سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

باغ آلبالو

نویسنده: آنتون چخوف

مترجم: سیمین دانشور

ناشر: قطره

نوبت چاپ: ۲۱

سال چاپ: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۱۱۰

شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۴۱۲۴۸۷


تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند
باغ آلبالو

تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تهیه این کتاب

چکیده داستان:


خانواده‌ی بانو رانوسکی در حال ورشکستگی است. تنها راه پیش‌ روی ‌آنها به حراج گذاشتن باغ‌آلبالو‌ و ملک موروثی است. اما‌ با وجود دل‌بستگی به این‌باغ، هیچ تلاشی برای نجاتش نمی‌کنند، حتی وقتی لوپاختین مباشرش راهی پیش روی آنها می‌گذارد.‌ برادر خانم رانوسکی نیز در برابر این مشکلات تسلیم است و همچون یک کودک بزرگسال رفتار می‌کند. سرانجام خود لوپاختین مباشر، صاحب باغ می‌شود.

 

The Cherry Orchard

 

درباره کتاب:


باغ آلبالو پیش‌آگهی از یک تغییر بزرگ‌ در جامعه‌ی اواخر قرن نوزده‌ است که نه‌ توسط قهرمانان و پیشگامان جامعه که‌از طریق رفتار منفعلانه‌ی طبقه‌ی اشرافی رو به زوال به نمایش در‌می‌آيد. انگار هیچ‌‌کس نمی‌خواهد یا نمی‌تواند مسوولیت مشکلات و تغییرات را به‌عهده گیرد.‌ حتی خدمه‌ی آنها نیز دچار توهم و تنبلی و زوال‌اند. هیچ‌کس تصور روشنی از حال حاضر یا آینده‌ی پیش‌رو ندارد‌. آنها فقط به گذشته‌ای چنگ می‌زنند که آنها را به وضع فلاکت‌بار امروز رسانده‌است.

تنها لوپاختین دهقان‌زاده و تازه‌به‌دوران رسیده است که می‌داند چه می‌خواهد و برای به‌دست‌ آوردنش تلاش می‌کند. اما در اوج این زوال، آینده‌ی روشن در بستر تغییرات بزرگ از زبان ترفیموف دانشجوی ابدی و درویش‌مسلک توصیف می‌شود.‌ او کسی است که آتش این اشتیاق و امید را در دل آنیا دختر جوان خانم رانوسکی برمی‌افروزد و به‌درستی که آنیای‌ جوان تنها نور امید این نمایشنامه‌ است.


نمایشنامه باغ‌آلبالو با تک‌گویی خدمتکار پیر خانواده که تنها‌‌ وبیمار به حال خود رها شده، به‌پایان می‌رسد. این خدمتکار پیر؛ زمانی که قانون آزادی دهقانان اعلام شد، از آزادی خود استفاده‌نکرد. نشانه‌ای دیگر از رخوت و ناباوری و چسبیدن به‌ گذشته‌ی رو به زوال.‌

 

 

درباره نویسنده:

آنتون پاولوویچ چِخوف (زاده ۲۹ ژانویه ۱۸۶۰ در تاگانروگ – درگذشته ۱۵ ژوئیه ۱۹۰۴) پزشک، داستان‌نویس، طنزنویس ونمایش‌نامه‌نویس برجسته روس است.هرچند چخوف زندگی کوتاهی داشت و همین زندگی کوتاه همراه با بیماری بود اما بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید.

او را مهم‌ترین داستان کوتاه‌نویس برمی‌شمارند و در زمینه نمایش‌نامه‌نویسی نیز آثار برجسته‌ای از خود به‌جا گذاشته‌است. چخوف در ۴۴ سالگی بر اثر خون‌ریزی مغزی درگذشت.

 

بخشی از نمایشنامه:


(صحنه‌ی پایانی نمایش)
فیرز از در سمت راست تو می‌آيد. مثل همیشه لباس پوشیده. جلیقه‌ی سفید و ژاکت دربر کرده و دم‌پایی پایش است. ناخوش است.

(به‌طرف در می‌رود و دسته‌ی آن‌را امتحان می‌کند) قفل است، همه‌ رفته‌اند.(روی ایوان می‌نشیند) مرا فراموش کرده‌اند. عیبی ندارد. یک دقیقه اینجا می‌نشینم. یقین دارم که لئونید آندریویچ پالتوی پوستش را بر نکره و فقط با کت رفته. ( با آهی هیجان‌آمیز) من بايد مواظبش می‌بودم.

جوانک‌ها هیچ‌وقت فکر نمی‌کنند‌ (زیرلب غرغری می‌کند که مفهوم نمی‌شود) عمرم همچین تمام شده که انگار اصلا زندگی نکرده‌ بوده‌ام…(دراز می‌کشد) می‌خوابم. تو دیگر قوه‌ای نداری، هیچی ازت نمانده…هیچی. آخ ای دست وپا چلفتی!

بی‌حرکت دراز می‌کشد. صدایی از دور، مثل اینکه از آسمان‌ها شنیده‌می‌شود. صدای سیم تاری است که پاره شده. صدا خاموش می‌شود، ناله‌ای‌است. سکوتی همه‌جا را می‌گیرد و فقط از دور، از باغ آلبالو صدای گنگ تبری که درخت‌ها را می‌اندازد، شنیده‌ می‌شود.

 

#چخوفآنتون پاولُویچ چخوف (زادهٔ ۲۹ ژانویهٔ ۱۸۶۰ در تاگانروگ – درگذشتهٔ ۱۵ ژوئیهٔ ۱۹۰۴) پزشک، داستان‌نویس، طنزنویس و نمایش‌نامه‌نویس برجستهٔ روس است.

نویسنده معرفی: عفت زهره‌وندی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *