تو می گی من اونو کشتم؟
نویسنده: احمد غلامی
ناشر: پیدایش
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۹۶
شابک: ۹۷۸۶۲۲۲۴۴۱۱۱۱
تو میگی من اونو کشتم؟، مجموعهای شامل 4 داستان است. گرچه داستانها هرکدام موضوع مستقلی دارند اما عنصر اصلی همه آنها مرگ است. و البته جنگ که فضای سه داستان را به خود اختصاص داده.
داستانهای مجموعه دیالوگ محور هستند و از توضیحات اضافه پرهیز شده. انگار که شما در حال شنیدن گفتوگوهای دونفر هستید.
از خلال این گفتوگوهاست که شما به فضای وقوع، ماجرا و شخصیتهای حاضر پی میبرید. گویا واقعا دارید گفتوگوهای ضبط شده دو نفر را میشنوید و به همین علت نمیدانید گوینده هر جمله چه کسی است، با این تفاوت که شما هنگام شنیدن از تفاوت صدا متوجه تغییر گوینده میشوید و در داستان نویسنده از این عدم امکان به عنوان ابزاری برای کار خود سود جسته تا ذهن خواننده را به بازی بیشتری وادار کند، بازی که گاه شگفتی خودش را در پایان داستان نشان میدهد. آیا واقعا شخص دیگری وجود داشت؟
دیگری ماجرای مهمی در این مجموعه داستان است. شخصیتها چه در میانه جنگ باشند چه در یک ارتباط عاشقانه، ما را با این پرسش مواجه میکنند که مرز خود و دیگری کجاست؟ با کشتن هر کس آیا دیگری را میکشیم یا خودمان را؟ و از کجا و به چه علت خط جداکننده من و دیگری پر رنگ میشود؟
شخصیتهای داخل داستان در تصمیمگیریها دچار تردید میشوند و این تردید که در ابتدا بخاطر موقعیت خاصی است که در آن قرار گرفتهاند، در پایان به شکل دیگری در ذهن خواننده جاخوش میکنند؛ تردیدی که در معنایی وسیعتر به سوالهای مهمتری میپردازد که با معنی زندگی در ارتباط است.
جنگ که نقش پررنگی در داستانها دارد، با خلق موقعیتهایی که در آن هر فرد در معرض کشتن دیگری قرار میگیرد پیوند خورده. در خلال خواندن داستانها ما نیز همراه شخصیتها دچار تردید میشویم که آیا کشتن سرباز مقابلمان قتل به حساب میآید؟ نویسنده به خلق لحظههایی از جنگ پرداخته که در آن تصمیم گیری دشوار است، نه به این خاطر که به روشنی مشخص است که دشمن را باید کشت بلکه به این دلیل که گاه چارهای جز مرگ خودیها یا قربانی کردن آنها هم نیست.
تو میگی من اونو کشتم؟ کتاب کم حجمی است و داستانها طولانی نیستند اما خواندن آن به سرعت پیش نخواهد رفت. انگار که خواننده نیز همپای نویسنده درگیر تجربه نوعی از نوشته میشود که برای شکل گرفتنش و کشفش باید تلاش کند و از این نظر تجربه ویژهای برای او میآفریند.
کتاب احمد غلامی برنده تک داستان جایزه گلشیری شده و جز مجموعه کتابهای بزرگسالان نشر پیدایش به چاپ رسیده است.
احمد غلامی، نویسنده تو میگی من اونو کشتم؟، روزنامهنگار است و در سوابق کاری خود مدتی سردبیری روزنامه شرق را نیز به عهده داشت. از او کتابهای چون نرخ تن، آدمها، جیرجیرک، داستانهای بادآورده و فعلا اسم ندارد هم منتشر شده است که آخری برگزیده دوره سوم جایزه هوشنگ گلشیری در سال 1381 شد.
بخشی از کتاب: تو می گی من اونو کشتم؟
«دکتر، تو میترسی بمیری؟»
«آره خیلی، اما دوست ندارم کسی رو هم بکشم.»
«ولی من نه، اگر قرار باشه زنده بمونم، حاضرم هر کسی رو بکشم.»
«اگه اون یه نفر رفیقت باشه چی؟»
«فرقی نمیکنه، من باید زنده از اینجا برم خونه…»
«تا حالا برات پیش اومده واسه اینکه زنده بمونی، دست به هرکاری بزنی؟»
«یه بار یه عراقی تو سنگر گیر افتاده بود. هی بهش میگفتم بیا بیرون، نمیاومد بیرون. ترسیده بود. هر چی آیه قرآن بلد بود واسهام بلغور کرد. من که چیزی حالیم نبود. فقط میخواستم اون از تو سنگر بیاد بیرون تا خیالم راحت بشه. اما انگار بدجور ترسیده بود. منم خیلی ترسیده بودم.
میترسیدم بیاد بیرون و با یه گلوله دخلم رو بیاره. واسه همین به زمین و زمان فحش میدادم و هی به عربی میگفتم اخرجوا…ولی گوشش بدهکار نبود. آخرش رفتم بالای سنگر یه نارنجک انداختم تو سنگر. صدای نالهاش آمد، یه تکه گوشت خون آلود قد یه کفدست افتاد روی خاک. انگار مرده بود.»
«رفتی تو سنگر ببینیش؟»
«آدم گندکاری خودش را که نگاه نمیکنه.»
«خالی میبندی، این صحنه رو تو یه فیلم دیدم.»
«میخوای باور کن میخوای نکن…»
«یه چیزی بگو که باور کنم…»