در جستوجوی آن- روزنوشتهای صعودی به قلهی اورست
نویسنده: ایمان آذیش
ناشر: دانیار
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۳۰۴
شابک: ۹۷۸۶۲۲۹۶۸۶۴۶۱
شنیدن اخبار موفقیتهای انفرادی ایرانیان برای ما امری عادی شده است. فلان دونده در مسابقات مقام آورد، فلان دانشجوی ایرانی بهمان اختراع را در سطح جهانی ثبت کرد، فلان کوهنورد ما قلهی اورست را فتح کرد و… عموم این موفقیتها در حد یک خبر چند خطی در مطبوعات و خبرگذاریها و یک خبر نهایتا چند دقیقهای در رسانهها بازتاب پیدا میکند.
در مورد معدود آدمهای مشهور بازتابها گسترده خواهد بود. اما در مورد آدمهایی که بار اول است اسمشان به گوشمان میخورد خبر آن موفقیت به سرعت فراموش میشود. در حالیکه مطمئنا آن فرد برای رسیدن به آن درجه از موفقیت به اندازهی آدمهای مشهور تلاش کرده و اینکه در سطح جهانی در رشته و زمینهی خودش به موفقیتی رسیده کم اهمیت نیست. تقصیرکار تنها ضعف خبرنگاران و مطبوعات ایران نیست.
نبودن سنت مستندنگاری کارها و فعالیتها در اقشار مختلف هم خودش یک دلیل است. این عادت ایجاد نشده که هر کسی در هر رشتهای میتواند از کار و روزگارش روایتهایی جذاب ارائه بدهد. از این منظر کتاب در جستوجوی آن- روزنوشتهای صعود به قلهی اورست کاری بس ارزشمند است.
ایمان آذیش (متولد ۱۳۶۴) در بهار سال ۱۳۹۸ توانست به قلهی اورست صعود کند. خبر موفقیت او در حد چند جمله در رسانهها بازتاب یافت. میشد که این صعود در حد همین چند خبر مسکوت بماند و تجربهی عمیقی که ایمان آذیش در راهش کسب کرده بود در سینهاش مدفون شود. اما ایمان بعد از بازگشت از نپال، تمام هم و غمش را گذاشت تا تجربهی صعودش به اورست را مستندنگاری کند. کاری که قبل از سفر تصمیمش را گرفته بود و ۲ سال طول کشید تا او کتاب در جستوجوی آن- روزنوشتهای صعود به قلهی اورست را بنویسد.
مراسم رونمایی از کتاب در اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ در درهی اوسون در مسیر صعود به توچال برگزار شد. مراسمی که در آن ایمان آذیش عکسهای صعودش به اورست را هم چاپ کرده و در قالب یک نمایشگاه در فضای آزاد به نمایش گذاشته بود. ایمان آذیش در ارتفاع ۸۰۰۰ متری هم دست از نوشتن برنداشته بود.
در جستوجوی آن خیلی ساده و بیتکلف شروع میشود. یادداشت اول (۱۶ فروردین ۱۳۹۸) در فرودگاه کاتماندوی نپال است. از همان اول کتاب لحن ساده و صمیمی ایمان آذیش جذب میکند:
«میخواهم تمام روزها بنویسم. برای چه؟ نمیدانم. شاید برای مغتنم شمردن این فرصت؛ فرصتی هرچند کوتاه ولی بسیار دور از روزمرگی طاقتفرسایم. شاید هم فقط برای گذران وقت در طی این سفر طولانی. تا چه پیش آید…» ص۱۹
سنتی در بین کوهنوردان وجود دارد که گزارش سفری را ارزشمند میدانند که جزئیات فنی مسیر و صعود به قله را نقطه به نقطه و با جزئیات فراوان توصیف کرده باشد. گویی دل کندن از شهر (مظهر ارتباط با دیگران) و شتافتن به سوی طبیعت (مظهر ارتباط با مادر ما طبیعت) آنها را از ارتباط با خود و درونیات باز میدارد. از این منظر در جستوجوی آن کتابی خلاف عادت است. این کتاب فقط برای کوهنوردان و هیمالیانوردان نوشته نشده.
نویسنده علاوه بر توصیف مسیری که میپیماید و مرحله به مرحلهی صعودش، سیری درونی و فلسفی را هم طی میکند. اندیشههایش سلوکی عرفانی از جنس سیمرغ عطار را روایت میکنند؛ امری که عنوان اصلی کتاب (در جستوجوی آن) نیز آن را بیان میکند.