بیتنی در محدودهی غیاب
اگر شاعر مجموعهی «قرار بر شکفتن میخک بود» را به عنوان یک شهروند در خیابان های شیراز هم ندیده باشید و او را نشناسید شعرش گواهی یک شعر شخصی، شهرنشین و شهرگریز است. شعری مشاهدهگر، روحواره، جغرافیایی، با تمایل به مسائلی مانند خاطره و فراموشی. در زمان و مکانهای متعددی در شعر جهان، با مسئلهی «مشاهده» در شعر طرفیم، شعری که شاعر با سوژه یا موضوع شعر، بی استعاره و بی تصرف و خالی از اغراق مواجه میشود. شایع ترین اتفاق در اشعار این مجموعه، «مشاهده گری»ست. شعری یکسره مشاهدهگر که اتفاقهای دیگر را در پی خود دارد.
اگر شاعر مجموعهی «قرار بر شکفتن میخک بود» را به عنوان یک شهروند در خیابان های شیراز هم ندیده باشید و او را نشناسید شعرش گواهی یک شعر شخصی، شهرنشین و شهرگریز است. شعری مشاهدهگر، روحواره، جغرافیایی، با تمایل به مسائلی مانند خاطره و فراموشی. در زمان و مکانهای متعددی در شعر جهان، با مسئلهی «مشاهده» در شعر طرفیم، شعری که شاعر با سوژه یا موضوع شعر، بی استعاره و بی تصرف و خالی از اغراق مواجه میشود. شایع ترین اتفاق در اشعار این مجموعه، «مشاهده گری»ست. شعری یکسره مشاهدهگر که اتفاقهای دیگر را در پی خود دارد.
بیتنی در محدودهی غیاب
در گذر از شعر فارسی در شش دههی گذشته، با شاعرهای زیادی مواجهیم که شعرشان جدای از بستر شعر فارسی رفته است. این نه به معنای ایجاد سبک است که اکثر این دسته از شاعرها گوشهای به دنبال یک شعر شخصی بودهاند و اکثراً هم به این امر رسیدهاند. من حدسی قریب به یقین دارم که اگر شاعر مجموعهی «قرار بر شکفتن میخک بود» را به عنوان یک شهروند در خیابان های شیراز هم ندیده باشید و او را نشناسید شعرش گواهی یک شعر شخصی، شهرنشین و شهرگریز است. شعری مشاهدهگر، روحواره، جغرافیایی، با تمایل به مسائلی مانند خاطره و فراموشی.
در زمان و مکانهای متعددی در شعر جهان، با مسئلهی «مشاهده» در شعر طرفیم، شعری که شاعر با سوژه یا موضوع شعر، بی استعاره و بی تصرف و خالی از اغراق مواجه میشود. اشعار این مجموعه در امر زاویهدید و نوع مشاهده خالی از دستکاری در سوژه است. شایع ترین اتفاق در اشعار این مجموعه، «مشاهده گری»ست. شعری یکسره مشاهدهگر که اتفاقهای دیگر را در پی خود دارد.
قرار بر شکفتن میخک بود
شکفت
افتاد
بر سنگ
مسئلهی دیگری که در امر زاویهدید باید به آن اشاره کرد «روحوارگی» راوی اشعار است. جغرافیایی که صدای شاعر/راوی از میانش میآید شهریست که نامی دارد اما راوی اشعار، گم و سرگردان است و در یک وضعیت خوابناک و کابوسزده گم شده است. «شیراز»ی که شاعر در آن مینویسد مانند شعر نهم مجموعه، استخوانی در کویر لوت و کرانهی کارون و دارالسلام است.
عناصر سرگردانی، گمگشتگی، روحوارگی و خوابزدگی جایجای مجموعه دیده میشود و سوخت شعربودگی مجموعه را تأمین می کنند.
پروانه اگر دیدی
دست بر ترنج قالی کشیدی
منم
در سکوت
در شاخههای یاس
چند عنصر شعری ثابت وجود دارد که شاعر در هر شعر به میزان کافی در هر شعر استفاده میکند. وجود سیال و روحواره و مشاهدهگری بیواسطه در شعر بالا به تمامی کار خود را انجام دادهاند. همین راوی سرگردانی که در تمام مجموعه همراه ماست.
اما با این همه، مفهوم سرگردانی، علت نیست. رنج راوی از گم گشتگی نیست و شاعر در ایجاد تصاویر از این وضعیت کمک میگیرد مانند مثال بالا.
شاعر در وضعیت سرگردانی، روحوارهایست مشاهدهگر، در عبوری نامرئی، از خانهی کودکیاش تا شیرازِ بعد از سالهایش را در اشعار مجموعه سیر میکند. نه مرگ، تصویرش را بریدهبریده میکند نه بیتَنی، تنها فراموشیست که چاقو میشود بر گلوی رویا.
شاعر در سیر این بیتنی، جایی میایستد مابین دیروزهای گذشته و فرداهای فراموشی.
روزگار رقص و شراب
سرود را
برای تو خواندم
سرودی باش
به روزگار فراموشی
راوی این اشعار، تقلای بیهوده ندارد. ایستاده تا تصاویر و اتفاق ها عبور کنند. ایستادن در یک بیزمانی و بیمکانیِ خودساخته لای سطور. در گذر از مرگ و فراموشی و مشاهده.
در شعر شماره ی ۲۹ مجموعه با مجموع این اتفاقها، مضامین و وضعیتها به صورت یکجا مواجهیم. که اتفاقا به نظر من این اثر، در سطح بالاتری از مجموعه از نظر حسی ایستاده.
نشان تو را از پدر پرسیدم
گفت:
سالهاست مردهام
بازگشتم
دانستم
تو نیستی و شیراز
دورترین جای جهان است
روحوارگی در این شعر به بیمرزی مرگ و زندگی هم کشیده شده. جغرافیایش، به تمامی سرگردانیست و وضعیت راوی و زاویهدید در تلاشی که مجموعه برای تصویر جهان مردگان و تقابلش با زندگی دارد به شعر موفقی رسیده.
آن روی سکهی شعر احسان رضایی چه در سپیدبافی موهای مردگان و چه در قرار بر شکفتن میخک بود مسئلهی زبانآوری و تکنیک است.
با نگاهی به این دو مجموعه میشود فهمید خاستگاه شعر احسان رضایی ادبیات دهههای چهل و ادامهی آن در دهههای دیگر است. هنگامهای که شعر از بدنهی جامعهی سیاستزده، شعارزده جدا میشود و گریزی به شعر به مثابه شعر میزند. اما شاعرانی در این میان از آن مکتب هم فاصله گرفتند. کمی که از دور به قضیه نگاه کنیم این اتفاق چند دستگی و شعبه گرفتن خوشایندی که از دههی چهل به وجود آمده دلایلی مثل محفلی نبودن اشعار و شاعرها دارد.
نتیجهی این امر هم زنده بودن این شعر تا به امروز است. البته در میانههای دههی نود تا زمان نوشتن این مطلب اتفاقی تجاری برای کتابهای شعری که شاعرانش سالها پیش درگذشتهاند به وجود آمده که از ریخت این گونهی شعری به دور است اما موضوع این متن نیست.
قرار بر شکفتن میخک بود شعری نشسته در پیشگاه پیشینیان است که ابدا تلاشی برای پیشنهادهای -خصوصا- زبانی به شعر ندارد. و به عقیدهی من همین حُسن مجموعه است. شعری که ایستاده ببیند شعر تا امروز به کجای زبان رسیده است و همان برخورد را به کار ببندد.
#شعر
یک دیدگاه در “بیتنی در محدودهی غیاب”
با سپاس ازشاعر محترم آقای احسان رضایی ,مجموعه شعر ” قرار بر شکفتن میخک بود” کتابی با شعرهای زیباست که خواندنش را به دوستان توصیه می کنم.