سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

ادوارد سعید و واقعه تسخیر سفارت آمریکا در تهران

ادوارد سعید و واقعه تسخیر سفارت آمریکا در تهران

 

«هژمونی شکست» مجموعه چهارمقاله است از ادوارد سعید که بین ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۱ در مطبوعات آمریکا و در ارتباط با بحران گروگان‌گیری به چاپ رسیده‌اند و تا به حال به فارسی ترجمه نشده بودند. به طور کلی سعید در این مقالات در پی آن است تا نشان دهد که چگونه رسانه‌های غربی با حضور کارشناسان مختلف و بازنمایی گزینش شده‌ی واقعیت، تلاش می‌کنند شرق و به طور کلی کشورهای اسلامی را ذیل یک کلیت و فارغ از تفاوت‌های فرهنگی و تاریخی آن‌ها تعریف کنند. نگاه سعید به مسئله بازنمایی قرابت بسیاری به پست‌مدرنیست‌ها دارد. سعید بازنمایی را تابعی از ساخت قدرت و اراده معطوف به آن می‌داند.

«هژمونی شکست» مجموعه چهارمقاله است از ادوارد سعید که بین ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۱ در مطبوعات آمریکا و در ارتباط با بحران گروگان‌گیری به چاپ رسیده‌اند و تا به حال به فارسی ترجمه نشده بودند. به طور کلی سعید در این مقالات در پی آن است تا نشان دهد که چگونه رسانه‌های غربی با حضور کارشناسان مختلف و بازنمایی گزینش شده‌ی واقعیت، تلاش می‌کنند شرق و به طور کلی کشورهای اسلامی را ذیل یک کلیت و فارغ از تفاوت‌های فرهنگی و تاریخی آن‌ها تعریف کنند. نگاه سعید به مسئله بازنمایی قرابت بسیاری به پست‌مدرنیست‌ها دارد. سعید بازنمایی را تابعی از ساخت قدرت و اراده معطوف به آن می‌داند.

 

 

 

 

شکست هژمونی ؛ نگاهی به کتاب تازه منتشر شده‌ی ادوارد سعید

 

 

 

همه ما، ایرانی‌های قرن بیست و یکم، گویی خاطره‌ی مشترک نقش بسته‌ای در ناخودآگاه مشترک جمعی خود داریم که شخصی غربی، ایران و ایرانیان را انسان‌هایی شترسوار در دل کویر، دستار بسته و شمشیر به دست تصویر می‌کند. چند سال پیش یک مربی اروپایی فوتبال که در لیگ فوتبال ایران شاغل بود در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ای از کشورش گفته بود که من در ایران ، مردمانی را دیدم که شب‌ها با خودروهای درجه یک دنیا خوش‌گذرانی می‌کنند و پیتزا می‌خورند و مصاحبه کننده نیز در جواب گفته بود آه، جالب است.

در سال ۲۰۱۵ یک عکاس آمریکایی، عکس‌هایی از زندگی مردم عادی ایران در صفحه فیسبوک خود منتشر کرد. کامنت‌های زیر عکس‌ها بیشتر حاکی از تعجب بود که مگر در ایران مردمی وجود دارند که در خیابان قدم بزنند، موهای خود را رنگ کنند، لباس‌های رنگی بپوشند و بخندند؟ گویی بیننده‌ی غربی بیشتر منتظر همان تصاویر ابتدای این پاراگراف بوده است؛ مسلمانانی ستیزه‌جو با اسلحه‌ای در دست.

 

برای ما ایرانیان، وجود چنین شناختی از ایران در خارج از کشور باعث تعجب است. اما تصور کنید تصویر ایران و به طور کلی کشورهای شرقی اسلامی، در رسانه‌های پرتیراژ و پرشمار غربی سال‌ها است که این چنین تکرار می‌شود: غیرمتمدن، تا حدودی بدوی و حتی وحشی و پیش‌پینی‌ناپذیر که معمولا چنین تصویری در زمان یک تنش سیاسی بین غرب و شرق، توسط رسانه‌ها تقویت می‌شود.

ادوارد سعید در سلسله مقالاتی که در کتاب شکست هژمونی گردآوری شده است، تلاش می‌کند نشان دهد ارائه چنین تصویری علاوه بر این که می‌تواند یک دروغ سازمان‌یافته تلقی شود، چطور می‌تواند منجر به ایجاد مشروعیت اخلاقی، سیاسی و حتی عقلانی پروژه‌های جنگ‌طلبانه غرب و آمریکا در افکار عمومی شود. سعید بررسی تصویر شرق و ایران را در رسانه‌های آمریکایی از این نظر مورد توجه می‌داند که به عقیده او حدود نود درصد از آن‌چه که آمریکایی‌ها در مورد ایران آموخته‌اند از طریق رادیو ، تلویزیون و مطبوعات بوده است. 

 

ادوراد سعید، منتقد و روشنفکر فلسطینی الاصل آمریکایی، که بین سال‌های ۱۹۳۵ تا ۲۰۰۳ زندگی کرده است، شهرتش را در ایران بیشتر مدیون کتاب شرق شناسی است و در مجامع علمی و جامعه روشنفکری بیشتر  با این کتاب شناخته می‌شود؛ به طوری که امروزه اصطلاح شرق‌شناسی بیشتر اشاره به اثر و گفتمان سعید دارد تا رشته‌ای دانشگاهی که به مطالعه‌ی ادبیات و فرهنگ و تاریخ شرق بپردازد. سعید در کتاب «شرق شناسی» خود به دنبال اثبات این نکته است که هرگونه فعالیت شرق‌شناسان، ذیل عنوان‌هایی نظیر پژوهش‌های تاریخی، هنری و حتی موسیقایی، ابزاری در دست استعمارگران شرقی و در خدمت امپریالیسم است.

به عبارتی دیگر، غرب با شرق‌شناسی خود، در صدد بوده است تا به دیدگاه خود نسبت به شرق مرجعیت بخشد و از این راه، آن را تحت کنترل خود درآورد. به این ترتیب مباحث اصلی این مقالات را هم مانند بسیاری دیگر از نوشته‌های سعید، باید در راستای محور شرق‌شناسی و دیگری پنداری کشورهای غیرغربی از سوی قدرت‌های غربی به شمار آورد. 

 

در همین راستا، در مقالات منتشر شده در کتاب «هژمونی شکست»، سعید به بررسی انتقادی تصاویر ، شیوه‌ی بازنمایی و تحلیل نحوه پوشش خبری رسانه‌های غربی از اخبار مربوط به جهان اسلام، انقلاب اسلامی و سپس تسخیر سفارت آمریکا می‌پردازد. کتاب چهار مقاله را شامل می شود که همگی بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۱ در مطبوعات آمریکایی به چاپ رسیده بودند که پیش از این در ایران ترجمه نشده‌اند و از این نظر می‌توانند مورد توجه باشند .

مقاله اول با عنوان « اسلام ، شرق شناسی و غرب » در مجله تایم منتشر شده بود که عمدتا به بررسی اسلام و شرق شناسی در ایالات متحده می‌پردازد . در مقاله‌ی بعدی با نام «ایران» سعید تحلیل جامعی از پوشش خبری آن‌چه رسانه‌های آمریکایی «بحران ایران» می‌خواندند ارائه کرده است و به طور مفصل به بررسی پوشش خبری وقایع انقلاب اسلامی ایران و تسخیر سفارت آمریکا پرداخت.

سومین مقاله با عنوان «اسلام از منظر غرب» در آوریل ۱۹۸۰ به چاپ رسید که سعید در آن به واکاوی معنای اسلام در رسانه‌های غربی پرداخت. آخرین مقاله در ژانویه ۱۹۸۰ در مجله هارپرز با عنوان «درونِ اسلام» انتشار یافت که در آن سعید بار دیگر به بررسی موضوعاتی از قبیل تئوری تقابل اسلام و غرب، رابطه آمریکا با کشورهای مسلمان، استعمارگری نوین آمریکایی و تسخیر سفارت آمریکا در تهران می‌پردازد.

 

به طور کلی سعید در این مقالات در پی آن است تا نشان دهد که چگونه رسانه‌های غربی با حضور کارشناسان مختلف و بازنمایی گزینش شده‌ی واقعیت، تلاش می‌کنند شرق و به طور کلی کشورهای اسلامی را ذیل یک کلیت و فارغ از تفاوت‌های فرهنگی و تاریخی آن‌ها تعریف کنند. کلیتی که عموما بر پایه قرائت خاصی از اسلام تصویر می‌شود. قرائتی ضدغرب، غیرمتمدن، مخالف دموکراسی و آمریکاستیز.

سعید در مقاله‌ی درون اسلام می‌گوید بخش زیادی از اخبار هولناکی که درباره شرق، از افغانستان گرفته تا عراق و ایران، با محوریت اسلامی بوده است که همیشه ستیزه‌جو ، خطرناک و ضدآمریکایی تعریف شده است. کلیتی انتزاعی که به باور سعید به بدی تعریف و فهمیده شده است.

گویی وقتی سخن از اسلام است، تمایز میان احساسات مذهبی، تلاش در راستای جنبشی بر حق، ضعف‌های عادی انسانی، رقابت سیاسی و تفکیک تاریخ جوامع و فرهنگ‌های متفاوت آن‌ها امکان‌پذیر نیست. از دید رسانه‌های غربی همه چیز به اسلام، با قرائتی خشن، تقلیل پیدا می‌کند که منجر به ناآگاهانه‌ترین شکل دشمنی می‌شود.

 

در چنین شرایطی، وجود بحران‌هایی نظیر گروگان‌گیری سال ۱۳۵۸ در سفارت آمریکا در ایران کاملا این تصویر را تقویت می‌کند و به آن مشروعیت می‌بخشد و بر قضاوت افکار عمومی بر کنش‌های جمعی دیگر این کشورها، تاثیر می‌گذارد. جایی که انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ به شورشی واپس‌گرایانه علیه غرب، آمریکا و دموکراسی تقلیل داده می‌شود و اشغال سفارت آمریکا، بدون در نظر گرفتن تاریخ دخالت‌های آمریکا و تجربه تاریخی ایرانیان از آن، به کنشی بدون تاریخ و وحشیانه تفسیر می‌شود.

انقلاب ۱۳۵۷ ایران در نگاه رسانه های غربی تنها پدیده ای مخوف بود که صرفا ریشه در چیزی داشت که افراطی‌گری ذاتا اسلامی و عطش مسلمانان شیعه برای شهادت می نامیدند. به باور سعید چنین تقلیل و تفسیری از تمامی کنش‌های جمعی کشورهای اسلامی تنها می‌تواند به یک صورت ممکن شود: تقلیل همه چیز به قرائتی خشن و نامتمدن از اسلام. جا زدن چنین تصویری ذیل عنوان کلیت شرق اسلامی، به عنوان جماعتی غرب‌ستیز و نامتمدن، وقتی می‌تواند منجر به بحرانی عمیق‌تر شود که این مسئله را در نظر داشته باشیم که اصولا شرق خود در را در آینه‌ای می‌بیند که غرب در برابر او قرار می‌دهد.

 

نگاه سعید به مسئله‌ی بازنمایی قرابت بسیاری به پست‌مدرنیست‌ها دارد. سعید بازنمایی را تابعی از ساخت قدرت و اراده معطوف به آن می‌داند. او تصویر بازنمایی شده در رسانه‌های غربی را کاملا کذب یا محصول ناآگاهی صرف نمی‌داند، بلکه آن را تنها بخشی از واقعیت می‌داند که غرب نیاز دارد شرق آن‌گونه تصویر شود. دیگری‌سازی شرق به عنوان دیگری نامتمدن و وحشی در برابر غرب دموکراتیک و آزاد، مسیر دخالت و استعمار را برای سیاست‌مداران باز می‌کند.

 

در پایان سعید راه رهایی از کلیشه‌سازی رسانه‌های غربی را وجود شهروندان نقاد و آگاهی می‌داند که با پرسیدن سوالات درست و انتظار پاسخ مربوط، محتوای مهمل و غیرواقعی را افشا کنند. در چنین فضایی است که می‌شود از اسلام و تاریخ جوامع و مردان و زنانش سخن گفت. تنها در این نقطه است که می‌توان انتظار دانشی بشردوستانه داشت.

 

ادوارد سعید

 

  این مقاله را ۴۴ نفر پسندیده اند

3 دیدگاه در “ادوارد سعید و واقعه تسخیر سفارت آمریکا در تهران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *