حکایت دختران قوچان
نویسنده: افسانه نجم آبادی
ناشر: روشنگران و مطالعات زنان
نوبت چاپ: ۴
سال چاپ: ۱۴۰۱
تعداد صفحات: ۳۱۲
شابک: ۹۸۷۹۶۴۵۵۱۲۲۹۹
کتاب حکایت دختران قوچان در ابتدا به واقعه فروش دختران قوچان به ترکمانان و ارامنه عشق آباد و به اسارت رفتن زنان باشقانلو در زمان حکمرانی سالار مفخم در بجنورد و حکومت حاج غلامرضا آصفالدوله در خراسان میپردازد. این اتفاق شوم در زمان سلطنت مظفرالدین شاه و پیش از مشروطه و در بهار ۱۳۲۳ هجری قمری برابر با نوامبر ۱۹۰۵ میلادی افتاد.
از این گونه رویدادهای تلخ تاریخی گرچه در گذشته نیز روی داده بود اما یکی از زمینه های ناآرامی را فراهم آورد و با توجه به شرایط سیاسی آن دوره به سرعت تبدیل به تظلم خواهی گردید. اما نکته مهم کتاب آن است که نویسنده در پی یافتن علت کم رنگ شدن این واقعه در سالهای پس از مشروطیت است.
وی به مقایسة فروش دختران قوچان و به چوب بستن ۳ تاجر قند در تهران پرداخته و معتقد است با پیروزی انقلاب مشروطیت در ایران، زنان مانند همیشه در تاریخ مردنگار به فراموشی سپرده شدهاند و با عنوان از یاد رفتههای انقلاب مشروطه از آن واقعه یاد میکند.
نویسنده از نادیده گرفتن زنان در تاریخ گلهمند است. وی معتقد است در ابتدای انقلاب مشروطه نویسندگانی همچون کسروی و تقی زاده از حکایت دختران قوچان به عنوان یکی از مسائل جور و استبداد و از علل و اسباب جنبش مشروطه یاد کردهاند اما در نگارشهای بعدی و در آثار نویسندگانی همچون دکتر مهدی ملکزاده و فریدون آدمیت کمتر اثری از این رویداد دیده میشود.
نجمآبادی در نتیجهگیری کتاب خود میگوید: «شاید یاد آوردن و بازگویی حکایت دختران قوچان آغازی برای جبران مردنگاری تاریخهای کنونی انقلاب مشروطیت باشد و توجه پژوهشگران و تاریخ نگاران را به گونهای دیگر از تاریخنگاری معطوف دارد که زنان دیگر حاشیه بر متن و چند صفحهای ضمیمه بر اصل نباشند و با توجه به گونهمندی فرهنگ و تاریخ دریچههای تازهای به شناخت فرهنگ و تاریخ گشوده شود.» وی همچنین بازنگاری حکایت دختران قوچان را در انقلاب مشروطه تلاشی میداند برای شناخت زنورانه تاریخ و ضرورت نگارش زنان بر صفحه تاریخ.
افسانه نجمآبادی استاد مطالعات زنان، جنسیت و تاریخ در دانشگاه هاروارد در سال ۱۳۲۵ در تهران به دنیا آمد. وی نویسنده و پژوهشگر رشته تاریخ و مطالعات تاریخی است. از دیگر کتابهای وی میتوان به زنان سیبیلو و مردان بی ریش اشاره کرد.
بخشی از کتاب حکایت دختران قوچان
*اگرچه «دخترفروشی» مضمون بیسابقهای نبود، ولی در حکایت دختران قوچان و در زمینه اندیشه وطنخواهی و مشروطهطلبی، توانهای آشنای آن معانی تازه پرتوان سیاسی یافت. نخستین احساسی که بازگویی «دخترفروشی» در شنونده یا خواننده برمیانگیخت، احساس ترحم بر دختران و خشم از بیرحمی در حق آنان بود. زنان و کودکان در فرهنگ زمان موجوداتی بیقدرت و ضعیف بودند که مرد خانواده –مدبر منزل در کتابهای اخلاق پیشامدرن- صاحب آنان به شمار آمده و مسئول رفاه آنان بود.
پس فروش دختران نهایت بیرحمی، نشانه ناتوانی مرد خانواده در احراز مسئولیت ریاست خویش بود. ولی در زبان مشروطیت این بیرحمی و ناتوانی نه نشانه خصوصیتی در فرد مرد، که نشانهای از شرایط اجتماعی و سیاسی زمان شده و مسئولیت آن از «رئیس خانوار» متوجه «رئیس مملکت» شده بود. زن و بچه در کنار مال، جزو مایملک مرد و از دست رفتن ناموس زن، و یا در موارد فروخته شدن و یا به اسارت رفتن، خود او، در کنار تاراج و هدر رفتن اموال، نشانه ظلم حاکمان شده بود.
نویسنده معرفی: مهتاب مردفرد