سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

برف و سمفونی ابری

نویسنده: پیمان اسماعیلی

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: ۱۱

سال چاپ: ۱۴۰۰

شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۶۲۴۳۳۰

برف و سمفونی ابری

اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

تهیه این کتاب

برف و سمفونی ابری مجموعه داستانی ماندگار از پیمان اسماعیلی است. مجموعه‌ای از ۷ داستان کوتاه که برای اولین بار در تابستان سال ۱۳۸۷ چاپ شد و پس از آن بارها تجدید چاپ شده است (آخرین بار در تابستان ۱۴۰۰).

۱۱ بار تجدید چاپ برف و سمفونی ابری در طول ۱۳ سال نشان از ارتباط نسل‌های مختلف کتاب‌خوان‌ها با آن دارد. مجموعه داستانی که جایزه‌های بسیاری را درو کرده است:
جایزه‌ی منتقدان و نویسندگان مطبوعات
جایزه‌ی ادبی روزی روزگاری
جایزه‌ی بنیاد گلشیری
جایزه‌ی مهرگان

کوه، برف، مه، ابر و تاریکی مضامین اصلی قصه‌های این کتاب هستند. مکان جغرافیایی اکثر داستان‌ها در کوهستان‌های غرب ایران است، در فصل برف و سرما.

برف و سرمایی که با خودش ترس و وهم می‌آورد. غارهای دوقلوی بالای یک صخره‌ی صعب‌العبور، عبور از یک بیابان وهم‌آلود برای رسیدن به محل کار، قتلی در یک روستای دورافتاده در پای یک کوه، دکل برقی بر فراز یک تپه‌ی برف‌گیر، برجی که در ناحیه‌ی مرزی از شدت برف در حال مدفون شدن است و… همه مکان‌هایی هستند که دستمایه‌ی پیمان اسماعیلی برای آفریدن فضایی وهم‌آلود شده است. به جز یکی از داستان‌ها (یک هفته خواب کامل) بقیه‌ی داستان‌ها در نواحی غیرشهری می‌گذرد.

تنهایی آدم‌ها مضمونی است که به صورت غیرصریح در تمام داستان‌های این مجموعه تکرار می‌شود، تنهایی و ترس. داستان «لحظات یازده‌گانه‌ی سلیمان» با شیوه‌ی روایت پلیسی و فرم خاصش یکی از به‌یادماندنی‌ترین داستان‌های کوتاه فارسی در سال‌های اخیر است.

 

پیمان اسماعیلی
پیمان اسماعیلی

 

 

درباره‌ی نویسنده

پیمان اسماعیلی سال ۱۳۵۶ در تهران متولد شد و کودکی و نوجوانی‌اش را در کرمانشاه گذراند. او فارغ‌التحصیل رشته‌ی مهندسی برق دانشگاه علم و صنعت است. اولین مجموعه داستان او جیب‌های بارانی‌ات را بگرد در سال ۱۳۸۴ منتشر شد. برف و سمفونی ابری تحسین‌شده‌ترین کتاب او است که در سال ۱۳۸۷ منتشر شد.

رمان نگهبان (چاپ ۱۳۹۲) و مجموعه داستان همین امشب برگردیم (چاپ ۱۳۹۵) سایر آثار داستانی او هستند. او در سال ۱۳۸۹ به استرالیا مهاجرت کرد و اکنون ساکن آن کشور است. شغل اصلی او مهندسی برق است، اما داستان نوشتن را هرگز رها نکرده است.

 

بخشی از کتاب برف و سمفونی ابری

*آن شب ابری بود. شب قبلش باران زیادی باریده بود. من نمی‌خواستم بروم، ولی سلیمان به زور من را هم راهی کرد. وسیله و این جور چیزها که نداشتیم آن موقع. فقط با دست بالا می‌کشیدیم. کامران جلو می‌رفت، من و سلیمان هم پشت سرش. روی سیاه‌سنگان که هیچ دیدی نبود و سنگ‌ها و شکاف‌ها هم رنگ سیاه بودند، کامران داد می‌زد که راست بروید یا چپ. بعد من نمی‌دانم راست پیچیدم یا چپ که افتادم توی یک گودی.

یک جوری افتادم که چیزی‌ام نشد. اما بعد فهمیدم که سلیمان هم کنار من افتاده و کاسه‌ی لگنش شکسته. از کامران هم خبری نبود. هر چه داد زدم، خبری نشد. فردا صبح پیدامان کردند. سلیمان دو ماهی توی بیمارستان بستری بود. من را هم دو سه روز توی یک اتاق حبس کردند که دیگر از این غلط‌ها نکنم و سرخود شبانه نزنم به کوه. یک روزش را هم هیچ چیز ندادند بخورم. ولی هیچ کدام‌مان لو ندادیم. قانون بود هر چیزی مال کوه است، باید توی کوه بماند.

 

نویسنده معرفی: پیمان حقیقت‌طلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *