سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

مصائب آشپزی برای دیکتاتورها

نویسنده: ویتولد شابوفسکی

مترجم: زینب کاظم‌خواه

ناشر: پارسه

نوبت چاپ: ۴

سال چاپ: ۱۴۰۱

تعداد صفحات: ۳۰۴

شابک: ۹۷۸۶۰۰۲۵۳۵۹۶۲

مصائب آشپزی برای دیکتاتورها

اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

تهیه این کتاب

 

معرفی کتاب:

 

کتاب «مصائب آشپزی برای دیکتاتورها» نوشته ویتولد شابوفسکی نویسنده و گزارشگر لهستانی با ترجمه خانم زینب کاظم‌خواه، از انتشارات «کتاب پارسه» است. این کتاب مجموعه مصاحبه های شابوفسکی با سرآشپزهای پنج تا از دیکتاتورهای جهان است.

 

ویتولد شابوفسکی پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه ورشو به کپنهاگ می‌رود، در رستورانی مکزیکی مشغول به کار می‌شود، سپس به لهستان برمی‌گردد و سالهای زیادی گزارشگری می‌کند تا این که با دیدن فیلمی در باره آشپز شخصی مارشال تیتو، دیکتاتور یوگسلاوی، جرقه‌ای در ذهنش روشن می‌شود، با خودش فکر می‌کند آدم‌هایی که در لحظات مختلف برای دیکتاتورها و در لحظات سرنوشت‌ساز تاریخ آشپزی کرده‌اند چه حرف‌هایی خواهند زد؟


آیا غذایی که دیکتاتورها می‌خورده‌اند روی سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری‌های آنها تأثیر داشته است؟


شابوفسکی، به مدد حرفه روزنامه‌نگاری‌اش مدت چهار سال به چهار قاره دنیا سفر می‌کند و نتیجه جستجوها و گفتگوهایش با آشپزهای پنج دیکتاتور جهان را می نویسد.

 

شابوفسکی برای نوشتن کتاب و ملاقات با آشپزها به هر جا توانسته سر زده است. از روستایی متروک در گرمدشت های کنیا تا خرابه های باستانی بابل در عراق و تا جنگل‌های کامبوج که آخرین خمرهای سرخ در آنجا پنهان شده بودند، رفته است.


متقاعد کردن بعضی از آشپزها برای مصاحبه خیلی سخت بوده، شابوفسکی به دنبال یافتن راز دیکتاتورها با آشپزهای آنان با حوصله صحبت می‌کند، آنها را به چالش می‌کشد و به حقایقی از زندگی دیکتاتورها، وقایع سیاسی و تاریخی کشورها دست پیدا می‌کند.

آشپز دیکتاتور بودن زندگی در ترس مداوم است و شرایط موجود در آشپزخانه کاخ‌ها و خلق‌وخوی دیکتاتورها باعث می‌شود که آشپزهای آنان هم دیکتاتور بشوند. ابوعلی آشپز صدام می‌گوید، وقتی با صدام برای دیدار گورباچف به مسکو رفته‌اند، آشپزهای روسی، مثل حاکمان کشورشان که در سیاست تحمیل‌کننده هستند، رفتار می‌کرده‌اند. آنها نیز در آشپزخانه به دیگران اجازه نمی‌داده‌اند که از فضا و امکانات مناسب آشپزخانه استفاده کنند.

 

دیکتاتورها بر خلاف عملکردشان در صحنه سیاسی، با آشپزهایشان رابطه خوبی داشته‌اند. شاید پس از کشمکشی سیاسی، تنها چیزی که باعث آرامش دیکتاتورها می‌شده، خوردن غذایی عالی با طعم لذیذ و بوی خوش آن بوده است.

 

زندگی حاکمان همیشه از لحاظ تاریخی و‌ سیاسی مورد تحلیل قرار گرفته و شخصیت آنان از دریچه آشپزی کمتر مورد توجه قرار گرفته است‌. در واقع این کتاب، وجه شخصی دیکتاتورها را عیان می‌سازد.

 

چطور می‌توان تصور کرد که حاکم یک کشور به جزئی‌ترین جنبه‌های غذا، طعم، مزه و بوی غذا توجه داشته ولی از احوال مردم غفلت کرده باشد؟

 

اغلب دیکتاتورها مثل فیدل کاسترو، انور خوجه، پل پوت کسانی بوده‌اند که با شعار مبارزه برای پیروزی خلق در برابر امپریالیسم قیام نموده‌اند، و در این راه هزاران نفر جان خود را برای آرمان‌های انقلاب از دست داده‌اند ولی دیکتاتورها پس از پیروزی از هدف شان فاصله گرفته و مردم آن کشورها را به سرحد فقر و انزوا کشانده‌اند.

.
صدام بی‌رحم بود و به خاطر ستمگری‌اش معروف بود. مثل استالین خیلی آرام موقعیتش را در حزب بعث محکم کرد و زمانی که مردم دریافتند او چقدر نفوذ دارد خیلی دیر بود که راهش را سد کنند. کسی حق نداشته صدام را نقد کند، حتی وزرا و ژنرال‌ها.

 

در عراق قبیله مقدس است و صدام پس از رسیدن به قدرت، حامیان خود از اهالی تکریت را جایگزین فرماندهان ارشد نظامی کرد. یهودیان عراقی را اعدام کرد، کُردها را با بی‌رحمی سرکوب کرد، با شیعیان عراق جنگید، حزب بعث را پاکسازی کرد، و در سال ۱۹۸۰ جنگ با ایران را شروع کرد. بعد از جنگ کویت، تحریم‌های امریکا روی مردم معمولی عراق بدتر از همه اثر گذاشت. وقتی عراقی‌ها گرسنگی می‌کشیدند، صدام شروع به ساخت‌وساز سلسله‌ای ازکاخ‌های بزرگ کرد.

عراق از کشوری غنی و زیبا به ویرانه‌ای تبدیل شد. صدام، عاشق مسگوف، ماهی کپور گریل شده، غذای ملی عراق بوده است. صدام از آشپزش خواسته بود «سوپ ماهی دزدان» را دقیقا همان‌طور که صدام در کودکی‌اش می‌خورده از همسرش یاد بگیرد. صدام اهل تکریت بود و از قرار معلوم دزدان تکریت عادت داشتند آن را درست کنند.

 

در مورد عادات غذایی دیکتاتورها، بزرگ‌نمایی و دروغ‌بافی‌هایی هم وجود دارد که صحت ندارد. برای مثال در مورد شایعه آدم خواری عیدی امین قطعا هیچ شاهدی وجود ندارد. وزیر بهداشت عیدی امین تأیید می کند که امین همه کاری می کرد تا باعث شود مردم فکر کنند او پیش بینی ناپذیر است. امین موحش بود و مردم از او می ترسیدند و این استراتژی باب دل کشورهای اروپایی بود. با ارجاع به نمونه امین، آدم خواری و وحشی گری، آن ها می توانستند استقلال آفریقایی‌ها را ناچیز بشمارند.

.
هرچند عیدی امین قربانیان را به رود نیل می‌انداخت که توسط کروکودیل‌ها خورده شوند. در اوگاندا، همه از اوبوته می‌ترسیدند، اگر چیزی بر وفق مرادش نبود، بی‌نهایت عصبانی می‌شد. مردم از اوبوته که مالیات‌ها را بالا برده بود و به مردم می‌گفت صرفه‌جویی کنند بیزار شده بودند، بنابراین مصادره قدرت از سوی عیدی امین را هدیه‌ای خدایی می‌دیدند.

یک روز آشپز عیدی امین کشمش پلویی درست می‌کند که بسیار خوشمزه است و پسر عیدی امین به قدری زیاد غذا می‌خورد که دل درد شدیدی می‌گیرد، عیدی امین همه کارکنان را تهدید به مرگ می‌کند. آشپز مجبور می‌شود از در پشتی قصر فرار کند و پسر عیدی امین را برای مداوا به بیمارستان برساند. دکتر به آشپز می‌گوید که بر اثر پرخوری نفخ شدید گرفته و با فشار دادن شکمش حال پسر عیدی امین بهتر می‌شود.

همه کارکنان از خطر مرگ نجات پیدا می‌کنند. آشپز عیدی امین و میلتون اوبوته، از یک روستای دورافتاده در کنیا بود، سالها در منزل سفیدپوست‌ها کار کرده بود و شانس این را داشته که طرز پخت غذاهای بریتانیایی را یاد بگیرد تا سالها بعد در کاخ ریاست جمهوری، آشپزی‌اش مقبول عیدی امین و اوبوته که عاشق غذاهای بریتانیایی هستند، واقع شود.

.
خوجه انور روستاها را اشتراکی کرد، مرداب‌ها را خشک کرد، با بی‌سوادی مبارزه کرد و کارخانه ساخت، کمپین‌های مؤثر علیه سفیلیس، مالاریا و بیسوادی راه انداخت، در طول دو دهه میانگین عمر مردم را افزایش داد، تقریبا همه بچه ها به مدرسه می‌رفتند. اما در همان زمان خوجه درست مانند زمان جنگ به کشتار ادامه می‌داد.

 

او همکلاسی‌هایش را که به خاطر می‌آوردند او چه دانش آموز ضعیفی بوده، کشت و دختران مدرسه که زمانی پیشنهاد دوستی‌اش  را رد کرده بودند به همراه هزاران نفر دیگر که مخالف سیاست‌های سرکوبگرانه‌اش بودند سربه‌نیست کرد.


او سیستم اردوگاه‌های کار اجباری و زندانیان سیاسی را ایجاد کرد و بسیاری از آنها چون فراتر از حد توان شان کار می‌کردند مردند.

 

پاکسازی یکی از کارهایی بود که رژیم انور خوجه به صورت منظم آن را اجرا می کرد.


در دوران حکومت خوجه شش‌هزار نفر تیرباران شدند. انور خوجه و همسرش مدعی بودند که همه‌چیز را به آنها اطلاع نمی‌داده‌اند. رژیم غذایی انورخوجه دیکتاتور آلبانی به خاطر دیابتش سالم‌تر از بقیه بوده است.

 

خوجه از خوردن غذاهایی مثل شاپکات، کوفته، تارهانا و شکرپاره که مادرش در دوران کودکی برایش می‌پخته لذت می‌برده، یک بار خوجه هوس سالاد فرانسوی با شاه بلوط کبابی می‌کند و چون شاه بلوط در آلبانی رشد نمی‌کند، به فرانسه سفارش می‌دهند ولی تا به دست آشپز برسد کپک می‌زند و آشپز از فندق تفت داده در روغن زیتون برای سالاد استفاده می‌کند.


این که گفته می‌شد فیدل همان چیزی را می‌خورد که مردم معمولی می‌خورند، پروپاگاندای حکومتی بود، در حالی که کوبایی‌های عادی ساعت‌ها برای خریدن گوجه گندیده در صف می‌ایستادند و هیچکس بدون مجوز دولتی حق نداشت یک دانه ماهی بگیرد، فیدل در همان زمان، در هابانا لیبره که بهترین هتل شهر بود غذا می‌خورد و برای آشپزها سخنرانی می‌کرد.

 

 

نویسنده معرفی: بتول کاظمی
مصائب آشپزی برای دیکتاتورها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *