش مواجه میشود تا مرز جنون پیش میرود! انزوای این زن از جامعهای که عاشقانه دوستش داشت هنرمندانه ترسیم شده و یکی از انسانیترین بخشهای کتاب به شمار میرود!
حتی شما هم به عنوان خوانندهی کتاب، از این جنون بیبهره نخواهید بود. با علم به اینکه میدانید فضای ذهنی یک نوجوان، صحنهی نبردی بیپایان بین حماقت و فراست است، احتمالاً گاهی از خودتان بپرسید که ممکن است ژنی به اسم ژن قتل در وجود آدمها باشد؟ خشونت یک ویژگی ارثی است یا اکتسابی؟ چند درصد از رفتار ما توسط محیط شکل میگیرد و چند درصد از آن تحت تاثیر ژنتیک است؟
ویلیام لندی، این نویسندهی خوشنام و معتبرِ رمانهای جنایی توانسته است با چیرهدستی هر چه تمامتر روزها و شبهای یک خانوادهی بحرانزده را به رشتهی تحریر درآورد. کتاب او آمیختهای است از راز و رمز، تعلیق، خیانت و گناه که با سرعت وحشتناکی در هم ترکیب میشوند تا به ما نشان دهند که زندگی گاهی چقدر به سرعت از کنترل خارج میشود!
این رمانی است پیچیده، جذاب و هوشمندانه در مورد میزان شکنندگی روابط خانوادگی، فساد و بیعدالتیهای نهادینه شده در سیستمهای قضایی. در پس زمینهی آن هم میتوان موضوع تقابل سرشت و آموزش را در عریانترین حالت خود لمس کرد!
دفاع از جیکوب داستانی است که هر پدر و مادری میتوانند با آن ارتباط بگیرند و ساعتها در موردش بحث کنند. این کتاب سیستم قضایی و وجدان بشر را در دو کفهی یک ترازو قرار میدهد و آنها را با هم مقایسه میکند؛ اما هیچ قضاوتی در کار نیست!
ویلیام لندی معتقد است این وظیفهی او نیست که به خواننده بگوید چطور فکر کند یا چه نتیجهای بگیرد. تنها چیزی که واضح به نظر میرسد این است که مخاطب، پس از خواندن ماجرای زندگی باربرها با چشمانی بازتر و دیدی وسیعتر به آغوش خانوادهی خود بازمیگردد. شاید کلیشهای به نظر برسد، اما اینجا تنها جایی است که میتوان با اطمینان گفت: اگر فقط یکی از شروط خوشبختی را در خانواده خود دارید به خاطرش شکرگزار باشید؛ چرا که همه چیز میتواند در عرض چند دقیقهی کوتاه تغییر کند.
دادستانی که کودکش متهم اصلی قتل است