سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

رویای بازگشت به سرزمین پدری

رویای بازگشت به سرزمین پدری


تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

سرزمین پدری داستان رویای مردم روستاییِ کوچک نیست، داستان نرسیدن به رویا و آرزوها هم نیست. داستان مهاجرت و عبور از سرزمین‌های پدری است. جا دادن خود در میان آدم‌هایی که با ما غریبه‌اند. اصل داستان همین همرنگ شدن آدم‌های تازه‌وارد به کشوری با زبان و فرهنگ دیگر و مقاومت میزبان در مقابلشان است.

سرزمین پدری

نویسنده: هانس گئورک نواک

مترجم: کمال بهروزکیا

ناشر: افق

نوبت چاپ: ۶

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۱۵۹

سرزمین پدری داستان رویای مردم روستاییِ کوچک نیست، داستان نرسیدن به رویا و آرزوها هم نیست. داستان مهاجرت و عبور از سرزمین‌های پدری است. جا دادن خود در میان آدم‌هایی که با ما غریبه‌اند. اصل داستان همین همرنگ شدن آدم‌های تازه‌وارد به کشوری با زبان و فرهنگ دیگر و مقاومت میزبان در مقابلشان است.

سرزمین پدری

نویسنده: هانس گئورک نواک

مترجم: کمال بهروزکیا

ناشر: افق

نوبت چاپ: ۶

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۱۵۹

 


تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

 

چند سال پیش مصاحبه‌ای با چهار نفر از اتباع افغانستانی ساکن اصفهان انجام دادم. از آن‌ها درباره‌ی زندگی‌شان و رابطه‌‌شان با مردم پرسیدم. زندگی‌شان را خوب تعریف می‌کردند. می‌گفتند رفاهی که اینجا دارند، از کشور خودشان بیشتر است. پول بهتر درمی‌آورند و همین که به دور از جنگ و خشونت افغانستان هستند، برایشان کافی است. چهار نفرشان می‌گفتند: خیلی‌ها آرزو دارند جای ما باشند.

ایران برای هم‌کشوری‌هایشان معنی آسایش و آرامش می‌داد. ازشان پرسیدم آن آسایش و رفاهی را که قبل از آمدن به ایران تصور می‌کردید، به دست آوردید؟ هر چهارنفر بهم نگاه کردند. یکی‌شان گفت: «بهتر از کشور جنگ‌زده‌ی خودمان است، اما آن تعریفی که می‌کردند و آن همه امیدی که داشتیم در برابر سختی‌ها چیزی نبود.

بچه‌هایمان نمی‌توانند به مدرسه بروند، کسی با ما ارتباط برقرار نمی‌کند. بی‌دلیل به ما انگ دزدی و فساد می‌زنند. پست‌ترین کارها را به ما می‌دهند. هر کاری که هیچ‌ ایرانی قبول نمی‌کند، ما باید انجام دهیم. شهروند نشدیم و همیشه درجه دو بودن را احساس کردیم. همه هم ما را به چشم سربار جامعه می‌بینند.»

 

کتاب سرزمین پدری را که می‌خواندم کلمه به کلمه‌اش یادآور مصاحبه‌ی چند سال قبلم بود. همان دردهای مشترک بین همه‌ی مهاجران را با جزییات در کتاب می‌خواندم. از آرزوی اولیه‌ای که همگانی است و می‌خواهد مردم روستایی را به مدینه‌ی فاضله‌ای برساند، تا امیدهای واهی که اینقدر با واقعیت مطابقت ندارد که خیلی زود شکستش را می‌‌بینیم. داستان از رویاپردازی روبرتو مرد عاقل روستای برلونه شروع می‌شود.

او از بیکاری و درآمد کم خسته شده است. می‌خواهد خودش و مردم روستایش را نجات دهد. طرح و برنامه می‌ریزد. همه را تشویق می‌کند و آنچنان امید را در دل همه می‌کارد که خواننده خیالی برای خشک شدن آن متصور نمی‌شود. روبرتو با سیزده نفر از هم‌روستایی‌هایش از برلونه‌ی ایتالیا عازم آلمان می‌شوند تا با کار کردن و کسب درآمد برای رویایشان پول پس‌انداز کنند.

رویایشان چیست؟ ساختن هتلی که برلونه‌ی کوچک را تبدیل به مقصد گردشگری کند. حتی تا آنجا این رویا را پیش می‌برند که برای هر کدام از افراد روستا هم نقشی تعیین می‌کنند. یکی آشپز، دیگری دربان هتل، دیگری خدمتکار و… .

اما سرزمین پدری داستان رویای مردم روستاییِ کوچک نیست. داستان نرسیدن به رویا و آرزوها هم نیست. داستان مهاجرت و عبور از سرزمین‌های پدری است. جا دادن خود در میان آدم‌هایی که با ما غریبه‌اند. اصل داستان همین همرنگ شدن آدم‌های تازه‌وارد به کشوری با زبان و فرهنگ دیگر و مقاومت میزبان در مقابلشان است.

 

بن‌ونوتو فرزند نوجوان روبرتو همراه پدرش به آلمان می‌رود. او در کشور و روستای خودش پسر باهوش و پر استعدادی است. از قبل، کمی آلمانی خودآموز یاد گرفته‌است و برای سرزمینش رویاهایی دارد. اما مواجهه‌ی بن‌ونوتو با آلمانی‌هایی که دنیایشان با او فرق می‌کند به چه شکل است؟ ما در آغاز داستان او را همچون پدرش شخصیتی با اعتمادبه‌نفس و پر از امید می‌بینیم. آن‌ها جلوی حرف زور سر خم نمی‌کنند و رفتاری را انجام می‌دهند که می‌دانند درست است.

اما وقتی که کم‌کم با واقعیت مهاجرت روبه‌رو می‌شوند، اوضاع تغییر می‌کند. آن‌ها خارجی‌اند، زبان کشور مقصد را درست نمی‌دانند و حرف زدنشان باعث خنده‌ی دیگران می‌شود. برای پول آمده‌اند و برای ادامه‌ی زندگی کارهایی را انجام می‌دهند که آلمانی‌ها خودشان آن کار را انجام نمی‌دهند. حتی دور روابط عاطفی با آدم‌ها را هم باید خط بکشند. شاید پسران آلمانی با دختران ایتالیایی رابطه پیدا کنند؛ ولی عکسش کم پیدا می‌شود.

همان‌طور که بن‌ونوتو هم مجبور شد از ایجاد رابطه با دختری آلمانی دست بکشد. پدر زودتر از پسر مهاجر بودن را پذیرفت. برای پول جلوی کارفرما سرخم کرد و رویای برگشت به سرزمین پدری با پول فراوان را در سرش کشت. بن‌ونوتو هم بعد از پدر کم‌کم پذیرفت که زندگی آن واقعیتی است که از رویاهایش به دور است.

 

کتاب سرزمین پدری کتاب بسیار مناسبی برای نوجوانان مهاجر است. نوجوانانی هم، که با مهاجران سروکار دارند با خواندن کتاب درک بهتری نسبت به وضعیت آن‌ها پیدا می‌کنند. همدلی و همراهی کردن با آدم‌های تازه وارد را یاد می‌گیرند و آن‌ها را در جهت اخت شدن با فضای جدید همیاری می‌کنند.

سرزمین پدری را هانس گئورک نواک نوشته است. نویسنده‌ای که در آثارش بیشتر به موضوعات انتقادی مانند بیکاری، بزهکاری، کانون‌های بازپروری و وضعیت مهاجران خارجی می‌پردازد. او برای نوشتن سرزمین پدری برنده‌ی جایزه‌ی ادبیات نوجوان آلمان شده است. این کتاب را نشر افق با ترجمه‌ی کمال بهروزکیا منتشر کرده است.

سرزمین پدری از رمان‌های قدیمی نشر افق است که با شکل و شمایل جدید، به بازار کتاب عرضه شده است. تغییر مهم آن هم در جلد و قطع کتاب است. اما بازنگری‌ای در ترجمه و ویرایش کتاب نمی‌بینیم. ترجمه‌ی کتاب یکدست نیست و واژه‌گزینی‌ها به خوبی انجام نشده است. حتی در مواردی انتخاب واژه‌های غلط مخاطب را در دریافت مفهوم دچار مشکل می‌کند. افتادگی‌ و غلط‌ تایپی و نگارشی حتی بعد از شش چاپ در این کتاب دیده می‌شود.

و سوالی که پیش می‌آید این است، هدف از تجدید چاپ کتاب‌های قدیمی، وقتی مشکلات اساسی آن حل نشده است، چیست؟ آیا تغییر شکل و شمایل کتاب و نزدیک کردن آن به نوجوان امروزی کافیست تا مخاطب با آن درگیر شود؟ محتوا و متن کتاب کجای این تغییر قرار دارند؟

 

رویای بازگشت به سرزمین پدری

  این مقاله را ۳۵ نفر پسندیده اند

2 دیدگاه در “رویای بازگشت به سرزمین پدری

  1. بهمن موسی زاده
    بهمن موسی زاده می گوید:

    از آنجایی که صحبت از مهاجران افغانی عزیز هم به میان آمد، رمان های سه گانه ی دختران کابلی نوشته دبورا الیس را پیشنهاد می کنم که اگر چه کانادایی است با نگاهی صادقانه و دلسوزانه و پس از گفتگو با کودکان مهاجر به توصیف افغانستان پرداخته است.

  2. بهمن موسی زاده
    بهمن موسی زاده می گوید:

    کتاب جدیدی را با موضوع مشابه اخیرا برای دخترم خریداری کردم که خیلی از آن راضی بود: متل کالیویستا نوشته کلی یانگ چینی که خودش در کودکی تجربه مهاجرت به امریکا را داشته و بسیاری از اتفاقات داستان برگرفته از واقعیت هستند. پشت جلد: …. از میان همه ی خوبی های آمریکا تا حالا فقط همبرگر گیرمان آمده است. اما من همچنان امیدم را زنده نگه داشته ام و انصافا هم آمریکا همبرگرهای خوشمزه ای دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *