سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

بخواهی یا نخواهی، هورمون‌هایت رنگ سیاسی دارند!

آن سوی پیکر طبیعی توضیحی است در رابطه با اینکه دگرگونی رابطه‌ی زنان و تولیدمثل از چه جریان‌هایی گذشته و بازیگران اصلی آن چه کسانی بوده‌اند. هورمون‌های جنسی به این شیوه و درکی که ما امروز از آنها داریم وجودی خارجی ندارند و اساساً مفاهیم علمی از بدن، فقط به خاطر نوع خاص فعالیت‌های دانشمندان این عرصه است که به عنوان پدیده‌هایی طبیعی شناخته می‌شوند. «بدن هورمونی» پدیده‌ای طبیعی نیست، بلکه به عنوان نوعی دستاورد علمی، برساخته می‌شود.

 

 

 

 

 

 

 

بخواهی یا نخواهی، هورمون‌هایت رنگ سیاسی دارند!

 

 

اگر به ما بگویند که دانشمندان حقیقت را کشف نمی‌کنند، بلکه فعالانه آن را می‌سازند، تا چه میزان می‌توانیم بپذیریم که حقایق کشف شده درباره‌ی بدن‌مان نیز حقایقی مسلم و بدیهی نیست، بلکه دانشمندان آن را خلق کرده‌اند؟ حتی در این صورت نیز، کمتر کسی ممکن است در رابطه با لایه‌های ناپیدای بدن، مانند هورمون‌ها چنین چیزی بگوید… حالا کتابی در دست داریم که می‌گوید، اگر علم کاری کرده که ما باور کنیم ادعاها، پیش فرض‌ها و دستاورد‌های علمی به هیچ بستر اجتماعی و سیاسی‌ای متکی نیستند، شاید باید به امکان‌های دیگری فکر کنیم؛ اینکه هورمون‌های جنسی تا چه میزان ساختی اجتماعی دارند.

 

نلی اُدشورن به عنوان یک فمینیست فعال در حوزه‌ی مطالعات سلامت، به مسئله‌ی دیرین‌شناسی هورمون‌ها و نیز دستاوردهای علمی متاثر از آن پرداخته و کتاب خود تحت عنوان آنسوی پیکرهای طبیعی را در هفت فصل به نگارش در آورده است. ادشورن در این کتاب استدلال می‌کند که نه تنها باید به تفاوت میان جنس  و جنسیت  نظر داشت و بر آن تأکید کرد، بلکه از دانشمندان فمینیست انتقاد می‌کند که با تأکید بر این تفاوت، چگونگی و نحوه‌ی ساخت اجتماعی و فرهنگی مفهوم «جنس» را مورد غفلت قرار می‌دهند.

 

او با مطالعه‌ی تاریخچه‌ی هرومون‌های جنسی، واکاوی شیوه‌ی شناخت و طبقه‌بندی آن‌ها و نیز اینکه آن‌ها چگونه در نهایت در تولید داروهای هورمونی و نهایتا قرص‌های ضد بارداری مورد بررسی و شناخت قرار گرفتند، نشان می‌دهد که مفاهیمی چون بدنِ زیستی و جنس نیز تا آن اندازه که فکر می‌کردیم اموری طبیعی و مشخص نیستند.

 

 

ادشورن به بررسی تاریخچه‌ی مفهوم هورمون می‌پردازد و نشان می‌دهد که پیش‌فرض‌های علمی در رابطه با هورمون‌های جنسی چگونه رشد تخمدان را معادل رشد جنسی زنان و رشد غدد در مردان را معادل رشد مردانگی تعبیر کردند، مواردی که دوران جنینی و لحظه‌ی لقاح آن را تعیین می‌نماید. بر این مبنا خاستگاه وجودی هورمون‌ها تمایزی است که میان زن و مرد ایجاد می‌نماید.

 

بدین ترتیب جریان غالب فیزیولوژی، زن و مرد را دو مقوله‌ی آشتی‌ناپذیر و متقابل درنظر می‌گیرد و «مادری» را ضرورت بیولوژیک زنان معرفی می‌کند. تا اینکه دانش فیزیولوژی به این نکته رسید که هورمون‌های جنسی زنانه در بدن مردان نیز وجود دارند و اساسا در رشد اندام‌های جنسی موثرند. و این دستاورد، پیش‌فرض بنیادین قبلی را به چالش کشید زیرا دیگر زن بودن به معنای فقدان یک دسته از هورمون‌ها و برخورداری از نوع دیگری از هورمون‌ها نبود.

 

 ادشورن با ارائه‌ی این بحث نشان می‌دهد که پیش‌داوری‌های علمی تا چه میزان در توسعه‌ی علم نقشی تعیین‌کننده دارند و دانشمندان عموماً در پی اثبات نظریاتی هستند که با باورهای فرهنگی‌شان هماهنگی دارند و آن‌ها را تأیید می‌کند.

 

ادشورن در فصل سوم این کتاب نشان می‌دهد که اقتدار کنشگران یک حوزه از علم، (مثلا اقتدار پایین غدد شناسان، فیزیولوژیست‌ها، جانورشناسان، شیمی دانان و … در مقایسه با متخصصان علوم آزمایشگاهی، و پزشکان متخصص زنان در رابطه با مسئله هورمون) تا چه حد بر پذیرفتن یافته‌های علمی تاثیرگذار است و این امر ارتباطی به دقت بیشتر یا ابزار دقیق‌تر در برخی حوزه‌ها ندارد.

 

متخصصان علوم آزمایشگاهی از اقتدار به دست آمده در کاستن از پیچیدگی مسئله‌ی هورمون‌های جنسی استفاده نموده و در پیوند با پزشکان متخصص زنان و شرکت‌های دارویی، موقعیت خود را به عنوان جریان اصلی شناخت هورمون‌ها تثبیت نمودند.

 

 

این شرایط و منابع تحقیقاتی که در رابطه با هورمون در کتاب می‌آید، حقیقت بزرگ‌تری را نشان می‌دهد، اینکه در جریان توسعه‌ی علم دانشمندان حقایق را کشف نمی‌کنند بلکه آن را بر اساس جامعه‌ی محل زندگی خود، برمی‌سازند. به علاوه آنکه همکاری میان گروهی از دانشمندان نشان می‌دهد که پیوند خوردن علم و بازار (شرکت‌های دارویی)، مفاهیم تئوریک (چیستی هورمون‌های جنسی) را به واقعیت‌های مادی (فراورده‌های شیمیایی) تبدیل می‌کند.

 

او در سه فصل آخر کتاب به این نکته می‌پردازد که چگونه بسترهای فرهنگی برای درمان و اساساً دستکاری بدن زنان، در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ آن‌ها را به موضوع اصلی هورمون‌درمانی و تجویز داروهای هورمونی که در شرکت‌های دارویی ساخته شده بود، بدل کرد و این در حالی بود که استفاده از این داروها تا دهه‌ی ۱۹۶۰ به عنوان داروهای ضدبارداری برای زنان نوعی هنجارشکنی محسوب می‌شد و در رابطه با درمان‌های مردانه نیز نه تنها همواره با ملاحظات فرهنگی بسیار به‌کار گرفته شد، بلکه مورد استقبال پزشکان و مراجعان نیز قرار نمی‌گرفت.

 

در نهایت مسئله‌ی شناخت هورمون‌های جنسی و فراورده‌های دارویی برآمده از آن را به کالایی همه‌گیر و مصرفی در قالب قرص های ضد حاملگی درآورد و به این دلیل که با مسئله‌ی کنترل موالید درهم می‌آمیخت، درون موطن خود آمریکا محدودیت‌های سیاسی و نیز تابوهای اخلاقی در پی داشت، شرکت‌ها باید به دنبال جایی جدید بودند که افراد و شرایط ضروری را به لحاظ سیاسی در اختیارشان قرار می‌داد:

 

«… بنابراین انتخاب پورتوریکو _به عنوان میدان اصلی آزمایش_ باید به مثابه‌ی ترکیبی از استعمار فرهنگی و دغدغه‌های آزمایش عملی فهمیده شود. از آنجا که دلیل ظهور قرص ضدباروری حل تکنیکی مسئله‌ی جمعیت در کشورهای درحال توسعه بود، این آزمایش‌ها جمعیتی را می‌طلبید که انعکاس‌دهنده‌ی این ایدئولوژی باشد، زنان بی‌سواد فقیر. پورتوریکو با فقر فرهنگی و جماعت  فقرزده‌اش زمینه‌ی چنین آزمایشی را فراهم می‌کرد.

 

بنابراین داستان هورمون، داستانی به شدت سیاسی است که استراتژی‌های دست‌ساخته‌ی احمقانه را به وضوح نشان می‌دهد. سیاست‌های کلانی که جوامع دیگر را نادیده می‌گیرد… اولین آزمایش‌ها در مقیاس بزرگ با تمام خطراتی که داشت در میان زنان سفیدپوست آمریکایی یا اروپایی انجام نشد، این زنان کارائیبی بودند که مانند خوکچه‌های هندی وارد تاریخ آزمایش شدند و دارویی را که در تاریخ داروسازی انقلابی‌ترین پدیده بود، روی آن‌ها آزمایش کردند…»

 

 

به علاوه، ادشورن در روایت خود از هورمون‌های جنسی، تصویر جهان‌شمولی که دانش پزشکی از بدن زنانه ارائه می دهد را نیز افشا می‌کند. اینکه تبار و قومیت‌های مختلف زنان، تفاوتی را برای دانشمندان ایجاد نمی‌کردند. آنها گمان می‌کردند همین‌که نمونه‌های پورتوریکویی زن بودند، و نسبتی با بارداری و پروژسترون داشتند، نیاز آن‌ها را تأمین می‌کرد. تا این درجه که به جای زن یا نفر از عبارت «سیکل قاعدگی» استفاده می‌شد تا پیچیدگی‌های بدنی زنان را به یک صورت عام فیزیکی فروکاهد.

 

البته باید به این مسئله هم اشاره کرد که اودشورن با تمرکز صرف بر فرایند گفتمانی ساخت هورمون‌های جنسی، از دو مسئله چشم می‌پوشد، یکی آن‌که پس از اینکه هورمون‌های جنسی هویتشان را به اثبات رساندند اتفاقات دیگری نیز رخ داد و قرص‌های ضد بارداری در خدمت زنان طبقه‌ی متوسط و شهرنشین در اروپا و آمریکا قرار گرفت تا در مسئله‌ی بازگرداندن مالکیت بدن به زن نقشی تسهیل کننده داشته باشند.

 

دوم آنکه او به تحولات علمی و فیزیولوژیکی که از دهه‌ی ۱۹۸۰ به بعد در رابطه با  بازنگری در مفهوم جنس و بدن به مثابه‌ی دوگانه‌ای زنانه/ مردانه پرداخت، بی‌توجه است. به علاوه‌ی آن‌که او به عنوان یک محقق فمینیست و معتقد به فرایندهای اجتماعی و سیاسی تولید دانش، به تحولاتی که از دهه‌ی ۱۹۷۰ زنان دانشمند غربی در پیش‌فرض‌های حوزه‌ی پزشکی به وجود آوردند، تحولاتی که به بازنگری در مفاهیمی چون جنس، هویت جنسی و رفتار جنسی گردید، در سراسر کتاب اشاره‌ای نمی‌کند.

 

اما ادشورن در نهایت پروژه‌ی خود را با موفقیت به انتها می‌رساند زیرا در نهایت به خوبی مخاطب این مسئله را درک خواهد کرد که هورمون‌های جنسی به این شیوه و درکی که ما امروز از آنها داریم وجودی خارجی ندارند و اساساً مفاهیم علمی از بدن، فقط به خاطر نوع خاص فعالیت‌های دانشمندان این عرصه است که به عنوان پدیده‌هایی طبیعی شناخته می‌شوند. «بدن هورمونی» پدیده‌ای طبیعی نیست، بلکه به عنوان نوعی دستاورد علمی، برساخته می‌شود.

 

علی رغم وجود اشکالات ویرایشی در کتاب که هر از گاه در ترجمه‌ی روان اثر خلل وارد می‌کند، اگر کسی به دنبال نمونه‌ای عملی از این مسئله است که چگونه پارادایم‌های علمی، «واقعیت علمی» خاص خود را خلق می‌کنند، می‌تواند با مراجعه به این کتاب دریابد که پارادایم‌های پوزیتویستی و ساختارگرا چگونه از موضوعی یکسان واقعیت‌های علمی را خلق می‌کنند. واقعیت‌هایی که می‌توانند در برابر هم بایستند.

 

این کتاب می‌تواند توضیحی باشد در رابطه با اینکه دگرگونی رابطه‌ی زنان و تولیدمثل از چه جریان‌هایی گذشته و بازیگران اصلی آن چه کسانی بوده‌اند. ما به کتاب‌هایی از این دست که اموری که سال‌ها طبیعی پنداشته شده‌اند را زیر سوال ببرند، نیاز داریم، کتاب‌هایی که بداهت امور طبیعی انگاشته شده را دچار مشکل کنند و به تاثیر پارادایم‌های فکری و از آن مهم‌تر اهداف سیاسی و پول در شکل‌گیری گزاره‌های علمی بپردازند.

 

 

فمینیسم

  این مقاله را ۶ نفر پسندیده اند

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *