خاطرات ریچارد فرای
نویسنده: ریچارد فرای
مترجم: بهمن زبردست
ناشر: شرکت سهامی انتشار
نوبت چاپ: ۲
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۱۶۶
کتاب خاطرات ریچارد فرای، زبانشناس و ایرانشناس که از پدر و مادر سوئدی متولد شده است، در برگیرنده دو مصاحبه از اوست. کتاب در واقع تدوین و ترجمهای از گفتگویی است که ذیل طرح تاریخ شفاهی در مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد انجام شده است و همچنین یک گفتوگو از برنامه تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایرانی را در برمیگیرد. بهمن زبردست هم آن را ترجمه کرده و هم مقدمهای بر آن نگاشته.
فرای هرچند تصادفاً و در پی خواندن کتابهای هارولد لمب، دلبسته خاور زمین و ایران شد اما پایبند این عشق شد و سالهای سال در ایران زندگی کرد تا جایی که دهخدا او را با لقب «ایراندوست» نامید. مصاحبه اول در سه جلسه و در ماه اکتبر سال 1984 توسط شهلا حائری انجام شده است و سیدولی رضا نصر در 25 آوریل 1989 در بوستون و تحت عنوان برنامه تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایرانی با او گفتوگو کرده است.
کتاب درباره یک عشق است، به سرزمین زیبای ایران و ناشناختهها و ناگفتههایی که ریچارد فرای با سالها زندگی در آن کشف کرده است. مردی که کمی بعد از جنگ جهانی دوم، زمانی که تازه ایران و عربستان به واسطه نفت مهم شده بودند به ایران سفر کرد.
کتاب در برگیرنده جزئیات فراوان است، از زندگی در شهرهای مختلف ایران، تحقیق درباره گذشته و تاریخ، حتی جزئیات فراوانی درباره نحوه استخدام استادان دانشگاه پهلوی شیراز یا حس واقعی شیرازیها در هفته برگزاری جشن هنر شیراز که شهرشان تحت اشغال پایتختیان آوانگارد قرار میگرفت. فرای که امضایش را به صورت فارسی و با لقب «ایراندوست» انجام میداد، پس از زندگی در شهرهای مختلف و تحقیق و فعالیت در زمینه ایران شناسی، دانستههای فراوانی داشت، او حتی میدانست آجر نائین بهتر میماند یا آجر شیراز یا کارگر اصفهانی بهتر کار میکند یا کارگر شهر دیگر.
ترجمه بهمن زبردست از کتاب، فرصتی است برای آشنایی با مردی که خودش را ایرانیتر از برخی ایرانیها میداند و همسر دومش ایرانی است. برای رسیدن به عشقش ایران زحمت کشیده و وصیت کرده بود در اصفهان کنار زاینده رود، نزدیک آرامگاه آرتور پوپ استادش دفن شود و حتی با دولت نیز مذاکره کرده بود اما تندروها از آرزوی پس از مرگش جلوگیری کردند. سرانجام هم جسدش پس از 73 روز معطلی سوزانده شد.
او تألیفات بسیاری درباره فرهنگ و هنر و تاریخ ایران داشت، از جمله ترجمه تاریخ بخارا، میراث باستانی ایران، عصر زرین فرهنگ ایران و تاریخ باستانی ایران.
درباره مترجم
بهمن زبردست که اکنون بیش از 50 سال دارد، هم نویسنده و مترجم است و هم به عنوان کارشناس ارشد مالیات شناخته میشود. او این کتاب را برای قدردانی از فرای که به آرزویش نرسید، ترجمه کرده است. رفیق لنین سنگی مجموعهای از شعرهای سروده اوست. زبردست شعرهایی از لنین و مایاکوفسکی نیز ترجمه کرده است.
بخشهایی از کتاب خاطرات ریچارد فرای
*شیوهای که امروز در ایران جریان دارد، باعث همسانسازی بیشتر میشود، که گونهی جدیدی از جامعه را به شکلی ایجاد میکند. اما من فکر میکنم که تاریخ ایران از 1953 تا 1978 را میتوان در یک جمله خلاصه کرد: شکاف فزاینده میان شمیران و قم. این فاصله به قدری افزایش یافت که دیگر نمیشد روی آن پل زد.
* تنها جو کلی آن زمان را به یاد میآورم. جو کلی ایران میان 1945 و 1953، در حال جوشش و غلیان بود، البته نه در حال آشوب، مردم نباید فکر کنند که در حال آشوب بود، اما آزادی کامل رسانهها و آزادی کامل بحث و اظهارنظر و همه چیز بود. شما نمایشهایی، نمایشهای سیاسیای، در لالهزار پایین داشتید.
میدانید آنجا تأترهای زیادی بودند. منظورم … سالنهای نمایش است. یادم هست که همیشه به آنجا میرفتم و نمایشهای تاریخی، مثلاٌ درباره امیرکبیر را میدیدم. اجرایشان خوب و مردم به آنها علاقه داشتند، چون به زمان حاضر و نخست وزیر آن زمان قوامالسلطنه و دیگران ارجاع میدادند. این تنها حس خوب و شگفت رهاشدن از جنگ و حکومت رضاشاه بود و همه فکر میکردند که چه کار باید کرد، مثل اینکه چه باید بنویسیم؟ و چطور این را انجام بدهیم؟ و چه پشتیبانی را باید کسب کنیم؟ و مواردی از این دست!
نویسنده معرفی: گیسو فغفوری