شرلوک هولمز وسط شاهنامه یک کتاب نوستالژیک است.
نوستالژی کتاب اول از همه با دیدن ظاهرش شروع میشود؛ قطع، طراحی و یونیفرم کتاب که خوانندگان حرفهای را به یاد 50-60سال پیش میاندازد. همان دورانی که چاپ کتابهای پلیسی در این قطع و فرم در ایران رایج بود، هم ترجمه و هم تألیفی. اصلا دیدن شکل کتاب آدم را وسوسه میکند که کتاب را بردارد، شروع کند به خواندن و وارد یکی از همان حسهای قدیمی بشود، روزگاری که خوانندگان کتاب برای خواندن داستانهای مایک هامر یا جیمز باند یا پرویز قاضی سعید سرودست میشکستند.
نوستالژی فقط مربوط به ظاهر کتاب شرلوک هولمز وسط شاهنامه نیست، محتوای داستان هم همین حس و حال را میدهد. تام و تیم دو دوست لندنی که از بسیاری جهات دارای نقاط اشتراک هستند درگیر ماجرایی میشوند که توسط ناتالی جادوگر برنامهریزی شده. تیم برای سردرآوردن از ماجرا سراغ معروفترین کارآگاه لندن یعنی شرلوک هولمز میرود.
هولمز باهوش رد ناتالی را در ماجرا پیدا میکند و همراه واتسون دستیار وفادارش به سراغ او میروند. غافل از اینکه در همان دیدار اول ناتالی آنها را گرفتار جادوی سیاه میکند و شرلوک و واتسون از تهران دهه پنجاه شمسی سردرمیآورند، درست وسط میدان فردوسی!
ابراهیم رها در داستان شرلوک هولمز وسط شاهنامه در شیوه نگارش هم به همان حال و هوا وفادار مانده، یعنی به سبک و سیاق کتابهای پلیسی آن دوران داستانش را نوشته و پیش برده، و البته در این مسیر بودن شخصیتی مثل هولمز و ایران دهه پنجاه هم به کمکش آمده.
قرار دادن شخصیت کارآگاهی دقیق و منضبط مثل هولمز در تهران آن دوران موقعیت مناسبی برای خلق فضای طنز ایجاد کرده، فضایی که رها از آن برای بیان ویژگی و خصلتها و شرایط اجتماعی دوران استفاده میکند.
اما ظهور هولمز و واتسون در این فضا و درگیریها و آشناییهایشان (تا جایی که منزلی برای سکونت در خانه سیمین خانم پیدا میکنند) همه ماجرا نیست. کتاب جلد دومی هم دارد با نام شرلوک هولمز و قیصر که حالا وارد ماجراهای جدیدی از زندگی این دو نفر در تهران پیش از انقلاب میشود.
طبق توضیحی که در مقدمه کتاب اول آمده این مجموعه قرار است به صورت داستان دنبالهداری در شش جلد منتشر شود که البته هر جلد به خودی خود هم داستان مستقلی دارد و ضرورتی به دنبالهخوانی کتابها نیست اما در صورتیکه به ترتیب خوانده شود قطعا خواننده بیشتر و بهتر در حال و هوای اصلی داستان قرار خواهد گرفت.
ابراهیم رها در مقدمه هر دو کتاب این مجموعه را به دکتر محمد مصدق «پیر خفته در احمدآباد» تقدیم کرده است. با توجه به اشاراتی که در کتاب دوم مجموعه به ماجرای مصدق میشود، میتوان انتظار داشت که در جلدهای بعدی با حضور پررنگتری از ماجرای دکتر مصدق در بطن داستان مواجه شویم.
علی میرمیرانی که با نام ابراهیم رها آثارش را مینویسد، از طنزنویسان نام آشنای ایرانی است که از مطبوعات تا کتاب و فیلمنامه تجربه کار دارد. از او پیش از این کتابهای طنز فراوانی همچون شب نشینی در جهنم، از اون بالا کفتر میآیه، قورمه سبزی، عموجان استالین، مردان و زنان مردم آزار، پرت و پلا و فرهنگ طنز پس کوچه به چاپ رسیده است.
کتاب شرلوک هولمز وسط شاهنامه توسط نشر مون در سال گذشته به چاپ رسیده و تا زمان انتشار جلد دوم (شرلوک هولمز و قیصر) کتاب اول به چاپ دوم هم رسیده است. در چاپ دوم طرح روی جلد کتاب تغییر کرده و با جلد بعدی هماهنگتر شده است.
مطالعه این کتاب برای علاقمندان به طنز و ادبیات معمایی-پلیسی جالب خواهد بود.
بخشی از کتاب شرلوک هولمز وسط شاهنامه
دو شب بعد از ماجرای مراجعه زری خانم، واتسون به همراه محسن که پسرعموی یکی از بچهمحلها، به واقع کوچکترین پسرعموی آقا صفا محسوب میشد، در کنسرت خوانندهای نشسته بود و چنان حین همخوانی با جمع ترجیعبند آمنه آمنه، حظ میبرد که گویی دارد میگوید سلطان جهانم به چنین روز غلام است!
البته قرار بود او آن شب برود دنبال ماجرای زری خانم. هولمز بعداز ظهر به او گفته بود غروب جعفر از سرویس برمیگردد و چون به زری گفته بود پس فردا از سرویس بندر به تهران بازخواهد گشت کافیست که واتسون رد او را بزند. اما واتسون نه اینکه مسئولیتنشناس باشد، فقط کمی زیاد از حد معاشرتی بود و در کمتر از دو هفته داشت به ترانههای کوچه بازاری علاقهمند میشد!
غروب لباس پوشیده و آماده داشت به قول خودش، دور میدان فردوسی گز میکرد که محسن را دید. محسن بچه با عشقی بود. این جمله را دوسه روز پیش به هولمز گفته بود و دقیق به خاط رداشت بر سر همین جمله و در واقع همین ادبیات، با شرلوک جروبحث کرده بودند!