سرزمین گوجه های سبز
نویسنده: هرتا مولر
مترجم: غلامحسین میرزا صالح
ناشر: مازیار
نوبت چاپ: ۲۱
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۲۵۶
کتاب سرزمین گوجههای سبز درباره رومانی است، کشوری که در برخی از شهرهایش میتوان درختان آلو را مشاهده کرد. کتاب نخستین بار در سال 1994 منتشر شد. در ایران این کتاب مشهورترین اثر «هرتا مولر» است و یکی دو نمایش بر مبنای آن اجرا شده است.
داستان کتاب درباره چهار جوان است که زیر سلطه حکومت کمونیستی شوروی فکر میکنند میتوانند در شهر زندگی آزادتری داشته باشند. داستان از زبان یک زن روایت میشود، یکی از هزاران زن دانشجو. زنی که تحت فشارش است تا برای زندگی یا بهتر شدن کیفیت آن با عوامل حکومتی همکاری کند و دوستان و همفکرانش را لو بدهد. از این زن بازجوییهای طولانی میشود. او که برای کوچکترین حق خودش تحت فشارش است، میبیند که چگونه اتحادشان از هم میشکند و اطرافیان و استادانش سر خم میکنند.
برخی معتقدند این داستان میتواند برگرفته از زندگی خود «هرتا مولر» باشد اما خودش میگوید روایت زندگی دوستش است که سرانجام نیز کشته شد. او 7 سال بعد از اینکه اجازه خروج از رومانی را گرفت این اثر را نوشت و منتشر کرد.
طاهره زمانی، غلامحسین میرزا صالح، آوینا ترنم و محمدرضا صامتی مترجمانی هستند که کتاب سرزمین گوجههای سبز را در مقاطع مختلف به فارسی ترجمه کردهاند.
درباره نویسنده
هرتا مولر، نویسنده ریزنقش رومانیایی- آلمانی برنده جایزه نوبل ادبی با چشمهای سبز خود، دنیای جدیدی را از بازجوییها، زندانها و هراسهای زنان و مردان جوانی که به امید تغییر در کشورشان تلاش میکنند؛ در آثارش ماندگار کرد.
هرتا مولر در 17 آگوست سال 1953 در یک روستای آلمانی زبان در غرب رومانی در فقر مطلق به دنیا آمد، انگار دو وطن داشت و در هر دو وطن بیگانه بود. پدربزرگش زمانی ملاک بزرگی بود اما کمونیستها همه چیز را از او گرفته بودند، مادرش روانه اردوگاه کار اجباری روسیه شده بود و پدرش از کار کردن در مزرعه خسته و تبدیل به یک عضو ارتش نازی گشت. پدرش سالها پس از جنگ جهانی دوم در زندان انگلیسها بود.
مولر به دو زبان تسلط داشت، توانست مترجم یک کارخانه شود اما نخواست جاسوسی مهمان خارجی و همکارانش را بکند. تا مدتها تحت فشار بود تا کاغذی را امضا کند که خبرچین نیروهای امنیتی است. مقاومتش سبب شد تا از کار اخراج شود و مشاغل پراکندهای انجام دهد.
اولین بار کتابش را در سال 1982 با سانسور فراوان در رومانی منتشر کرد اما تصمیم گرفت تا نسخه اصلی و بدون سانسور کتاب را به صورت قاچاقی روانه آلمان کند. و همین سبب شهرتش شد.
اولین اثرش سرزمین پست مجموعه داستانی از تجربههای زندگی خودش در رومانیای زیر سلطه چائوشسکو کمونیست است. او برای دیدار با ویراستار آلمانیاش به جنگلهای دورافتاده رفت تا کسی نتواند گفتگوی آنها را بشنود. هرتا مولر بعد از نگارش این کتاب عضو گروه «آکتیون گروپ بانات» شد تا به همراه دیگر نویسندگان آلمانی زبان در کشور رومانی بتوانند راهی برای رسیدن به آزادی بیان پیدا کنند.
در سال 2009 برنده جایزه نوبل شد. آثارش در ایران با استقبال زیادی روبرو میشود. بیش از 18 کتاب نوشته است. گاردین در توصیفش نوشت نویسندهای که برای داستانهایش به مرگ تهدید میشد.. کتابهای او همه شمایی از زندگیاش را عیان میکند و برخی او را نویسندهای سیاسی میدانند، اما آثارش آن چنان عمیق است که میتواند زندگی هرکسی باشد که میخواهد برای آزادی تلاش کند و درگیر پلیس و نیروهای حاکمه میشود؛ در واقع او حسرت برای آزادی را تبدیل به زندگی کرده است.
بخشهایی از کتاب
*ادگار گفت:وقتی لب فرو میبندیم و سخنی نمیگوییم غیر قابل تحمل میشویم و آنگاه که زبان می گشاییم از خود دلقکی میسازیم. مدتی بود که کف اتاق نشسته بودیم و خیره به عکسها مینگریستیم. پاهایم به خاطر نشستن خواب رفته بود. کلام در دهانمان همان قدر زیان بار است که ایستادن بر روی سبزهها ، هر چند سکوتمان نیز چنین است.
*فکر کردم دنیا وفا ندارد و من مجبور نبودم در ترس و وحشت راه بروم، بخوابم، بخورم و عشق بورزم. به سلمانی و ناخن گیر هم که احتیاجی نداشتم. پدر همچنان سرش به جنگ گرم بود و در روی سبزه ها با آوازخوانی و تیراندازی زندگی میکرد. نیازی به عشق نداشت. سبزه ها پایبستاش کرده بودند. چون وقتی از جنگ برگشت و آسمان دهکده را دید، آن روستایی پیراهن سابقش را پوشید و به کار قبلیاش بازگشت.
من شدم فرزند او و بر ضد جنگ بالیدم. او به من تشر میزد، حرف نمیزد، آنان به پشت دستم میزدند و راست راست توی چشمانم نگاه میکردند تا ببینند چه عکس العملی نشان میدهم. هیچ کس از من نپرسید که در کدام خانه، در کجا، پشت کدام میز، در کدام تختخواب و در کدام مملکت دوست دارم راه بروم، بخورم، بخوابم و یا چه کسی را از ترس دوست داشته باشم.
* در زیر هر تختخواب چمدانی بود مملو از جورابهای نخی در هم گوریده در همه جای مملکت آنها را جورابهای بافت وطن می نامیدند. جورابهای زمخت و بدشکل برای دخترانی که در حسرت جورابهای نرم و نازک، اسپری مو، ریمل چشم و لاک ناخن بودند.