سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

نویسنده: امین تویسرکانی

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: ۱۰

سال چاپ: ۱۴۰۲

تعداد صفحات: ۱۱۶

شابک: ۹۷۸-۶۲۲۰۱۰۰۲۱۸


تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند
از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تهیه این کتاب

 

کتاب از پشت میز عدلیه خاطرات طنز یک قاضی دادگستری است که با زبان ساده و صمیمی به اتفاقات و برخوردهایی که مردم با قاضی‌ها داشته و دارند اشاره کرده است. در این کتاب، نویسنده رویدادها و مسائلی را که در طی دوران خدمتش با ارباب رجوع داشته تعریف می‌کند. خاطراتی از پرونده‌های مختلف قضایی و ارتباط با افرادی که وی را به عنوان یک قاضی دادگستری می‌شناختند. از آثار دیگر نویسنده  می‌توان به کتاب طنز «وقتی اقیانوس وارد عدلیه شد» اشاره کرد. با خواندن دو کتاب امین تویسرکانی، خواننده تصویر بهتر و نگاه واقعی‌تری از یک قاضی دادگستری پیدا می‌کند.

 

هدف نویسنده از نوشتن این خاطرات این بوده که فاصله‌ی بین جامعه با قضات و بالعکس را کم کند. با زبان ساده و خودمانی درباره‌ی واقعیات روزمره در دادگستری خودش و دیگران را نقد کرده است. او معتقد است که قهر و جدایی بین مردم و قضات وجود دارد که باید کاملا از بین برود و خاطرات قضایی و اتفاقات تلخ و زمختی که در دادسرا با آن مواجه و رخ داده را با زبان طنز بازگو کند تا خاطرات خواندنی‌تر و جذاب‌تر گردد.

امین تویسرکانی در این کتاب اتفاقات و ماجراهای خاص و عجیب و غریب و گاهی کمدی را در زمان خدمتش در دادسرا، با نوشتن 46 پروندۀ مختلف قضایی در قالب خاطره‌نویسی و با نگارش و زبان طنز روایت کرده است.

 

نویسنده توانسته چهره‌ی واقعی یک قاضی دادگستری را بدون سانسور و به دور از حاشیه به مردم عادی نشان دهد؛ به‌ویژه چهره‌ی یک قاضی در برابر افرادی که متهم و شاکی پرونده‌های قضایی او بودند. او دلایل و اهداف قانع‌کننده‌ای از نوشتن خاطرات قضایی‌اش دارد.

اولین دلیلش این است که مرحوم استاد باستانی پاریزی، به قضات توصیه کرده بود که خاطرات خود را بنویسند و منتشر کنند. چراکه به عقیده‌ی ایشان، تاریخ اجتماعی ایران زمانی به کمال نزدیک می‌شود که اطبا و قضات خاطرات خود را بنویسند. دوم اینکه هدف او از نوشتن این خاطرات این بود که فاصلۀ بین جامعه با قضات و بالعکس را کم کند. او معتقد بود که تصویری که از قضاوت و قضات در رسانه‌ها به‌ویژه صدا و سیما بسیار غیرواقعی بوده است:

 

«قاضی در تلویزیون و سینما پیرمردی هفتاد ساله است که با کت و شلواری خاکستری و یقۀ دیپلمات و ریش بلند که با خودش قهر است و مدام با گوشت‌کوبش روی میز می‌کوبد و تنها جمله‌ای که بلد است این است که «نظم جلسه را رعایت کنید.» اما اگر سری به دادگستری بزنید می‌بینید که بسیاری از قضات جوان و امروزی هستند؛ تعداد بسیار زیادی قاضی خانم در دادگستری کار می‌کنند؛ مدل و رنگ لباس ُقضات اکثرا مثل سایر مردم است؛

قُضات در جلسات رسیدگی عصا قورت نداده‌اند، بلکه گاهی با مراجعه‌کنندگان خوش و بش و شوخی می‌کنند؛ کلا در دادگستری گوشت‌کوبی وجود ندارد؛ بسیاری از قُضات به سینما و سایر اتفاقات فرهنگی و هنری علاقه دارند؛ قُضات شعر  می‌خوانند و صد البته گونه‌های نادری از آن‌ها طنز می‌نویسند.»

 

و در نهایت نویسنده در کتاب اضافه می‌کند که «امیدوارم با خواندن این کتاب تصویر شفاف‌تر و واقعی‌تری از یک قاضی در ذهن شما نقش ببندد.»

 

کتاب از پشت میز عدلیه برای علاقه‌مندان به خاطره نویسی و داستان‌های طنزآمیز پیشنهادی فوق‌العاده است.

 

 

درباره نویسنده کتاب

امین تویسرکانی متولد سال 1363 قاضی دادگستری و طنزنویس است. تاکنون دو بار برگزیده جشنواره طنز مکتوب نیز بوده است. از آثار دیگرش کتاب «وقتی اقیانوس وارد عدلیه شد» است.

 

 

بخش‌هایی دیگر از کتاب

«من همیشه از قبل از اینکه حتی تصور کنم که قاضی خواهم شد تا آن زمان که کارآموز قضایی شدم تا دورانی که قسم خورده و منتظر شروع کار بودم همواره به این فکر می‌کردم اولین پرونده‌ای که به عنوان قاضی زیر دستم می‌آید، باید بسیار ویژه، با آداب و تشریفات، با سلام و صلوات و دقت و وسواس علمی و اخلاقی رسیدگی کنم و اولین مراجعه کننده‌ام باید با برخورد من طعم ناب عدالت را بچشد و تا آخر عمر از من به عنوان یک قاضیِ نمونه، باسواد و دادگر یاد کند. خلاصه باید کاری می‌کردم که اولین خشت استوار نهاده شود.»

 

«اولین روز کاری‌ام هنوز شعبه‌ای به من اختصاص داده نشده بود و در شعبه‌ای در غیاب و به جانشینی قاضیِ دیگری، که در مرخصی استعلاجی بود، مستقر شدم. تا نزدیک‌های ظهر خبری نبود. نه کسی آمد و نه پرونده‌ای روی میز قرار گرفت؛ تا اینکه بالاخره مدیر دفتر پرونده‌ای روی میز گذاشت و گفت «پرونده از کلانتری برگشته، مراجعه‌کننده هم پشت در منتظره.» با متانت بسیار، کمی خودم را جمع و جور، یقه‌ی کُتم را مرتب و صدایم را شبیه دوبلر آلن دلون کردم و گفتم «به ارباب رجوع محترم بفرمایید تشریف بیارن داخل.»

 

«گاهی پرونده‌هایی که در دادسرا دارم بیش‌تر به یک نمایش‌نامه‌ی کمدی شبیه است تا یک ماجرای واقعی. گویا شاکی و متهم بازیگر هستند، اتاق دادسرا صحنه‌ی تئاتر، خودم تماشاچی و شرح پرونده هم یک نمایش‌نامه‌ی کمدی آبکی که عمرا کسی باور کند در واقعیت رخ داده است.»

 

«برخی وقت‌ها قضاوت معکوس است؛ یعنی اینکه اصولا قاضی باید بر اساس ادله‌ی موجود در پرونده به نتیجه‌ی نهایی برسد و رأی خود را پس از بررسی ادله‌ی موجود صادر کند؛ اما بسیار اتفاق می افتد که قاضی از آخر به اول می‌آید؛ به این معنی که در همان بدو امر تصمیم خود را گرفته و رأی نهایی را در ذهن خود انشا کرده است، فقط دنبال ادله‌ای بود تا رأی خود را با آن موجه سازد. این پرونده هم از همین مدل بود. خدایا خودت ما را از سروته شدن محفوظ بدار.»

 

 

نویسنده معرفی: نویسنده: آزادمهر دانش
از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *