بازخوانی تاریخی مفهوم بدن
دورهای بدن را امری شیطانی و زندان روح تلقی میکردهاند و در تاریخ حتی گاهی به اشکال حادی از ضد بدنگرایی برمیخوریم که دائم در صدد ریاضت یا ترمیم بدن بودهاند. اما با شروع دوران مدرن نگاه به بدن تغییر کرد و به گفته فوکو مدرنیته نمیتوانست جهان شمول شود مگر آنکه ابتدا هنجارهای اجتماعی برای کنترل بدن اعمال میکرد. از این دوران نگاه به مقوله بدن نگاهی عمیقتر و متفاوت شده است. کتاب تاریخ بدن و بدنمندی نوشته زهره روحی نیز به بررسی خوانشهای جدید از بدن در طول دوران مدرن ایران از ابتدا تا روزگار حاضر میپردازد.
دورهای بدن را امری شیطانی و زندان روح تلقی میکردهاند و در تاریخ حتی گاهی به اشکال حادی از ضد بدنگرایی برمیخوریم که دائم در صدد ریاضت یا ترمیم بدن بودهاند. اما با شروع دوران مدرن نگاه به بدن تغییر کرد و به گفته فوکو مدرنیته نمیتوانست جهان شمول شود مگر آنکه ابتدا هنجارهای اجتماعی برای کنترل بدن اعمال میکرد. از این دوران نگاه به مقوله بدن نگاهی عمیقتر و متفاوت شده است. کتاب تاریخ بدن و بدنمندی نوشته زهره روحی نیز به بررسی خوانشهای جدید از بدن در طول دوران مدرن ایران از ابتدا تا روزگار حاضر میپردازد.
موضوع بدن طی ادوار گوناگون و در اقوام مختلف مورد بحث و کندوکاو بوده است. از روزگار افلاطون و ارسطو تا انسانگرایان عصر حاضر. حتی شاید بتوان گفت فلاسفه پیشا سقراطی نیز هر کدام خوانشی متفاوت از بدن داشتهاند. دورهای بدن را امری شیطانی و زندان روح تلقی میکردهاند و در تاریخ حتی گاهی به اشکال حادی از ضد بدنگرایی برمیخوریم که دائم در صدد ریاضت یا ترمیم بدن بودهاند. اما با شروع دوران مدرن نگاه به بدن تغییر کرد و به گفته فوکو مدرنیته نمیتوانست جهان شمول شود مگر آنکه ابتدا هنجارهای اجتماعی برای کنترل بدن اعمال میکرد.
از این دوران نگاه به مقوله بدن نگاهی عمیقتر و متفاوت شده است. کتاب تاریخ فرهنگی بدن و بدنمندی نوشته زهره روحی نیز به بررسی خوانشهای جدید از بدن در طول دوران مدرن ایران از ابتدا تا روزگار حاضر میپردازد.
نویسنده جملهای از فوکو را میآورد که برای فهم محتوای این کتاب به نوعی جمله کلیدی است. فوکو میگوید بدن بیش از آنکه امری زیستشناسانه باشد امری است فرهنگی. کتاب تاریخ بدن و بدنمندی نیز به بررسی این موضوع در قالب امر فرهنگی و اجتماعی در دوران مدرن ایران پرداخته است. یکی از نقاط خاموشی که تا پیش از این اگر چه در کشورهای مختلف به آن پرداخته شده؛ اما در مورد ایران نگاه موشکافانهای به این مقوله آن هم با در نظر گرفتن بعد تاریخی نشده است.
در مقدمه تاریخ فرهنگی بدن به قلم ناصر فکوهی آمده است که کتاب نگاهی جدید به تاریخ و تاریخنگاری دارد. به گفته فکوهی این کتاب از دو منظر داری ارزش است: یکی از جنبه موضوع که تاریخ را به همان شیوه کلاسیک (که در وصف طبقات بالای جامعه بوده است) مد نظر قرار نداده و به موضوعی که در بین مردم و روزمره آنهاست پرداخته و دیگری نویسندهای ایرانی به موضوعی پرداخته و تجربهای از درون خودمان را مورد بررسی قرار داده است.
حالا ما هرچقدر هم از زبانهای دیگر کتاب بخوانیم تا زمانی که با فرهنگ خودمان عجین نباشد فایدهای ندارد. کتاب تاریخ بدن مطالعات بین رشتهای بین تاریخ و علوم اجتماعی است. همین میان رشتهای بودن کتاب منجر به تحلیلهای جدیدی شده و نگاه متفاوت و ریشهایتری را هم نسبت به موضوع و هم به این دوره از تاریخ ایران باعث شده است.
البته بیرون کشیدن نحوه سبک زندگی و روزمره مردم از لابهلای منابع دوران گذشته که بیشتر به شاهان و درباریان پرداختهاند کار سختی است. در این کتاب از اسناد و جراید قدیمی بسیار استفاده شده است. همچنین برای بیان تغییرات آن دوران شهر اصفهان بیشتر مدنظر نویسنده بوده است.
با نگاه به تاریخ صد ساله اخیر ایران میتوان متوجه شد که تلاشهای گستردهای برای خروج بدن از آن خوانش و ساحت سنتی قبل از آن شده است. نویسنده کتاب البته اشارات خوبی به این موضوع میکند که دوران جدید، دورانی شبه مدرن بوده است و به دنبال آن خوانش ایجاد شده برای بدن نیز خوانشی شبه مدرن بوده است. برای درک بهتر این موضوع وارد کتاب (که شامل دو فصل است) میشویم.
فصل اول کتاب آغاز شدن دوران جدید و نفوذ قدرت در ساز وکارهای معنادار و ابعاد مختلف جامعه را در بر گرفته است. دورانی که شروع بازتولید مفاهیم جدید برای زندگی و مردم بوده است. زمزمههای آن تغییرات از اواخر دوران قاجار در مواجه ایرانیان با غرب شروع شده بود.
در این میان نفی معناهای قدرت قاجار زمانی اتفاق میافتد که کنشگرانی که به خودآگاهی رسیده بودند؛ از آن شرایطی که در آن بودند فاصله گرفته و به تحلیل و نقد آن بپرداخته و در برابر آن مقاوت کردند و در ادامه منجر به بازتولید مفهمومی جدید شد. این کنشگری در قالب تجددخواهی با به قدرت رسیدن رضا شاه به صورت گفتمان رسمی کشور اما به شکل ناقص و پوستهای تبدیل شد.
نویسنده کتاب تاریخ فرهنگی بدن آنچه را با وجود گرایش به مدرنیته فراموش شده میداند فرهنگ نقادانه مردم (و حضور دموکراتیکشان) در جامعه بوده است. دولت پهلوی آنچه که تحت عنوان مدرنیته و روشنگری در اروپا شکل گرفته بود را با عنوان تجدد آن هم بدون توجه به محتوای اصلی آن؛ با خشونت وارد جامعه کرد.
در کتاب آمده است این تجدد در دو چیز خود را به شکل بارزی بروز داد؛ اول از همه در کالبد شهرها و دیگری در سبک زندگی و روزمره افراد. شهرها به عنوان ویترین این تجددخواهی به حساب میآمدند و با شکلهای جدید تغییر کردند. تغییری که برای مردم بیگانه بود. علاوه بر آن نحوه زیست جدیدی نیز تعریف شد آن هم برای انسانی که تا قبل از آن در دنیایی با خوانشهایِ سنتی زندگی کرده بود اما حالا باید درگیر عادتوارههای جدیدی میشد که خود در آن نقشی نداشت.
پس با آمدن این دوران جدید خوانش جدیدی از بدن و بدنمندی نیز شکل گرفت که قدرت و نظام سرکوبگر این اصل را پیش میبرد. یکی از کارهای دولت جدید، سازمانی و اداری شدن امور بود. ادارات برای هرچیزی تعریف شدند ازجمله اموری که مربوط به بدن انسانها میشد. یکی از سازمانهای به وجود آمده که کنترل بدن را بر عهده داشت؛ سازمان بهداشت و درمان بود.
از تولید مثل و تولد تا مرگ و کفن و دفن را به نظارت خود در میآورد. دولت بر روزمره مردم که بدن بخش مهمی از این روزمره را تشکیل میدهد دست گذاشته بود و در آن بروکراسی جدید بدن عرصه نمادین سیاستگذاریهای دولت جدید شده بود. در جایی از کتاب به این مورد اشاره میشود که بدن رعایا در حکومتهای قبلی به خودشان واگذار شده اما در این حکومت با امر بهداشت همه چیز تحت کنترل قوانین حکومتی قرار گرفت.
حتی در اموری مثل اینکه چه بپوشند؟ چه بخورند؟ چگونه و کجا استحمام کنند؟ چگونه درمان شوند؟ و خیلی موارد این چنینی. اما مردم در ابتدا با این روند ارتباطی برقرار نکردند.
علاوه بر موضوع بهداشت؛ در کتاب تاریخ فرهنگی بدن به مواردی دیگری که در این برهه از تاریخ ایران باعث خوانشهای جدید از بدن میشود نیز اشاره میکند. از جمله سربازی رفتن که از اتفاقات جدید در ایران تلقی میشد و تغییراتی که برای افراد به دنبال دارد، یا وجود کالبد جدیدی مثل خیابان لالهزار و کافه نادری که حضور و تعاملات جدیدی نیز در آن شکل گرفت که باهم همخوانی داشته باشند. همه این موارد بر تغییر شکل در عادتوارههای مربوط به بدن اثر خود را میگذاشت.
البته که از نظر نویسنده این سیستم که باعث ارتقای سلامت و گذار جامعه از سنت شده است مشکلی ندارد بلکه آنچه که در این میان مورد نقد است؛ نفوذ دولت در همه ابعاد و عدم حضور مردم در تصمیمگیریها است. تغییر سنتها بد نیست و از نظر نگارنده متن ساختارهای سنتی حتی ناکارآمد هم هستند اما آنچه دراین میان مهم است روش تغییر است. جامعه نابالغ سنتی را نباید با تنبیه بیرون آورد و یا کرامات انسانی را زیر سوال برد. مردم خود باید تصمیم گیرنده باشند. نه آن که جابهجاییهای فرهنگی بدون مشارکت مردم شکل بگیرد.
در فصل دوم کتاب تاریخ فرهنگی بدن به تغییرات و ظهور خوانشهای جدید در دوران بعد رضا شاه تا روزگار حاضر پرداخته. دهه سی و چهل و اوایل پنجاه سرمایهداری بروز و ظهور پیدا میکند. حالا این گفتمان جدید درک خاصی را از بدن به وجود میآورد که همراه با نفوذ غرب و کالا محوریست. تبلیغات، سینما همه در رواج این مساله در اختیار دولت قرار گرفته میشود و باز هم مردم در حاشیه میروند.
اما در این دوران علاوه بر آن جریان متجدد و سرمایهداری که رشد کرده بود، جریان دیگری نیز در جامعه سر برآورد که آغازگر حرکت و نگاه جدیدی شد. با شکل گیری نهضت ترجمه، ادبیات کمونیستی و سوسیالیستی وارد بازار و تبدیل به نقطه عطفی در فرهنگ ایران شد. نقطهای که به دنبال آن رمانتیسم انقلابی شکل گرفت و در پی آن دیگر بحث بر سر سنت و مدرنیته نبود. بلکه ستیز ارزشی بین طبقات اجتماعی به وجود آمد.
در ادامه این جریانات و مقابله با نظام نیمهسرمایهداری محمدرضا پهلوی و شکلگیری انقلاب 57 به طور کل آن مطالبات تجددخواهی در عرصه رسمی رنگ باخت. به دنبال آن اتفاق خوانش تجددخواهی (بدن و بدنمندی) که خارج از سنت عمل میکرد به کلی منتفی شد. حتی نویسنده کتاب در این دوران مساله ظریفی را اشاره میکند آن هم اینکه با انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاهها فضاهای سیاسی و تریبونها نیز محدود میشوند. افراد قلمرو بدن را تبدیل به تریبون خود میکنند و از طریق تیپسازی به بیان ایدئولوژی خود میپردازند.
در دوران بعد از انقلاب نیز مجدداً بدن در حوزه قدرت نظام قرار میگیرد. در آن بوروکراسی شریعت محور بدن در سایه به سر میبرد. اما این ماجرا در سالهای اخیر با ورود نسل جدید در بروکراسی و نفوذ رویکردهای نئولیبرال تغییر میکند. بدن و عناصر وابسته به آن جذب ساحتی تجاری و سرمایهداری شد. سیستمی که در آن شیانگاری به شکل واضحی در میان افراد جامعه بروز پیدا میکند.
این مساله خود را در ابعاد مختلفی نشان میدهد؛ از رونق عملهای زیبایی گرفته تا ورزش و رونق مالها. نویسنده معتقد است سرمایهداری برای آنکه جایگاهش را از دست ندهد امکان دارد ضدیتش را با هرچیزی نشان دهد از زمین و منابعش گرفته تا آرامش و صلح، امنیت اجتماعی، محیط زیست.به هر طریق برای آدمیان برنامه دارد. اگرچه کار یدی به کنار رفته است و انسانها زمانهای بیشتری دارند اما همان زمانها را نیز در چرخه تولیدی خود به نحوه دیگری به کار میگیرند.
آن هم با درگیر کردن انسانها با بدن و حس زیبایی یا با تحت فشار قرار دادن آنها در عرصه رقابتهای ورزشی. گویی اعضای بدن به میدانی ورزشی تبدیل شدهاند. حالا بدن در یک عمل بازتولیدمحور یک عامل سودآوری شده است و همین او را در نظام سرمایهداری تبدیل به مرغ تخم طلا کرده و در جهت نگهداری او است.
یا با رونقگیری انواع مالها (که در کتاب تاریخ بدن و بدنمندی بر روی سیتیسنتر اصفهان این مساله شکافته شده است) که افراد گمان میکنند وارد جعبهای جادویی شدهاند یا مالها جایی برای مطالبات دموکراتیک هستند. گویی مالها تبدیل به اندرونی شدهاند. این در حالی است که آنها در زمینههای تغییر ساختار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی فقط در آنجایی موفق بودهاند که حکومت شریعت محور با آنها به مسامحه رفتار کرده است.
ایجاد فضای سرمایهداری با تلطیف کردن خشونت اجتماعی در پس کارهایش، تکنولوژی و شیوارگی را به خورد آدمیان میدهد. سلطه فرهنگی که در آن انسانها ناگزیر شدهاند تا بخشی از وجود خود را به صورت کالا از بازارها خریدداری کنند. با دقت در زیرلایههای سرمایهداری و نفوذ آن به اشکال مختلف در بدن پی میبریم که این موضوع به یک صنعت بیپایان بدل شده است.
اگرچه نویسنده در جایی به این مسأله هم اشاره میکند که نوعی حس منعشدگی و رهایی از این تله وجود دارد و آن هم با شروع مطالبات اجتماعی و سیاسی است که این روند میتواند تغییر کند. حتی کمترین جنبش هم در بهتر شدن وضعیت و ایجاد ساختارهای دموکراتیک و از بین بردن قلمرو مسخشدگی میتواند اثرگذار باشد.
2 دیدگاه در “بازخوانی تاریخی مفهوم بدن”
نقد و معرفی درخشانی بود. جدا لذت بردم و با اینکه کتاب را خواندهام از مطالعه این متن هم خیلی لذت بردم. خسته نباشید.
ممنون که نظرتون را به اشتراک گذاشتید.