سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

توفیق، چگونه توفیق شد

توفیق، چگونه توفیق شد


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

توفیق پرخواننده‌ترین نشریه فکاهی تاریخ مطبوعات ایران بود که شب‌های جمعه منتشر می‌شد و شوخی‌های تند آن با صدراعظم‌های وقت و مسائل اجتماعی زمانه خود هنوز در یادها مانده است و تاثیر زیادی بر نشریات فکاهی بعد از خود داشت. کتاب دکتر عباس توفیق به دوره سوم انتشار این نشریه می‌پردازد که از ۱۳۳۷ آغاز شد و تا زمان توقیف آن در ۱۳۵۰ به طول انجامید.  

توفیق چگونه توفیق شد

نویسنده: دکتر عباس توفیق

ناشر: نشر نو

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۵۶۶

شابک: ۹۷۸۶۰۰۸۵۴۷۱۸۱

توفیق پرخواننده‌ترین نشریه فکاهی تاریخ مطبوعات ایران بود که شب‌های جمعه منتشر می‌شد و شوخی‌های تند آن با صدراعظم‌های وقت و مسائل اجتماعی زمانه خود هنوز در یادها مانده است و تاثیر زیادی بر نشریات فکاهی بعد از خود داشت. کتاب دکتر عباس توفیق به دوره سوم انتشار این نشریه می‌پردازد که از ۱۳۳۷ آغاز شد و تا زمان توقیف آن در ۱۳۵۰ به طول انجامید.  

توفیق چگونه توفیق شد

نویسنده: دکتر عباس توفیق

ناشر: نشر نو

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۵۶۶

شابک: ۹۷۸۶۰۰۸۵۴۷۱۸۱

 


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

«توفیق» پرخواننده‌ترین روزنامه‌ی فکاهی ایران تا به امروز، سرگذشتِ پر فراز و فرودی دارد. هر چند نزدیک به نیم‌قرن دوام آورد اما انتشار آن بارها با گسست مواجه شد و در گذر زمان دگرگونی‌های مضمونی و ساختاریِ فراوانی از سر گذراند (البته عنوان «روزنامه» را تلویحاً برای «توفیق» که هفته‌نامه بود و پنجشنبه‌ها منتشر می‌شد به کار می‌برند. شعارِ هفتگیِ «توقیق» را اغلب شنیده‌اند: «شب جمعه دو چیز یادت نره: دوّم روزنامه‌ی توفیق!»).

به نظر می‌رسد نخستین دوره‌‌ی «توفیق» که از سال ۱۳۰۲ به همت حسین توفیق آغاز شد و در ۱۳۱۸ با مرگِ وی پایان یافت، دورانِ سعی و خطاست. به گفته‌ی عباس توفیق نشریه در سال‌های آغازینِ این دوره‌ سر و شکلی نیمه جدی و نیمه فکاهی داشته که در ادامه، پس از اخذِ مجوز چاپ کاریکاتور، وزنِ نیمه‌ی فکاهیِ آن رفته‌رفته فزونی می‌گیرد اما نهایتاً در پی سختگیری‌های رضاشاهی به مشیِ محافظه‌کارانه‌تری روی می‌آورد و بدل به روزنامه‌ای کاملاً ادبی (با مطالبی عمدتاً منظوم) می‌شود.

در دوره‌ی دوّم که از ۱۳۱۹ با مدیریت محمدعلی توفیق (فرزندِ حسین توفیق) آغاز شد، به موجبِ سقوط رضا شاه و گشایش نسبی در فضای سیاسی، شرایط فراهم بود تا «توفیق» آزادانه‌تر مواضعِ سیاسی خود را تبیین کند. در نتیجه پیش از به آتش کشیده شدنِ دفترِ نشریه در پی کودتای ۲۸ مرداد، «توفیق» فرصت یافت رادیکال‌ترین شوخی‌ها و کارتون‌های تاریخ خود (که تندترین طعنه‌ها را نثار شخص شاه جوان می‌کردند) را به بهانه‌ی مسئله‌ی نفت و پیامدهای آن منتشر کند.

متاسفانه از این دو دوره بسیار کم می‌دانیم؛ هم از این رو که پژوهشگران ــ احتمالاً ــ به آرشیوِ جامع و کاملی دسترسی نداشته‌اند و هم بدان سبب که بانیان دوران اول و دوم ــ به عکس عباس توفیق ــ مبسوط و مطوّل تجربیات خود را مکتوب نکرده‌اند.

 

 

 

 

عبّاس توفیق در مقدمه‌ی کتاب توفیق چگونه توفیق شد ضمن یادآوری این نکته که قبلاً طی سخنرانی در دانشگاه «یو.سی.ال.ای» از دوره‌‎ی اول و دوم «توفیق» سخن گفته، عنوان می‌کند که در این کتاب دامنه‌ی بحثش به دوره‌ی سوم محدود خواهد بود؛ یعنی از ۱۳۳۷ تا ۱۳۵۰.

سال‌هایی که «توفیق» از یک سو، از نظرِ موفقیت و محبوبیت در اوج است، و از سوی دیگر، در ستیزِ دایم با وکلای مجلس و دولتمردانی چون امینی، علم، منصور و  هویدا؛ دورانی که «توفیق» با احتیاطِ کامل و پرهیز از طرح انتقادهای عیانِ سیاسی می‌آغازد، این رویه را تا دوران اقبال و شریف‌امامی ادامه می‌دهد و نهایتاً با آمدنِ امینی به تدریج رادیکال می‌شود و این رادیکالیزم را تا واپسین شماره حفظ می‌کند.

 

کتاب عباس توفیق نه فصل دارد. پیش‌گفتار شاملِ کلیاتی‌ست در بابِ چگونگی راه‌اندازی مجدد نشریه، روش و اهداف «توفیق»، استقلالش از هر دسته و حزب و کاراکترهایی که خلق کرد (کاکا، ممولی، ملّت و …). مولف در این فصل از شیوه‌های رندانه‌ی روزنامه گفته که هر بار به نوعی مسئولینِ وقت را فریب می‌داده و آن‌ها را در عملِ انجام‌شده می‌گذاشته. برای نمونه بعد از جنجال‌های دوره‌ی دوم، دست‌اندرکارانِ‌ نشریه مجاز نبوده‌اند آن را دوباره به نامِ «توفیق» درآورند.

در نتیجه مجوزشان را برای عنوانِ «فکاهی» می‌گیرند و نخستین شماره‌ی دوره‌ی سوم را این‌گونه آگهی می‌کنند: «روزنامه‎‌ی فکاهیِ برادران توفیق منتشر شد»! بنا به روایتِ مولف، مسئولین که می‌بینند کار از کار گذشته چندی بعد به چاپ جریده با همان عنوان «توفیق» رضایت می‌دهند.

جز این عباس توفیق از نحوه‌ی بده‌وبستانِ نشریه با خوانندگان می‌گوید و روش‌های یکه‌ی «توفیق» برای جلبِ مخاطب (مثل عمل کردن به شعارِ غریبِ «پس از فروش پس گرفته می‌شود»)، و نیز پرهیزِ آن از تملق و ناهمسوییِ همیشگی‌اش با نگاهِ رسمی که در پاره‌ای موارد به حکایاتی دامنه‌دار و خواندنی منجر شده است (مثلاً دعوای هر ساله‌ی دستگاه نظارت با «توفیق» به خاطر طفره رفتن‌اش از درج آگهی تبریک ۲۸ مرداد).

 


 

 

فصل اول سراسر به راهکارهای شیطنت‌آمیزِ دور زدن سانسور در دوران صدارت اسدالله علم (مشهور به «صدراعظمِ کلنگی») ــ که اجازه نمی‌داد کاریکاتورش را بکشند ــ می‌پردازد («توفیق» تصویرِ علم و کُتَل را جایگزین شمایل صداعظم ساخته بود).

و به معجزه‌ی طنز در نرم کردن نخست‌وزیر تندخو طی زمان (عنوان این فصل «رام کردنِ صدراعظمِ سرکش» است). موضوع فصل دوم مجلس شورای ملی (به قولِ توفیقی‌ها «مجلسِ شلم شوربا») است، که به عنوانِ دستگاهی تشریفاتی و بی‌نشان از آرمان‌های مشروطه ــ که وکلایش جماعتی بی‌خبر و شکم‌سیرند و کاری جز تأیید صدراعظم‌ها و تصویب بی‌حساب لوایح ندارند ــ در «توفیق» دست انداخته می‌شود.

در این فصل توفیق ضمن معرفیِ کاراکترهایی چون اوس عباس، هابی‌بی‌، فسنجون (مشهور به «سه تفنگدار توفیقی») آمیرزا، بادمجون و پیازی، از ریشه‌های خلقِ بعضی از آن‌ها می‌گوید.

محورِ فصل سوّم مشکلات رفت و آمدِ شهری و چالشی‌ست که «توفیق» با پیگیری‌هایش سر راه شرکت واحد (به زبانِ توفیقی «شرکتِ زائد») و جهان‌بینی، مدیرعامل وقت آن، نهاده است (نویسنده نتیجه‌ی این چالش را «اثر خردکننده‌ی انتقادِ توفیق» می‌خواند). در فصل چهارم نسبتِ شاه با شوخی، فکاهی و نهایتاً «توفیق» بررسی می‌شود، گاه با استناد به یادداشت‌های علم،  گاه بر اساسِ شایعات و شنیده‌ها یا گفته‌های اطرافیانِ شاه.

فصل‌ پنجم با عنوان کلی «قربان از همون منفی‌بافی‌های همیشگی‌شون» ایده‌های پراکنده‌ی فراوانی را (از «گرانی» و «نبود آزادی و دموکراسی» و مسائلی چون «درآمد ایران از نفت و اوپک» و «اصلاحات ارضی» تا «غرب‌زدگی»، «حزب خران» و «انتقاد از اصناف») زیر چتر خود گرد آورده و فصل ششم به حواشی خود «توفیق» پرداخته (به ماهنامه، سالنامه و کتاب‌‎های توفیق، به پرچم و کارت تبریک‌ها و تمبرهای توفیق، به کلاس‌های کاریکاتور و کارناوالِ توفیق، به باشگاه هوادارانش و نیز روابط آن با مطبوعات طنزآمیز جهان).

 

 

 

فصل هفتم بر محتوای آخرین شماره‌های «توفیق» متمرکز است، فصل هشتم توصیفِ دیگران از «توفیق» را بازتاب داده (کسانی چون محمد قاضی، علی شریعتی، جمال‌زاده، محمدجعفر محجوب، عبدالحسین زرین‌کوب، غلامرضا تختی، مرتضی احمدی، محمدعلی اسلامی ندوشن و …).

و نهایتاً فصل نهم پس از شرحی فشرده بر وضعیت طنزپردازان و جایگاه مطبوعاتِ طنزآمیز در جهان سرمایه‌داری و کمونیستی، گریزی به سرگذشتِ طنزآوران در مناطق هم‌جوارِ ایران می‌زند تا ابعاد بی‌رحمانه‌ی آن‌چه در دوران پهلوی بر «توفیق» گذشته را (در قیاس با کشورهایی چون گرجستان، آذربایجان و افغانستان) نمایان سازد.

 

تاکنون کتاب‌ها و مقالات و گفت‌وگوهایی چند درباره‌ی روزنامه‌ی «توفیق» منتشر شده اما بی‌شک می‌توان توفیق چگونه توفیق شد را کامل‌ترین منبع موجود دانست. قطعاً می‌شود خرده‌هایی هم گرفت. از جمله این که کتاب در فصل‌بندی و تدوین مطالب از انسجامی که باید برخوردار نیست و قدری پاره‌پاره به نظر می‌رسد.

شاید وجود یک چارچوبِ نظری متناسب یا اتخاذ یک خطّ رواییِ مشخص و تنظیم سرفصل‌ها طبق سیری گاهنامه‌ای می‌توانست شیوه‌ی ارائه‌ را بسامان‌تر کند و به کتاب نظم و قوامِ بیش‌تری ببخشد. همچنین جای بحث‌هایی بسیار اساسی در کتاب خالی‌ست.

برای مثال با این که عباس توفیق فصلی مجزا و مفصل به عَلَم اختصاص داده اما از دورانِ علی امینی (قرارداد «امینی‌پیج» و کنسرسیوم، که در روزنامه هم بازتاب‌ انتقادی فراوانی داشته) حسنعلی منصور (از تأسیسِ حزب «ایران نوین» تا ترور او) و به خصوص هویدا (که دوران طولانی صدارتش محملِ شوخی‌های تند و گاه متلک‌ها و کنایه‌هایی بی‌پرده‌ی «توفیق» بوده) نسبتاً آسان عبور کرده است.

 

از راست پرویز شاپور٬ حسین توفیق٬ مسعود کیمیاگر و عباس توفیق نویسنده این کتاب
از راست پرویز شاپور٬ حسین توفیق٬ مسعود کیمیاگر و عباس توفیق نویسنده این کتاب

 

 

جز این‌ها، کتاب در حالی که جنبه‌های سیاسیِ «توفیق» را زیر ذره‌بین برده، آشکارا از طرحِ بسیاری شوخی‌های رایج و گزنده‌ی این نشریه که سمت‌وسوی فرهنگی ـ هنری داشته‌اند (مثلاً شوخی با ستاره‌های سینما و مظاهر هنر پاپ، مُدهای ادواری یا شوخی‌ با اقوام و لهجه‌ها و …) تن زده است. بی‌تردید یک دلیلِ این تن‌زدن ملاحظات اخلاقی ـ اجتماعی بوده است اما احتمالاً می‌شد با بازنشرِ نمونه‌های قابل نمایش، تصویر کامل‌تری از «توفیق» ارائه داد.  

ضمناً رد چندانی از تلاطم‌های جهان و نگاهِ «توفیق» به مناسباتِ سیاسیِ خارجی نیز در کتاب به چشم نمی‌خورد، در حالی که حتی تورق سرسری این روزنامه در سال‌های پرحادثه‌ی جنگ ویتنام و جنبش‌های دانشجویی و نژادی و ترورِ برادران کندی و مارتین لوترکینگ و … ما را به مطالب و کارتون‌هایی درخورِ توجه خواهد رساند. با این همه انتشار کتابی چنین مفصل درباره‌ی «توفیق» به قلمِ یکی از خانواده‌ی «توفیق»، که پر است از سند، نمونه و خاطره، غنیمتی است و ما را چندین گام جلو می‌برد.

می‌توان امیدوار بود پژوهش‌گران بعدی سرنخ‌ها را از کتاب باارزش عباس توفیق بگیرند و با بررسی‌های میدانی و درنگ و تامل بیش‌تر در یافته‌های کتابخانه‌ای، شناخت ما از «توفیق» و ــ به طورِ کلی ــ نشریات فکاهی را ارتقا دهند. 


 

توفیق، چگونه توفیق شد

شرح عکس‌ها (به ترتیب از بالا) : تصویری از دوره دوم توفیق مقارن با نهضت ملی شدن نفت. در این دوران طرح‌ها صریح٬ بعضاْ ضد شاه و گاه حتی پرده‌درانه است.
تصویر هویدا که در سال‌های آخر بارها روی جلد توفیق رفت.
علم٬ صدراعظم کلنگی . کاراکتر باباتوفیق

  این مقاله را ۱۸۴ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *