سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

دختری که صورتش را جا گذاشت

نویسنده: علیرضا برازنده‌نژاد

ناشر: پیدایش

سال چاپ: ۱۳۹۹

تعداد صفحات: ۱۹۲

شابک: ۹۷۸۶۰۰۲۹۶۹۹۸۹


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

تهیه این کتاب

 
دختری که صورتش را جا گذاشت، داستانی از جهانی با آدم‌ها و سرزمینی دیگر است. داستانی که همان اندازه که تخیلی و متفاوت است، واقعیست. 
نورا در آستانه ۱۹سالگی درحال حضور در مراسم بزرگی است، مراسمی که نشان از درجه‌ای از به تکامل رسیدن با جنس مخالف دارد: سوال. ویژگی که از طریق ارتباط ذهنی یک مرد و زن ایجاد می‌شود که البته همه آدم‌ها به آن نمی‌رسند و البته اگر هم برسند نباید از این ویژگی برای حس‌گویی استفاده کنند.
کم‌کم متوجه می‌شویم که فضای داستان در سه سرزمین می‌گذرد، دانگن نام سرزمینی نورا است و قوانین و خصوصیات عجیبی بین ساکنان این سرزمین وجود دارد. سرزمینی که گویا آدم‌هایش گذشته خودشان را فراموش کرده‌اند و در روابط خود با محدودیت‌هایی هم مواجهه‌اند. محدودیت‌هایی که نورای متفاوت و سرکش زیرپا می‌گذارد. 
اما ماجرای اصلی نورا پدرش است که سی روز پیش دانگن را ترک کرده و باید نورا در سی‌امین روز راس ساعت ۹:۳۰خودش را به جایی برساند که پدر گفته. اکنون سی‌امین روز است و در گذر زمان و تلاش نورا برای رسیدن به محل قرار با واقعیت‌هایی از این سه سرزمین و ساکنانش آشنا می‌شویم.
بخش دوم کتاب به بعد از این دیدار اختصاص دارد، اینجاست که همراه شخصیت اصلی داستان به معماها برخورد می‌کنیم و درنهایت درمی یابیم که چرا ساکنان این سرزمین‌ها در روندی تکراری مدام گذشته خود را فراموش می‌کنند و به جنگ دوباره‌ای تن در می‌دهند. گرچه نورا این بار راز آدم‌هایی مثل خودش را هم درمی‌یابد، آدم‌هایی فراتر از زن یا مرد بودن که می‌توانند قدم به جایی بیرون از آنجا بگذارند.
 
دختری که صورتش را جا گذاشت اثری در ژانر علمی-تخیلی است. علیرضا برازنده‌نژاد داستانش را در دو بخش تعریف کرده و برای ساختن چنین فضایی از نشانه ها و ابداعاتی کمک گرفته، از گوناگونی نام شخصیت‌ها که وابسته به جغرافیا یا فرهنگ خاصی نباشند تا به کار بردن آیین‌هایی مثل در قالب حرف زدن، هوانوشی، حس گویی و سه شخصیت رهبر، قاضی و مرشد که هرکدام به شکل نمادها و نشانه‌هایی در داستان جاخوش کرده‌اند.
 
این کتاب را نشر پیدایش جزو مجموعه ادبیات ژانری خود در سال ۱۴۰۰منتشر کرده.
 
بخشی از کتاب
این اولین قالب‌گیری نورا بعد از وصلش بود. این اواخر کمتر توی قالبش از خود بی‌خود می‌شد و حس‌هایش را می‌گفت. شاید چون او و حامی تمام این حرف‌ها را به هم می‌گفتند. غیرقانونی، مخفیانه، در آن شیار خصوصی خودشان که نورا در نقطه‌ی کور یکی از دره‌های دانگن پیدا کرده بود. توی قالب‌گیری آخر، آخرین قالب‌گیری قبل از وصل، بود که فهمیده بود دارد به حامی فکر می‌کند. اتفاقی که می‌توانست به معنی وصل شدن باشد. با اطمینان درخواست سوال دادند. کاری که زوج‌های دیگر با تردید می‌کنند. خیلی‌ها هم که از خیرش می‌گذرند مبادا فرصت‌شان را سوزانده باشند. خیلی‌ها تا آخر عمرشان یا تا آخر رابطه شان دست‌نخورده باقی می‌مانند. ترس در وجود نورا ته‌نشین شده بود ولی نمی‌توانست آن را به زبان بیاورد. انگار این ترس فرق داشت با ترس‌های عادی دیگر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *