ژان پل سارتر (Jean-Paul Charles Aymard Sartre) در پاریس به دنیا آمد. در دوسالگی پدرش را از دست داد و همراه با مادرش در خانهی پدربزرگش، چارلز شوایتزر، معلم زبان آلمانی، ساکن شد. در همان کودکی تحت نظارت پدربزرگ و چند معلم خصوصی دیگر زبان فرانسه و آلمانی را فراگرفت و در کتابخانهی پدربزرگ با ادبیات کلاسیک آشنا شد.
ژان پل سارتر با ازدواج مجدد مادرش به لاروشل نقل مکان کرد؛ جایی که اغلب به دلیل مشکلات بیناییاش مورد آزار و اذیت همسالان قرار میگرفت و از زندگی با ناپدریاش رنج میکشید. پس از پایان تحصیلات دبیرستان، وارد دانشسرای عالی پاریس شد. سارتر در سالهای نوجوانی چند رمان نوشته بود. عنوان یکی از آنها «عیسای دوستداشتنی: آموزگار شهرستان» بود که در یک نشریهی ادبی به چاپ رسید.
ژان پل سارتر در سال 1929 در اکول نرمال با سیمون دوبووار آشنا شد که در دانشگاه سوربن تحصیل کرده بود و بعدها به یک فیلسوف، نویسنده و فمینیست مشهور تبدیل شد. آنها گرچه به دلیل اعتقاد به رابطهی باز، هیچوقت با یکدیگر ازدواج نکردند، به عشاق و همراهانی جداییناپذیر و مادامالعمر بدل شدند.
از سال 1931 تا 1945، ژان پل سارتر در لو هاور، لائون و سرانجام پاریس تدریس میکرد. در سالهای 1933 و 1934، او جانشین ریموند آرون در انستیتوی فرانسوی آلمان در برلین شد و در آنجا فلسفهی پدیدارشناسی ادموند هوسرل را مطالعه کرد. حضور هفتگی او در سمینارهای هگلشناسی الکساندر کوژو در دههی سی، شاید تعیینکنندهترین تأثیر را بر رشد فلسفی سارتر برجای گذاشت.
ژان پل سارتر در طول سالهای تدریس در لو هاور، تهوع را منتشر کرد، رمانی که باعث شهرت جهانی او شد. سپس نگارش یک مجموعهی داستانی به نام دیوار را پی گرفت که به دلیل شروع جنگ جهانی دوم ناتمام ماند. او که در سال 1939 به ارتش فراخوانده شده بود و به زندان افتاده بود، یک سال بعد آزاد شد.