قصه، یک کتابفروشی بسیار کوچک در لواسان است. به نظر میرسد مساحتش بسیار بزرگتر از چیزیست که متر و خطکش نشان میدهند… فرزانه اخوت مؤسس این کتابفروشی، راز باغ مخفیای را افشا میکند که به کتابفروشیاش راه دارد.
درود خانم اخوت گرامی،
“قصه” شما خود زندگی است؛ زیبا و باشکوه!
مثل همیشه از شما آموختم. برای شما، همراهان و علاقمندانتان و برای قصهی بیپایانتان عمری طولانی و پربرکت آرزو میکنم.
16 دیدگاه در “یکی بود یکی نبود از یادها نمیرود؟”
خیلی خلاصه بخوام بگم، اصالت درسی بود که از این فیلم گرفتم
خوشحالیم که مورد توجهتون قرار گرفت
درود خانم اخوت گرامی،
“قصه” شما خود زندگی است؛ زیبا و باشکوه!
مثل همیشه از شما آموختم. برای شما، همراهان و علاقمندانتان و برای قصهی بیپایانتان عمری طولانی و پربرکت آرزو میکنم.
با سلام،
جهان بینی بسیار متفاوت و در عین حال سودمندی توسط سرکارخانم اخوت ارائه شده
انشاالله شاگردان این مکتب در عرصه های کلان مدیریتی ظهور پیدا کنند.
درود بر خانم اخوت گرامی 💖💖
ماناباشیدبانوی پراحساس وپرثمر
بسیار عالی پاینده باشید چه تعبیر زیبا و دلنشینی،هنرتان مانا و وجودتان سلامت
بسیار عالی پاینده باشید زندگی یعنی قصه چه تعبیر زیبایی،هنرتان مانا و پایدار
مانا،سلامت و جاودان باشد وجود
سرشار از برکتتان
هم چرایی و هم چگونگی قصه
،، کتابخانه قصه،، دلنشین و شگفت انگیز است …
بسيار عالی،موفق باشيد.
بسیار جالب و تاثیر گذار بود ..پاینده و برقرار بود
سلام عزیزم عالی بود موفق باشید
هر اقدامی نظیر” وینش “که درارستای توسعه ارتباط و گفتگو جامعه بشریت برای هم افزایی گامی است مثبت کنشگرای اثربخش.
ممنون از توجهتون
عالی
سپاس