لیست مقالاتی که از این کتاب استفاده کرده اند
درباره نویسنده جنایت و مکافات
فئودور داستایفسکی، در سال ۱۸۲۱ در روسیه به دنیا آمد. در ۱۵ سالگی مادر خود را از دست داد و در همان سال مدرسه را ترک کرد و به انستیتو آموزشی مهندسی نظامی نیکولایف رفت و مشغول تحصیل در رشته مهندسی شد. اولین کتابش در در میانه دهه سوم از زندگی به چاپ رساند.
بعد از آن فعالیتهای ادبی فئودور بسیار جدی و پیوسته ادامه داشت. تا جایی که به علت عضویت در یک کلوب ادبی که در حوزه کتابهای ممنوعه فعالیت میکرد، دستگیر و محکوم به اعدام شد. اما به طرز غریبی از بند اعدام رها و به ۴ سال تبعید در سیبری، محکوم شد. او در سال ۱۸۸۱ و در سن ۵۹ سالگی درگذشت.
ژان پل سارتر در کتاب اگزیستانسیالیسم یک اومانیسم است نوشته است: « داستایفسکی میگوید: اگر خدا وجود نمیداشت هرچیزی مجاز بود و این عبارت برای اگزیستانسیالیسم، نقطه شروع بود.» درواقع سارتر، داستایفسکی را مبدع مکتب اگزیستانسالیسم میداند.
درباره کتاب
جنایت و مکافات را میتوان معروفترین اثر داستایفسکی دانست. کمتر کسی است که اسم این کتاب را نشنیده باشد. فیلمهای سینمایی زیادی با اقتباس از این کتاب ساخته شدهاند و همچنین شخصیتهای سینمایی و ادبی بسیاری تحت تاثیر شخصیت اصلی کتاب یعنی راسکلونیکف، به وجود آمدهاند. داستایفسکی کتاب جنایت و مکافات را چهار بار نوشت. اول به شکل یادداشتهای روزانه راسکولنیکف دانشجویی که مرتکب قتل می شود.
سپس در قالب متن اعترافات او در محضر دادگاه و سرانجام آن را به شکل خاطرات قهرمان داستان درآورد که پس از آزادی از زندان روایت می شود.
اما در نهایت هیچ کدام از این سه شیوه را نپسندید و آن را به صورت روایت ساده سوم شخص مفرد که قالب نهایی رمان بود، نوشت. کتاب قصه جوان فقیری است که بر اساس اصولی که برای زندگی خود چیده است دست به قتل میزند.
مانند اکثر کاراکترهای داستایفسکی، راسکلونیکف هم نمیخواهد قواعد تحمیلی جامعه را بپذیرد. درواقع کتاب روایت اثر قتل بر قاتل است. دروننگری و ترسیم احوالات متفاوت و متناقض انسانی در لحظات مختلف و عواقب تصمیماتی که در طول زندگی میگیرد. میتوان گفت جنایت و مکافات درباره احساس عذاب وجدان انسانی است.
جنایت و مکافات هم جزو آن دسته از آثار ادبی است که ترجمه و چاپهای متعددی در ایران دارد:
- ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی
- ترجمه حمیدرضا آتشبرآب – نشر علمی و فرهنگی
- ترجمه اصغر رستگار – نشر نگاه
- ترجمه علی صحرایی – نشر مهتاب
- ترجمه محمد صادق سبط الشیخ – نشر سپهر ادب
- ترجمه منیره کفتری – نشر آوای مهدیس
- ترجمه پرویز شهدی – نشر کتاب پارسه
- ترجمه احد علیقلیان – نشر مرکز
- ترجمه مریم امیری، آزاده پیراسته – نشر پارمیس
- ترجمه محسن سلیمانی – نشر امیرکبیر
بخشی از کتاب
راسکلونیکف عبوس و گرفته و مغرور و متکبر است. در این اواخر و شاید هم خیلی از پیش بدگمان و مالیخولیایی شده است. بزرگوار و مهربان است، دوست ندارد احساسات خود را بیان کند. حاضر است زودتر سنگدلی خود را بنماید، تا، با سخن، احساسات قلبی خویش را ابراز دارد.
گاهی هم هیچ مالیخولیایی نیست – بلکه فقط سرد و تا حدی غیرانسانی و بیاحساسات میشود و براستی چنان است که گویی در او دو خوی متضاد بهترتیب جای یکدیگر را میگیرند. گاهی بینهایت کمحرف است! هیچ وقت فرصت ندارد. همه مزاحمش هستند. اما خودش دراز میکشد و کاری نمیکند.
Thanks for clicking. That felt good.
Close