این شهود است یا پیشداوری؟
«هر نویسندهای، به نظر من، برای بیان مطالب خود فضایی را انتخاب میکند تا خوانندههایش با استفاده از آن، مطالب طرحشده را بهتر و راحتتر درک کنند. فضای موردنظر من، کنار آبسردکن شرکتی معروف است که کارمندان آن در آنجا به ردوبدل کردن نظرها و شایعهسازی میپردازند. امیدوارم دایره واژگانی مردم را هنگامیکه درباره قضاوتها و انتخابهای دیگران، سیاستهای جدید شرکت یا تصمیمهای یکی از همکاران درباره سرمایهگذاری گفتوگو میکند گسترش دهم. چرا باید به شایعهسازی علاقهمند باشیم؟ زیرا تشخیص و نامگذاری اشتباههای دیگران نسبت به اشتباههای خودمان سادهتر و به همان اندازه لذتبخشتر است. زیر سؤال بردن اینکه به چه چیزی اعتقادداریم و چه چیزی میخواهیم، در مساعدترین شرایط کاری دشوار است و وقتی این کار ضروری باشد، این دشواری اهمیت مییابد.»
دانیل کانمن (روانشناسی که جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۰۳ را برندهشده است) با همین مقدمه شما را به فضای موردنظرش که بررسی نحوه و چگونگی تصمیمگیری در ذهن انسان است میبرد تا نشان دهد که فرآیند تفکر در آدمی چطور اتفاق میافتد. وقتی از شما میپرسند به چه چیزی فکر میکنید، میتوانید خیلی عادی به این پرسش پاسخ دهید. زیرا میدانید چه چیزی در سرتان میگذرد که اغلب شامل تفکری است ناخودآگاه که به روشی منظم به تفکری دیگر منجر میشود. اما این تنها الگویی نیست که ذهن طبق آن عمل میکند و درواقع روشی عادی نیست. بیشتر برداشتها و تفکرها بدون آنکه چگونگی آن را بدانید، در تجربه خودآگاه شما برانگیخته میشود. شما نمیتوانید بفهمید که چگونه به این نتیجه رسیدهاید که چراغ روی میز، چرا روبروی شما قرار دارد. یا اینکه چگونه نشانههای ناراحتی را در صدای همسرتان از پشت تلفن تشخیص دادهاید و یا اینکه بدون آنکه بهصورت ناخودآگاه متوجه شوید، چگونه از خطری که در مسیرتان وجود داشت، اجتناب کردید. فعالیت ذهنی که برداشتها، ادراکات شهودی و بسیاری از تصمیمهای ما را به وجود میآورد، بیصدا در ذهن ما صورت میگیرد.
بیشتر بحث کتاب تفکر سریع و کند، درباره پیشداوریهای شهودی است. بااینحال تمرکز بر خطا، هوش بشر را دستکم نمیگیرد، دقیقاً به همان روشی که توجه به بیماریها در متون پزشکی، اهمیت سلامت را انکار نمیکند. اغلب ما بیشتر اوقات سالم هستیم و بیشتر قضاوتها و کارهای ما در بسیاری از اوقات مناسب هستند. همانطور که در زندگیمان مسیریابی میکنیم، به خودمان اجازه میدهیم برداشتها و احساسات هدایتمان کنند و اطمینانی که به باورها و اولویتهایمان داریم، معمولاً توجیهپذیر است؛ اما نه همیشه. ما اغلب حتی وقتی اشتباه میکنیم هم مطمئن هستیم و یک شاهد عینی بهاحتمالزیاد بهتر از خودمان میتواند اشتباهاتمان را تشخیص دهد.
اما اینکه این مباحث که در حوزه روانشناسی هستند، چگونه از دنیای اقتصاددانها سردر آوردند را کانمن با ذکر خاطرهای توضیح میدهد. او و همکارش آموس تورسکی در ۱۹۶۹ در حال اجرای برنامهای پژوهشی بودند با این عنوان که آیا انسانها، آماردانهای شهودی خوبی هستند؟ ما میدانیم که انسانها در زمینه دستور زبان بهطور شهودی خوب عمل میکنند. یک کودک چهارساله هنگام صحبت کردن، بدون هیچ زحمتی از قواعد دستور زبان پیروی میکند، اگرچه اصلاً نمیداند چنین قواعدی وجود دارند. آیا آدمها حس شهودی مشابهی درباره اصول پایه آمار دارند؟
این پژوهش و پژوهشهای بعدی نشان داد که همه و ازجمله ترتیبدهندگان آزمایش و پژوهش، بهآسانی در دام پیشداوریها میافتند و پاسخ بسیاری از سؤالات، بهطور نادانسته اما با اطمینانی کاذب، از همان پیشداوریها بیرون میآید.
درواقع کانمن و تورسکی نشان دادند که دو طرح اصلی که دانشمندان علوم اجتماعی (در دهه هفتاد میلادی) درباره طبیعت بشر تصور میکردند با چالشهایی روبرو است. پیشفرضهایی که میگفت انسانها همگی منطقی هستند و تفکر آنها معمولاً درست است و اینکه احساساتی از قبیل ترس، محبت و تنفر بیشتر موقعیتهایی را که افراد از منطق فاصله میگیرند تشریح میکند.
در سراسر کتاب خواننده با جنبههای مختلف شهود، ذهن تصمیمگیر، پیشزمینهها، پیشداوریها، سیستم تفکر سریع، سیستم تفکر کند و انواع سوگیریها گفتگو میشود و بهتفصیل درباره هرکدام توضیح داده میشود.
کتاب تفکر سریع و کند بهعنوان یکی از کتابهای پایهای در اقتصاد رفتاری که به تشریح نحوه رفتار و تصمیمگیری انسانها در عرصههای مختلف و بهویژه اقتصاد میپردازد، دیدگاه خواننده را نسبت به آنچه تاکنون بدیهی میپنداشته تغییر خواهد داد.
کتاب در پنج بخش و ۳۴ فصل تدوینشده است. بخش نخست شامل نه فصل به تشریح هنجارها، قضاوتها و سیستم تفکر اختصاص دارد. بخش دوم به روشهای اکتشافی و پیشداوریها میپردازد. اینکه چرا ما به قطعیت، بیشتر از شک گرایش داریم، پدیده لنگر انداختن چگونه قضاوتهای ما را بهآسانی منحرف میکند و چگونه شهود را نظاممند کنیم. بخش سوم اعتمادبهنفس بیشازحد نام دارد و در شش فصل انواع خطاهای ازجمله خطای درک و خطای اعتبار. بخش چهارم با عنوان انتخابها، بحث خطاها را ادامه میدهد و به مسائلی مانند خطای برنولی، نظریه چشمانداز، تنفر از باخت و سیاستهای خطرپذیری وارد میشود. بخش پنجم با عنوان جذاب « دو خود» بیان میکند که چگونه دو «خود» که هرکدام از ما درونمان داریم، تضاد بین منفعت تجربهشده و منفعت تصمیمگیری را روبروی هم قرار میدهد. اینکه چقدر دشوار است که منفعت تجربهشده را اندازهگیری کنیم تا ارتباط آن با منفعت تصمیمگیری را بدانیم.
کتاب تفکر سریع و کند را بهعنوان سفری لذتبخش و مفرح در جادههای پرپیچوخم ذهن انسانها بدانید. سفری که در طی آن قرار است با دیدنیهای اعجاببرانگیز بسیاری روبرو شوید و شناختمان نسبت به خودمان، ذهنمان و تصمیمهایمان دگرگون شود.
نکته آخر آنکه ویرایش جدید کتاب که ازلحاظ محتوایی انجامشده، بهتر بود با صفحهآرایی چشمنوازتر و حرفهایتری انجام میگرفت تا حظ خواننده از کتاب کامل شود.
یک دیدگاه در “این شهود است یا پیشداوری؟”
نسخهای که من دارم جز چاپای اولیه کتابه و ترجمهاش به شدت نیاز به ویراستاری داشته. اما اینکه اینجا خوندم “ویرایش جدید کتاب که ازلحاظ محتوایی انجامشده” جدا خوشحالم کرد. چون این کتاب واقعا ارزشمنده. به بقیه دوستانی که از این کتاب خوششون اومده، دیدن سخنرانی دکتر کانمن در تد رو هم پیشنهاد می کنم.