تصویری از ورود تجدد به سیرجان
گذر، مجموعهای است از عکسهای باقیمانده از یکی از عکاسخانههای شهر کوچک سیرجان در استان کرمان در دهههای ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ شمسی. در این کتاب عکاسی نه به عنوان هنر ــ چنان که امروز شناخته میشود ــ بلکه به عنوان یک حرفه و در پاسخ به نیازهای بوروکراسی اداری متمرکز به سیرجان (و سایر شهرستانهای کشور) معرفی میشود. اما این انگیزهی اولیه منافاتی نداشته با این که عکاس محلی ذوقی به خرج دهد برای چیدن آدمها و خود آدمها هم نقشی بازی کنند در اینکه چه چیز در قاب عکس قرار گیرد و چگونه کنار هم بایستند.
گذر، مجموعهای است از عکسهای باقیمانده از یکی از عکاسخانههای شهر کوچک سیرجان در استان کرمان در دهههای ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ شمسی. در این کتاب عکاسی نه به عنوان هنر ــ چنان که امروز شناخته میشود ــ بلکه به عنوان یک حرفه و در پاسخ به نیازهای بوروکراسی اداری متمرکز به سیرجان (و سایر شهرستانهای کشور) معرفی میشود. اما این انگیزهی اولیه منافاتی نداشته با این که عکاس محلی ذوقی به خرج دهد برای چیدن آدمها و خود آدمها هم نقشی بازی کنند در اینکه چه چیز در قاب عکس قرار گیرد و چگونه کنار هم بایستند.
کتاب گذر بیش از آنکه خواندنی باشد، دیدنی است: مجموعهای از عکسهای باقیمانده از یکی از عکاسخانههای شهر کوچک سیرجان در استان کرمان، که به همت رضا سیوند در قالب کتابی جمعوجور منتشر شده و در اختیار علاقهمندان عکاسی و تاریخ ایران قرار گرفته است. عکسها متعلق به دهههای ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ شمسی هستند، بیشتر دورهی سلطنت رضاشاه و همینطور دو دههی بعد از آن.
عکسهایی از نظامیان، فرهنگیان، و خانوادههای متجدد سیرجانی که زنهایشان اگر در عکس حضور دارند، حجاب ندارند. مثل همهی عکسهای قدیمی نگاهها و ژستهای آدمها جلوی دوربین عکاسی برای بینندهی امروزی غریب و جذاب است.
هدف عکاس این نیست که واقعیت این آدمها را نشان دهد، بلکه این است که تصویر آنها را آنگونه که میخواهند خود را عرضه کنند، آنگونه که دوست دارند دیگران ببینندشان، روی شیشهی عکاسی ثبت کند. پسزمینهی عکسها اگر بنایی یا دیوار قشنگی بوده در عکس دیده میشود وگرنه عکاس بهراحتی با آویختن پتویی یا پارچهی پرنقشوگاری پشت آدمها خود را از پسزمینهی شلوغ خلاص کرده است.
وجود اشیایی مثل دوچرخه، گرامافون و چرخ خیاطی در تعدادی از عکسها گویای تمایل آدمها به نمایش اسباب و اثاث تجدد به عنوان بخشی از سبک زندگیشان است.
در ص ۲۷ کتاب دربارهی شروع عکاسی در سیرجان میخوانیم:
پس از انقراض سلسلهی قاجار و آغاز سلطنت پهلوی، مدرنیزاسیون رضاشاهی کشور را فراگرفت. در آن دوره، «سعیدآباد سیرجان» به عنوان مرکز شهرستان به رسمیت شناخته شد و از این روز صاحب مدرسه، سربازخانه، ژاندارمری، شهرداری و … شد.
با اختصاص مکانی مشخص به هریک از این نهادها و مشخص شدن مسئول و کارمندان هر مجموعه، این نیاز احساس میشد که برای همهی افراد شاغل در این مجموعهها، پروندهای تشکیل شود و «عکس پرسنلی» یکی از نیازهای این گونه پروندهها بود. به دلیل نبودن عکاسخانه در سیرجان، در آغاز عکاسانی از کرمان برای انجام عکسبرداری دعوت شدند.
به همین سبب روند آغاز و دگرگونی عکاسی در سیرجان بسیار تأثیرگرفته از عکاسی و روش کار عکاسان کرمانی است و در سال ۱۳۱۰ ش ماشاالله بروخیم که از کلیمیان کرمان بود و چند سالی در سیرجان اقامت داشت، نخستین عکاسخانهی عمومی سیرجان را بنا نهاد.
به عبارت دیگر عکاسی نه به عنوان هنر ــ چنان که امروز شناخته میشود ــ بلکه به عنوان یک حرفه و در پاسخ به نیازهای بوروکراسی اداری متمرکز به سیرجان (و سایر شهرستانهای کشور) وارد شد. اما این انگیزهی اولیه منافاتی نداشت با این که عکاس محلی ذوقی به خرج دهد برای چیدن آدمها و خود آدمها هم نقشی بازی کنند در اینکه چه چیز در قاب عکس قرار گیرد و چگونه کنار هم بایستند. در این عکسها مردانی را میبینیم که بچههایشان را کنار خود نشانده یا در بغل گرفتهاند. دلیل این امر این است که آنها تمایلی نداشتهاند که زنشان در عکس حضور داشته باشد.
ماشاالله بروخیم از یهودیان کرمان بود و به پیلهوری اشتغال داشت؛ پارچه و لوازم خرازی به شهرستانها و آبادیهای اطراف کرمان میبرد و میفروخت. او متوجه نیاز گردان سوارهنظام سیرجان به عکاس میشود، عکاسی را نزد یک لبنانی مقیم کرمان میآموزد و همراه برادرانش و تعدادی دیگری از یهودیان در سیرجان مستقر میشود و عکاسی باز میکند.
بعد از مرگ او برادرش ابراهیم به عکاسی ادامه میدهد، به تهران میرود و بزرگ کردن عکس و برخی دیگر از فنون عکاسی را میآموزد و به سیرجان برمیگردد. او مشهورتر از برادر خود و نزد سیرجانیها به «عکاس خانو» مشهور است. عموماً او را به عنوان نخستین عکاس سیرجان میشناسند.
به گفتهی کتاب در ص ۲۹ در سال ۱۳۴۱ بیشتر یهودیان سیرجان خانه و مغازه خود را میفروشند و به کرمان میروند. نویسنده دربارهی دلیل این مهاجرت چیزی نمیگوید. به هر رو، ابراهیم بروخیم آرشیو عکسهای خود و برادرش را که حدود ۲۰۰۰ نگاتیو شیشهای میشد به یکی از دوستانش به نام محمدکاظم موحدی میسپارد. عکسهایی که در این کتاب میبینیم همان عکسهای باقیمانده از عکاسی برادران بروخیم هستند.
گفتنی است که کتاب مقالهای دربارهی شروع #عکاسی در ایران به قلم محمدرضا طهماسبپور (نویسندهی کتاب ناصرالدین، شاه عکاس) و مقالهی دیگری دربارهی ورود عکاسی به کرمان نوشتهی عباس افضلی ننیز (که کتابی دربارهی عکاسی در کرمان در دست نگارش دارد) شروع میشود. این مقالههای خواننده را با زمینهی گستردهتری که عکاسی سیرجان در آن شکل میگیرد آشنا میکند. نوشتههای زیر عکسها شامل تاریخ عکس و اطلاعات مختصری دربارهی آدمها و مکانها به ایجاد رابطه بهتر به عکسها کمک میکند.
کتاب گران است. ۱۵۰ هزار تومان برای یک کتاب ۱۵۰ صفحهای، حتی کتاب مصور، قیمت معقولی نیست. کیفیت عکسها قابلقبول است اما عکسها روی کاغذ نفیس و با کیفیت عالی چاپ نشدهاند تا این امر تا حدودی این قیمت بالا را توجیه کند. نوشتههای کتاب هم نیاز به ویراستاری دقیقتر دارند که امیدوارم در چاپهای بعدی به این مهم هم توجه بیشتری شود.
ما عموماً مردمی مرکزگرا هستیم، دربارهی شهرهای کوچکمان و آنچه از نظر فرهنگی و تاریخی بر آنها گذشته است بسیار کم میدانیم. کتابهایی از این دست به ما کمک میکنند این کاستی فرهنگی جبران شود. بعد از خواندن کتاب گذر و دیدن عکسهای برادران بروخیم، احساس میکنم سیرجان را بهتر میشناسم. فکر میکنم این عکسها حتی برای خود سیرجانیها هم جذاب باشد. آنها میتوانند چهرهای ملموس از گذشتهی شهر خود را در این کتاب باز بیابند.
تصویری از ورود تجدد به سیرجان
*بعدالتحریر: بعد از انتشار این مطلب در وینش، نویسندهی کتاب برای ما پیغام گذاشت که قیمت کتاب ۵۰ هزارتومان است و عدد ۱۵۰ هزارتومان در پشت جلد، یک اشتباه چاپی است.