سنگ قبری با تاریخ های یکسان
نویسنده: پویا صالحی
ناشر: نارون
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۴۰۲
تعداد صفحات: ۹۹
شابک: ۹۷۸-۶۲۲۲۷۶۶۶۵۸
سنگ قبری با تاریخ های یکسان
در این دوره شاعران و نویسندگان مستعد بیشتر از هر زمان دیگری مجبورند با احساس بیگانگی نسبت به محیط پیرامون خود روبرو شوند و این فضا مجالی است برای آنها تا بیشتر به درون خود بنگرند. سنگ قبری با تاریخهای یکسان اثری در مورد شاعر و نویسندهایاست که مجبور است به کنج عزلت خود بخزد و با سرمایههایی که دارد و همه از جنس انسان هستند مواجه شود و سعی کند با تمام آنها به صلح برسد.
نخستین حرکت قهرمان داستان سنگ قبری با تاریخهای یکسان برای مقابله با این احساس بیگانگی آن است که مخاطبانی، که او را به سمت بیگانگی سوق دادهاند، را به مبارزه بطلبد. گویی او میداند که پاسخی جز تحقیر و بیتوجهی از مخاطبانش دریافت نخواهد کرد لذا میخواهد نوعی پیش دستی کند. بنابراین او خود را فردی خودشیفته میخواند که جسارت کرده و جا پای بزرگانی چون کافکا و داستایوفسکی گذاشته است ولی این مخاطبان باید بداند که کافکا و داستایفسکی سالهاست مردهاند و ادبیات چارهای ندارد که با همین نویسندهها و شُعرا به حیات خود ادامه دهد. بنابراین نویسندهی جوان باید بنویسد و شاعر جوان باید بسراید، زیرا ادبیات چارهای ندارد که زنده بماند.
منتهی این مبارزه با مخاطبان عواقبی برای قهرمان داستان دارد و آن چیزی نیست جز گرفتار شدن به نوعی غرور و خود برتر بینی. اگرچه ادبیات بدون شاعر و نویسنده خواهد مرد ولی ادبیات بدون مخاطب نیز میمیرد و اینجاست که قهرمان داستان باید تمام تلاشش را بکند که با عزیزانش به صلحی پایدار دست یابد. در واقع همین عدم صلح درونی است که منجر به رنجی درونی در قهرمان داستان میشود گویی که انگار معنای زندگی را از زندگی او میگیرد:
«متأسفانه در دل تکتک آرمانهایم ردایی از تحجر نیز هست که به من نوعی غرور میدهد و همین غرور سرآغاز و سرانجام تمام این نزاعهای همیشگی خواهد بود. همین غرور است که من را تبدیل به مردهی متحرک میکند. همین غرور است که معنی تمام مواهب را از من دریغ کرده و باعث میشود من از بالا به تمامی داراییهای عاطفیام که همه از جنس انسان هستند نگاه کنم، آنها را محکوم کنم، درون خودم معنای آنها را بکشم، به حمام خونی از معانی که خودم به راه انداخته نگاه کنم و مغموم در کنج قبرم آرام بگیرم.»
نام اثر سنگ قبری با تاریخهای یکسان نشان دهندهی تاریخ مرگ و تولد یکسان است و دو معنی را میتواند بدهد که در هر دو معنی در بطن اثر وجود دارند:
معنی اول این مفهوم را تداعی میکند فردی در همان روز تولدش مرده و اصلا زندگی نکرده است. انگار زندگیاش را نزیسته است و فقط نفس کشیدنی پوچ و تو خالی را تجربه کرده که فرقی با مرگ ندارد. این نوع مرگ با مرگ احساس که در قلب وجود دارد رخ میدهد.
معنای دوم این اثر این معنی را نیز میرساند که طول زندگی یک لحظه است. لحظهی بین مرگ ثانیهی فعلی و تولد ثانیهی بعدی. در واقع این نام اشارهی مستقیم به شعار «دم را دریاب» دارد که زندگی واقعی را زندگی کردن در لحظهی اکنون میداند.
نویسنده میخواهد تنهایی اگزیستانسیال و فلسفی را در قالب یک داستان بررسی کند. تنهایی اگزیستانسیال همواره با ناخودآگاه فرد ارتباط برقرار میکند. این احساس تنهایی، نوعی برانگیختگی درونی است که فرد را به سمت و سوهای مختلفی میکشاند. از حس نفرت گرفته تا ناامیدی و یاس و حتی امید و شادی همه از سمت ناخودآگاه به سمت خودآگاه رانده میشود. ناخودآگاه به طور مستقیم خود را در خواب نشان میدهد و خواب همواره ساختاری غیرخطی و سورئال دارد.
داستان این اثر در مورد نویسندهای تنهاست که در کنج اتاقش به خلسه فرو میرود و شروع به نوشتن و سرودن میکند. در فضای خواب آلودگی، قطعات داستان به ظاهر از هم گسسته میشوند و پیوستگی اثر از دست میرود. این گسستگی تداعی کنندهی خواب حقیقی انسان است. در پایان اثر معنی تمام این تداعیها توسط خواننده دریافت میشود و به نوعی این ساختار گسسته به هم میپیوندد.
در بخش خواستگاری نقطهی اوج تلاش نویسنده برای ایجاد آشتی میان عقاید متضاد است. در این اثر پدر عقاید کمونیستی دارد و پدر رویا عقاید مذهبی و سنتی. جنگ میان پدر رویا و پدر قهرمان داستان نیز نمادسازی جنگ سرد است. جنگ میان نظام کمونیسم و نظام سرمایهداری. اما آنچه خاتمه دهندهی این جنگ میشود کلام سادهی عشق است.
سنگ قبری با تاریخهای یکسان اثری ادبی- فلسفی تلقی میشود. اگر چه این اثر چارچوبی داستانی دارد و شعرهای زیادی در آن وجود دارد ولی پر از گزارههای فلسفی است که با شعر و داستان پیوند برقرار میکند. با این حال آنچه در نهایت از دل اثر فهمیده میشود نوعی نقد تفکر وسواسگونهی فلسفی است.
شکی در این نیست که آجر و سنگ بنای فلسفه منطق است. اما میتوان این فرض را در نظر گرفت که منطق میتواند با پیش فرض قرار دادن بخشی از واقعیت به جای تمام واقعیت، حقیقت را دور بزند و به نوعی مغالطه تبدیل شود. در واقع استفادهی وسواس گونه از فلسفه و منطق میتواند لذت زندگی واقعی را از انسان بگیرد.
کتاب سنگ قبری با تاریخهای یکسان در واقع نشاندهندهی همین واقعیت است که درک فلسفی عمیقتر لزوما به خوشبختی نمیانجامد. در این اثر بعد از به تصویر کشیدن وجوه غم تراژدیک و وجوه رمانتیک قهرمان داستان، تاملات فلسفی او اقامه می شود و در نهایت و کل این وجوه رمانتیک و فلسفی با زبان طنز مسخره به سخره گرفته میشود. به نوعی میتوان گفت هر کدام از نمادهایی که در این اثر مطرح میشود در سه مرحله تراژدی، فلسفه و طنز بررسی میشوند.
این کتاب برای علاقه مندان به داستانهای سورئال، شعر و فلسفه میتواند کتاب بسیار خوبی باشد. کتاب از شعر در میان داستان استفاده کرده است و این ترکیب جذاب و جدید است. اگرچه در برخی متون کهن مانند گلستان سعدی از این ترکیب استفاده شده است اما استفاده از این ترکیب با کمک شعر نو نوآوری خاصی به حساب میآید.
برای خوانندگانی که طرفدار آثار نویسندگانی چون صادق هدایت، آلبر کامو، فرانتس کافکا و فئودور داستایفکی هستند و یا به شعرهای شاعرانی چون خیام و سهراب سپهری علاقه دارند یا از خواندن متون فلسفی فیلسوفان رواقی و متون عرفانی شرقی لذت میبرند این کتاب میتواند انتخاب مناسبی باشد.
اما برای آنهایی که ذهن خود را به خواندن کتابهای صرفا داستانی مشغول کردهاند نمیتواند انتخاب خوبی باشد زیرا زبان این کتاب پر معنا و البته تا حدی پیچیده است بنابراین خواننده وقتی به سراغ این کتاب میرود باید ذهن خود را آماده کند که علاوه بر خواندن یک داستان قرار است با انواع سوالهای فلسفی نیز مواجه شود.
نکتهی دیگر در مورد علاقهمندان فلسفه این است که فرم این اثر داستانی است بنابراین نویسنده فرصت تعمق بیشتر روی موضوعات فلسفی را ندارد. واضح است که از دید خوانندهی فلسفهخوان بسیاری از گزارههای فلسفی این کتاب نیازمند بررسی مجدد و عمیقتر هستند تا تقریری کاملتر و جامعتر از آنها قابل ارائه باشد.
کتاب سنگ قبری با تاریخهای یکسان دومین اثر پویا صالحی است که پیش از این کتاب پادشاه گلها را به چاپ رسانده بود.
بخشهایی از کتاب
*«با اینحال، اگر بخواهیم ارزش کلام را به مخاطبانش بسپاریم، نویسنده که هیچ، تنها فردی خودشیفته میتوانم باشم. در واقع نویسندگی و شاعری، تنها از خودشیفتگیام نشأت گرفته وگرنه از دید خیلی از افراد این قلم به درد فرسودن نمیخورد. زمانی به اندازهی یک عمر لازم است و صبری به اندازهی ایوب تا مرا نویسنده کند، تا بتوانم مانند داستایفسکی یا کافکا داستان یا رمانی بنویسم. البته نمیدانم اگر کافکا و داستایفسکی در جهان ادبیات به دنیا آمدهاند، دیگر این جهان به منِ بیچاره چه نیازی دارد.»
*میرم خودم رو دار میزنم. باز زندهام. انواع و اقسام خودکشیها رو انجام میدم. ولی باز زندهام. میرم پهلو دکتر فوقتخصص خودکشی از دانشگاه آکسفورد. بهم میگه: «همهی اینا بهخاطر اینه که قلب نداری. اگه قلبت نزنه، کسی نمیتونه بگه تو زندهای. برای اینکه بتونی خودکشی کنی، باید قبلش زنده باشی.» بهش میگم: «خوب، چکار کنم؟» میگه: «برو تو قبر بخواب. الان قلب نداری. کسی که قلب نداره یعنی مُرده. تو مُردی فقط قبر هم لازم داری.»
3 دیدگاه در “سنگ قبری با تاریخ های یکسان”
کتاب رو خوندم و اشعار این کتاب رو دوس داشتم و چه بسیار عالی قلم ایشان . تبریک بهشون????????????????
بسیار زیبا بود. انگار داشتم رویا میدیدم.با حس انزوای ابتدای اثر غریبه نیستم. و چقدر زیبا تونست منو با خودش ببره.
فارسی است و شعر