انتشار کتابهای «پروستی» تمامی ندارد
پروست چه دارد که این همه کنجکاوی قشر کتابخوان را برانگیخته است؟ وفور کتابهایی پیرامون مارسل پروست نویسندهی نامدار فرانسوی و انتشار هر آن چه به نوعی به او مربوط میشود، موضوعی است که آدام گوپنیک نویسندهی نیویورکر را به فکر انداخته است. آنچه میخوانید ترجمهی بخشی از مقالهی گوپنیک است که بیشتر به معرفی و توصیف انواع و اقسام کتابهای مرتبط با پروست که در سالهای اخیر منتشر شدهاند اختصاص دارد و چیدن مقدماتی برای پاسخ به پرسش اصلی طرح شده در ابتدا: پروست چه دارد که این همه کنجکاوی قشر کتابخوان را برانگیخته است. مقاله طولانی است و در اینجا بیشتر بخشهایی از آن ترجمه شدهاند که توصیفی از صورت مساله به دست میدهند.
پروست چه دارد که این همه کنجکاوی قشر کتابخوان را برانگیخته است؟ وفور کتابهایی پیرامون مارسل پروست نویسندهی نامدار فرانسوی و انتشار هر آن چه به نوعی به او مربوط میشود، موضوعی است که آدام گوپنیک نویسندهی نیویورکر را به فکر انداخته است. آنچه میخوانید ترجمهی بخشی از مقالهی گوپنیک است که بیشتر به معرفی و توصیف انواع و اقسام کتابهای مرتبط با پروست که در سالهای اخیر منتشر شدهاند اختصاص دارد و چیدن مقدماتی برای پاسخ به پرسش اصلی طرح شده در ابتدا: پروست چه دارد که این همه کنجکاوی قشر کتابخوان را برانگیخته است. مقاله طولانی است و در اینجا بیشتر بخشهایی از آن ترجمه شدهاند که توصیفی از صورت مساله به دست میدهند.
نویسنده: آدام گوپنیک / نیویورکر
مترجم: رحیم نعمانی
وقتی کفگیرمان ته دیگ میخورد و باز به امید رسیدن به لقمهی دیگری ته دیگ را میتراشیم، معنیاش این است که چیزی که تو دیگ میجوشیده باید چیز لذیذی بوده باشد. قصهی پروست هم از همین قرار است، هرچه «پروستی» است منتشر شده و به تراشههای کف فلزی دیگ رسیدهایم. جریان بقایای نویسندههای مشهور کمابیش روشن است: ابتدا یک زندگینامهی (توهمزدا)، بعد نامههای (به اندازهی حیرتانگیزی کسالتآور و معمولی)، و سرانجام یادداشتهای روزانهی (دردناک و عریان) که در آنها دلمشغولیهای اروتیک که در نثر ادبی غریب و تروتازه جلوه میکنند، در در ثبت و ضبط روزانه، مکانیکی به نظر میآیند. بعد از اینها نوبت تفسیرها و اظهارنظرهای دانشگاهی میرسد.
اما در مورد پروست، از انتشار زندگینامه، نامهها و یادداشتهای روزانه مدت مدیدی میگذرد و باز انتشار کارهای حاشیهای دربارهی او با همان شتاب سابق ادامه دارد. ظاهراً این روزها هر چیز «پروستی» منتشر میشود. همین اواخر کتابی منتشر شد شامل نامههای بسیار بانزاکت و پر از آه و نالهی او به همسایگان طبقهی بالاییش در یکی از آپارتمانهایی که در آن سکونت داشت واقع در بلوار هوسمن، که در آنها از سروصدای زیاد همسایهها گله میکند.
در پانزده سال گذشته یا همین حدودها، از آغاز هزارهی جدید تا امروز، بعد از موفقیت عظیم کتاب پروست چگونه میتواند زندگی ما را عوض کند نوشتهی آلن دو باتن، شاهد انتشار کتاب بیپردهای بودهایم دربارهی زندگی جنسی پروست (نوشتهی زندگینامهنویس آمریکایی او، ویلیام سی. کارتر)، خاطرات پیشکار سوئدی او (باز هم گردآوردهی کارتر)، پژوهشی دربارهی آخرین روزهای زندگی پروست نوشتهی ریچارد دونپورت-هاینس، مطالعهای در زندگی پروست چون یک یهودی نوشتهی بنجامین تیلور، نخستین ورسیونهای کاملاً یادداشتنویسی شدهی طرف سوان (یکی کار کارتر و دیگری کار لیدیا دیویس)، تفسیر منظوم طولانی کلایو جیمس با عنوان دروازهی بنفشهها و رمان گرافیکِ طرف سوان. و علاوه بر اینها سونات ونتوی نوشتهی خواهران روسی-فرانسوی مشهور به میلستاین دوئو دربارهی این پرسش که اثر موسیقاییای که دل سوان را ربود و زندگیاش را زیرورو کرد در واقع کدام سونات کدام آهنگساز بوده است.
و این همه تازه نیمی از محصول هم نیست. و کتابها همه مانند تراکتهای مذهبی مصورند. در یکی از آنها دیاگرام دقیق آپارتمانی که پروست در سالهای انزوای پایان زندگیاش در آن زندگی میکرد داده شده است. (شکل اریژینال داخل اتاق را میشود در موزهی تاریخ شهر پاریس دید.) و کارهای «گمشده» یکی پس از دیگری پیدا و منتشر میشوند. همین یک ماه پیش انتشارات گالیمار پاریس هفتادوپنج دفتر را منتشر کرد که یک پیشدرآمد خودزندگینامهای قدیمیتر و آشکارترِ مضمونهایی است که بعدها در کارهای پختهتر پروست پرورش پیدا میکنند و مدتها گمان میرفت از بین رفته است. و حالا به انگلیسی شاهد انتشار کتاب لاغر مکاتبات مرموز هستیم شامل نه داستان غالباً تکهتکه که بیشترشان برای نخستین بار منتشر میشوند. اینها تازه پیدا شدهاند و چون چیزی بین آثار دورهی جوانی و دفتر یادداشت هستند.
این همه گواهی میدهند به شهرت اثر چندجلدی پروست در جستوجوی زمان از دست رفته À la Recherche du Temps Perdu ، که چه بسیار خواستهاند بخوانند و چه اندک به تهش رسیدهاند. کتاب ابتدا به نام Remembrance of Things Past به یادآوری چیزهای گذشته به انگلیسی ترجمه شده و بعد با نام نزدیکتر به فرانسه In Search of Lost Time . (بحثهای داغ دربارهی شایستگیهای هریک از این ترجمهها و این عنوانها، خود جزئی از فضای عشق پروستی است.) اینکه چرا بعضی از نویسندهها این همه توجه به خود جلب میکنند ــ توجهی که ریشه در اشتیاق دانستن هرچه بیشتر دربارهشان دارد تا صرفاً ستایش و تحسین ــ و برخیها خیر، دانستنش سخت است و اندیشیدن به آن جالب. چخوف که یک دهه زودتر از پروست به دنیا آمده نویسندهای است در همان پایه و نمایشنامههایش حقیقتاً محبوباند. اما تنها متخصصان دربارهی ترجمههای کارهایش بحث میکنند، و هیچ کتابی که بخواهد به جستوجو در مدلهای واقعی کاراکترهایش بپردازند و دستور پخت بلینیهای چخوفی را ارائه کند یا توضیح دهد که چخوف چطور میتواند زندگی شما را دگرگون کند یا عکسهای بستگان صمیمیاش را در اختیار عموم بگذارد، وجود ندارد. پروست برعکس در یک تشبیه دور از ذهن تولکین دوران «بلاپوک» پاریس است [سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۹۱۴ اروپا و بهخصوص فرانسه و بهخصوص پاریس که با ثبات سیاسی و رونق اقتصادی و رشد هنرها و خوشگذرانیهای شبانهی پاریس مشخص میشود]، سازندهی دنیایی با گذرنامه و نقشهها و کلمههای رمز مخصوص خودش که خیلیها مشتاق ورود به آن هستند.
توانایی یک نویسنده برای القای این گونه هواداریهای تعصبآمیز ــ که کمتر جایگاه کالت و بیشتر جایگاه کلیسای جامع را دارد، جایی که آدم با انتظار سطرهای طولانی و امید اصلاح اخلاقی وارد آن میشود ــ هنوز ناشناخته است. پروست، حتی پس از انتشار نخستین جلد اثر بزرگش در سال ۱۹۱۳، آدم خیلی مناسبی برای ایفای این نقش به نظر نمیرسید. او بالاخره نویسندهای است که به تفصیل دربارهی اوقات کسالتبار زندگی نوشته است، نویسندهای که موضوعش رمانهایش جنگ و صلح نیست، یا صعود و سقوط خاندانهای سلطنتی، یا مثل جیمز جویس کل تاریخ ادبیات در قالب یک روز از زندگی شهری. قلمرو او برعکس عشقهای ناکام و رنجهای یک محفل کوچک و مُد روز است و بخش اعظم رمان مشهور است حکایت راوی در رفتوآمد به سواحل تفریحی است و احساس کردن چیزهایی و صفحات بسیاری بخصوص در اواسط کتاب اختصاص دارند به ساعاتی که او صرفاً سوار قطار میشود، احساس حسادت میکند، بعد کمتر احساس حسادت میکند، بعد بیشتر.
اما این پروستِ در حاشیهها، میتواند جزئی باشد از جستوجوی ما در پی کلیدی برای راهجویی به همهی پروستهای دیگر ــ راهی برای ورود به درون او. و دست کم شش پروست وجود دارد برای مطالعه، و هر اندازه هم دوست داشته باشیم بگوییم هریک از این پروستها آن یکیها را تغذیه میکند، واقعیت این است که آنها در لایههای گوناگون و جداگانه و گاهی متضاد هستی دارند. پروستِ تصویرگرِ دوران تاریخی خود را داریم، کسی که مثل نقاش تولوز لوترک زندگی اقشار مرفه دوران «بِل اپوک» را به تصویر میکشد، کسی که تصویر بینظیری هم از اسبسواری در بوآ و هم سر زدن به فاحشهخانههای نزدیک اپرا عرضه میکند؛ و پروست فیلسوفمشرب را، که تاملاتش دربارهی ماهیت زمان احتمالاً از اندیشههای هانری برگسون گرفته شدهاند و گفته میشود که بیشباهت به اندیشههای اینشتین نیستند.
بعد پروست روانشناس را داریم، که تحلیلش از انگیزههای احساسات انسان ــ و بیش از همه عشق و حسادت ــ هستهی مرکزی زندهی کتابش است؛ و پروست «منحرف» را (پژوهشگر برجسته آنتوان کمپانیون این گونه به او اشاره میکند)، که از نخستین نویسندگان فرانسوی است که آشکارا دربارهی همجنسخواهی نوشته است. و سرانجام پروست سیاسی را، نویسندهای یهودی را که دربارهی تابوهایی نوشت که بعدتر قضیهی دریفوس خدشهدارشان کرد و دیرتر جنگ به کلی آنها را از هم درید. و سرانجام پروست شاعرمسلک را داریم که قوت تاریکروشنایش و جذابیت بنفشفامش کتاب بزرگش را تبدیل به یکی از معدود کتابهایی کرده که خوانندههایش دوستانشان را به خواندنش تشویق میکنند تا اینکه صرفاً دانشجوها را به خواندنش مکلف کنند.
با وجود همهی تفکرات عمیقهای که ادبیات تفسیر و توضیح پروست از آنها انباشته است، از خلاصهی دشوارفهم ساموئل بکت تا داوری ساختارگرایانهی رولان بارت، اتفاقاً تاملات فلسفی پروست کمتر از همهی جنبههای دیگر او جالبند. برعکس، عمیقترین تکههای او معمولیترینشان هستند ــ توصیفها، فضاسازی مکانها، شخصیتسازیها، لطیفهها، مشاهدات، و بیش از همه داستانهای عاشقانهاش. آثار او افراطیترین نمونههای استتیسیزم (زیباییشناسیگرایی) هستند، و درک اینکه چرا این وجه کار او در جلب پیروان متعصب موفقترین بوده، کلید رسیدن به همهی پروستهای دیگری است که در آن لانه کردهاند. ….
نشانی اصل مقاله:
https://www.newyorker.com/magazine/2021/05/10/what-we-find-when-we-get-lost-in-proust