سنگ، کاغذ، قیچی
نویسنده: درو دیوالت
مترجم: شبنم حیدری پور
رده بندی سنی کتاب: 4+
ناشر: نشر پرتقال
تعداد صفحات: ۵۰
شابک: ۹۷۸۶۰۰۴۶۲۰۶۸۰
داستان «سنگ، کاغذ، قیچی» با مشکلات عاطفی زوج جوانی به نامهای آدام و آملیا شروع میشود اما مایه عاشقانهای ندارد و خیلی زود وارد داستانهای رمزآلود و هیجانانگیز میشود. این زوج که رابطه عاطفیشان به بنبست خورده، راهی سفری به اسکاتلند میشوند تا با دور شدن از شلوغیهای شهرشان لندن، به راهحلی برای مشکلاتشان برسند. اما همانطور که از یک رمان معمایی برمیآید، خیلی زود اتفاقات عجیبی پیش میآید و مسیر داستان چنان تغییر میکند که خواننده نمیتواند درباره پایان آن حدسی بزند.
آملیا که در یک مجموعه نگهداری از سگهای بیخانمان کار میکند، با خرید یک بلیط بختآزمایی، برنده چند روز اقامت رایگان در هتلی نزدیک دریاچه بلکواتر در اسکاتلند میشود او که در رابطه عاطفیاش با آدام به مشکل خورده، از این فرصت استفاده کرده و با او راهی سفری تفریحی میشود تا رابطه از دسترفتهاش را بازسازی کند. سفر کوتاه آنها با ماشین قدیمی آملیا از لندن شروع شده و با گذشتن از جادههای پرپیج و خم برفی و کنترل دائمی نقشه ادامه پیدا میکند.
در طول مسیر به مقصد هتلی در دریاچه بلک واتر، با خودشان فکر میکنند که چقدر با آدمی که دهسال پیش میشناختند، ناآشنا شدند. فکر میکنند فاصلهای که در رابطهشان افتاده یک تغییر درونی بوده و با گفتگو و کمی وقتگذرانی با همدیگر دوباره میتوانند به رابطه قبلیشان برسند. اما به محض ورود به هتل، که کلیسایی قدیمی و تغییر کاربری داده است، متوجه میشوند که ماجرا به همین سادگی هم نبوده و کسی در گوشه و کنار کشیکشان را میدهد و دوست ندارد آنها را خوشبخت ببیند.
در شب اول اقامتشان متوجه میشوند که کلیسا هیچ مسافر دیگری ندارد، کسی مدام اسم آملیا را صدا میزند، چراغها مدام خاموش شده و برق قطع میشود و از همه بدتر تلفن همراهشان آنتن ندارد. سعی میکنند برای فرار از فکرهای بد، سریعتر به تخت رفته و زودتر بخوابند اما آملیا متوجه میشود که کسی از پشت پنجره به آن دو خیره شده.
آلیس فینی، نویسنده کتاب «سنگ، کاغذ، قیچی» سالها به عنوان روزنامهنگار و خبرنگار BBC فعالیت میکرد. از 30سالگی، با کمک تجربیاتش در خبرنگاری و روزنامهنگاری، شروع به نوشتن رمانهای جنایی و معمایی کرد و حالا به یکی از معروفترین و مشهورترین نویسندگان این سبک رمان تبدیل شده است. کتاب «گاهی دروغ میگویم» او که در سال 2017 ترجمه شده نیز توانسته افتخارات زیادی برای نویسنده به همراه داشته و به پرفروش نیویورکتایمز تبدیل شود.
او کتاب «سنگ، کاغذ، قیچی» را به عنوان چهارمین اثرش، در سال 2021 منتشر کرد که به چندین زبان ترجمه، نامزد جایزه گودریدز در بخش رمانهای جنایی و معمایی، نامزد جایزه ITW سال 2022 و… شده و در ردیف پرفروشهای نیویورک تایمز، سندی تایمز و پرفروشهای بینالملل قرار گرفته است.
بخشی از کتاب سنگ، کاغذ، قیچی
قرار بود بعد از مراسم افتتاحیه با هم باشیم، اما روز بعد، هنری از تو خواست در چند مراسم دیگر هم همراهیاش کنی. میفهمم نمیتوانستی نه بگویی، اما دلم میخواست به او جواب مثبت نمیدادی. درک میکنم همیشه طرفدار پروپاقرصش بودهای و میفهمم چقدر سپاسگزاری که اجازه داده کارهایش را اقتباس کنی. میدانم برای حرفهات چقدر اهمیت دارد، اما مگر من بهایش را نپرداختهام؟ تنهایی پرسه زدن در یک شهر، وقتی تو دست آن نویسنده را بهجای دست من در دست گرفتهای، تصورم از یک سالگرد ازدواج خوب نبود.
مدتی است انگار خودت نیستی. میدانم عزادار اکتبری، میدانم او فراتر از یک همکار بود و از بین رفتن آرزوی دیدن فیلمت حتماً ناراحتکننده است، اما باز هم انگار موضوع دیگری در میان است. چیزی که به من نمیگویی. آدمهایی در زندگی ما حضور دارند، کسانی که سالها باقی میمانند، و تعدادی هم مثل جهانگردها از زندگیمان عبور میکنند. گاهی گفتن تفاوتش سخت است. ما نمیتوانیم و نباید به هر کسی که ملاقات میکنیم بچسبیم و من جهانگردان زیادی در زندگیام دیدهام، کسانی که باید فاصلهام را با آنها حفظ میکردم. اگر نگذاری کسی زیادی نزدیک شود، آسیب نمیبینی…