ظلمت در نیمروز
نویسنده: آرتور کوستلر
مترجم: مژده دقیقی
ناشر: ماهی
نوبت چاپ: ۸
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۲۴۸
شابک: ۹۷۸۹۶۴۲۰۹۱۳۲۴
آرتور کوستلر در کتاب ظلمت در نیمروز به خلق نحوه زندگی و مواجهههای یک زندانی میپردازد که با انواع مجازاتها و شکنجهها روبهرو است. هرچند این اثر نشانههایی از واقعیت نیز دارد و به تجربههای خود نویسنده نیز در زندگی اشاراتی دارد.
یک حمله روشنفکرانه به حزب کمونیست یکی از توصیفهایی است که درباره این کتاب نوشته شده است.
کوستلر در این کتاب بخشهایی از زندگی بلشویکی به نام «روباشوف» را که اینک مرد سالخوردهای است، روایت میکند. مردی که توسط حزبش به زندان افکنده شده و توسط حکومت شوروی طرد شده است، درحالی که برای خود در شکل گیری و به قدرت رسیدن حکومت و قدرت گرفتن حزبش جایگاه ویژهای قائل است. اما اکنون به عنوان یک خائن باید با مجازات و شکنجههای روحی و روانی متعدد روبهرو شود. مردی که حالا سؤالات اساسی دارد که شاید برای پرسیدن آن دیر باشد و جوابی برایشان پیدا نکند. او سؤالاتی درباره سیاستهای اشتباه انسان معاصر دارد، سیاستهایی که در بسیاری مواقع به گرفتن جان انسانها منجر شده. در این کتاب تصاویر دقیقی از درد و رنج خلق شده است و تنهایی و ناکامی مرد تنها و سالخورده را در مواجهه با ذهن پرسشگر و بدن رنجور و گذشته خود روایت میکند.
کتاب ظلمت در نیمروز در سال 1940 نوشته شد و مورد استقبال قرار گرفت و شاید این استقبال فقط به خاطر انتقاد از حزب کمونیست نبود، بلکه اعتراض به این مسئله بود که انسان در مواجهه با این شرایط چگونه فکر میکند و میاندیشد و چگونه با تنهایی خود در برابر یک هدف مربوط به جمع و دیگران قرار میگیرد.
درباره نویسنده
آرتورکوستلر 5 سپتامبر 1905 در شهر بوداپست به دنیا آمد و به عنوان روزنامهنگار و نویسنده زندگی خود را پشت سر گذراند، هرچند تجربیاتی سیاسی نیز داشت مانند پیوستن به حزب کمونیست آلمان از سال 1931 تا 1938. سرانجام به دلیل مخالفت با افکار استالین از حزب بیرون آمد و دو سال بعد کتاب ظلمت در نیمروز را نوشت و مشهور شد. او در سال 1979 به سرطان خون مبتلا شد و چهارسال بعد همراه با همسرش خودکشی کرد.
مواجهه با اعدام یکی از دغدغههای این نویسنده است که در آثارش میتوان آن را به طور واضح دریافت. یکی از مقالات او با عنوان «تأملاتی درباب گیوتین و دار» که با آلبر کامو نوشته به صورت کتاب توسط نشر نیلوفر منتشر شده است. در این کتاب به تاریخچه مجازات اعدام در فرانسه پیش از لغو آن توسط این دو نویسنده مشهور پرداخته شده است. این مقاله در واقع بررسی وضعیت انسان از منظر اگزیستانسیالیسم است که به صورت خاص بر روی چگونگی اعدام در کشور فرانسه متمرکز است و از منظری انتقادی چرایی این مجازات را بررسی و عواقب اجتماعی و روانی ناشی از آن را تحلیل کرده است.
کوستلر همچنین در کتاب «گفتوگو با مرگ» تجربه خود را در زندان درباره روزهایی که منتظر اعدام خود بود نوشته است. او جزبیات زندانش را به عنوان یک محکوم به اعدام شرح میدهد. کوستلر این کتاب را در پاییز سال 1937 بلافاصله پس از آزادی از زندان مینویسد. برخی از نویسندگان مانند داستایوفسکی در کتاب «خاطرات خانه اموات» نیز این تجربه مواجهه با مرگ را داشتهاند و سعی کردهاند تجربه خود را ماندگار کنند.
از دیگر آثار کوستلر میتوان به «از ره رسیدن و بازگشت» اشاره کرد.
بخشی از کتاب
*ما برای تأمین نسلهای آینده چنان محرومیتهای وحشتناکی به نسل حاضر تحمیل کردیم که یک چهارم از طول عمر متوسطش کم شده. برای دفاع از موجودیت کشور، ناگزیر از اقدامات استثنایی و تصویب قوانین ویژه مرحله گذار شدیم که از هر نظر با اهداف انقلاب منافات دارد. سطح زندگی مردم از قبل از انقلاب پایینتر است. شرایط کار، سختتر. ضوابط و قوانین، غیرانسانیتر. و بهرهکشی از نیروی کار کارمزدی از شرایط کار باربرهای بومی در مستعمرات بدتر است.
ما سن مجازات اعدام را پایین آوردیم و به دوازده سال رساندیم. قوانین جنسی ما از قوانین جنسی انگلستان هم سفت و سختتر است. پرستش رهبر در کشور ما از حکومتهای دیکتاتوری ارتجاعی بیزانس هم شدیدتر است. مطبوعات و مدارس ما میهنپرستی کورکورانه، نظامیگری، جزماندیشی، کنفورمیسم و جهل را پرورش میدهند. قدرت مطلقه حکومت، نامحدود است و در تاریخ نظیر ندارد. آزادی مطبوعات، آزادی عقیده و آزادی فعالیت سیاسی چنان ریشهکن شده که انگار اعلامیه حقوق بشر هرگز وجود نداشته. ما عظیمترین دم و دستگاه پلیس را راه انداختیم که به پیشرفتهترین سیستم علمی برای شکنجه جسمانی و روانی مجهز است. با خبرچینهایی که به یک سازمان سراسری تبدیل شدهاند.
ما تودههای ناراضی کشور را به ضرب شلاق به سوی سعادت انتزاعی آینده میبریم که هیچکس غیر از خودمان نمیتواند آنرا ببیند. چون نیروی این نسل به پایان رسیده. در جریان انقلاب به پایان رسیده بود. چون خون این نسل را مکیدهاند و غیر از یک تکه گوشت قربانی نالان و کرخت و دلمرده، چیزی از آن باقی نمانده. اینها نتایج کارهای نتیجهبخش ماست.
نویسنده معرفی: گیسو فغفوری
نویسنده معرفی: گیسو فغفوری