مرگ نامه اولا کارین
نویسنده: اولا کارین لیندکوئیست
مترجم: پریسا موسوی
ناشر: روزنه
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۲۴۸
شابک: ۹۷۸۲۰۰۰۷۰۰۰۷۴
این کتاب ترجمهای از کتاب قایق راندن بدون پارو است. هرچند در سال 1396 با همان عنوان در نشر پرستوی سفید با ترجمه «نازنین اصلجوادیان» منتشر شده است. پیشتر نیز نشر نیستان آن را با ترجمه «مهناز خواجهوند» منتشر کرده است.
نویسنده کتاب اولاکارین لیندکو یک گوینده زن سوئدی مشهور است که در سال 2004 در 50 سالگی به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک مبتلا شده بود (این بیماری به تدریج اعصاب حرکتی اندامها را درگیر کرده و به تدریج به فلج کامل و سپس مرگ منجر میگردد). او از همان روزهای اول جزییات رویاروییاش با بیماری را مینویسد. کتاب به مرور خاطرات این زن میپردازد وجزییاتی نفسگیر را از رویارویی تدریجیاش با یک بیماری مرگبار را بازگو میکند.
اولاکارین در روزهای پایانی با دو انگشتش مینویسد، برای آماده کردن فرزندانش با مرگ خود، از اطرافیان و پزشکان و روانپزشکان کمک میگیرد. کتاب پرشهای زیاد زمانی نیز دارد اما سبب نشده تا خواننده سردرگم شود. یک سال پس از مرگش منتشر میشود و یک فرصت است برای خواننده تا دریابد که چگونه میتوان هم درگیر اندوه بود و هم امید به دیگری بخشید.
درباره نویسنده
اولا-کارین لیندکوئیست، متولد 2 آوریل 1953 در کریستینهام، وورملند است که در 10 مارس 2004 براثر بیماری درگذشت. او روزنامهنگار بود و سالها به عنوان گزارشگر مجله خبری کار میکرد.
وقتی در بهار سال 2003 به بیماری عصبی آ ال اس مبتلا شد، سعی کرد با نوشتن جزییات و حتی ساختن فیلمی با کمک همکارانش ، به آگاهی بخشی درباره این بیماری کمک کند. نام مستند «جنگ علیه زمان» بود در یک تقارن عجیب در همان شبی که مستند پخش شد، او در گذشت.
هنوز زندگیاش پایان نیافته بود که یک بنیاد خیریه برای این بیماری پایهگذاری کرد.
بخشی از کتاب مرگنامه اولا_کارین
* این کتاب جایی است که آغاز میشوم و به پایان میرسم. این کتاب دربارۀ مرگ من است. شبیه کتاب خاطراتی نیست که انتظار دارید. افکار روزانه و پروازهای پرشتاب ذهنم را به سوی خاطراتم نوشتهام؛ و البته تعدادی مصاحبه و مشاهدات مبتنی بر واقعیت.
«در نیمه راه» زندگیام بیماری نادر اسکلروز جانبی آمیوتروفیک (ایالاس) به من هجوم آورد. این بیماری یک دورۀ سریع و تهاجمی است. و فقط یک پایان دارد: مرگ. درمانناپذیر است و بهبودنیافتنی. بر سر انسان در چنین وضعیتی چه میآید؟
یک سال پیش گزارشگر تماموقت تلویزیون بودم؛ امروز بدون کمک نه میتوانم چیزی بخورم، نه راه بروم، نه خودم را بشویم. به خاطر هرآنچه تجربه نکردهام، اندوه عمیقی را در وجودم احساس میکنم. این که بهزودی چهار فرزندم را ترک خواهم کرد، مرا از پا درآورده است. اما همزمان لذت بسیاری میبرم و از تجربه کردن چیزهایی که با آن روبهرو میشوم شادم. خانۀ من هر روز بارها با صدای خنده پر میشود.
نویسنده معرفی: گیسو فغفوری