شکستن طلسم وحشت
نویسنده: آریل دورفمن
مترجم: زهرا شمس
ناشر: کرگدن
نوبت چاپ: ۵
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۲۰۰
کتاب شکستن طلسم وحشت یا در واقع ماجرای محاکمه پینوشه، دعوت دورفمان است به یک خاطرهگویی؛ به دیدار با تاریخ شیلی در روزهای کودتای پینوشه و حاکم شدن او و زیردستان جبارش بر روح و جان مردم. اینکه چگونه یک ژنرال خوشپوش و مودب تبدیل به یک هیولا میشود. اینکه چگونه ارتش شیلی در کنارش میماند و مردم را خرد و اسیر میکند. دورفمن ما را به کودکیاش میبرد، هنگامی که در بیابانی دوردست شاهد عبور ماشین پینوشه و تکان دادن دستکش سفیدش است و به نظرش میرسد او هیچگاه از زندگی آنها نخواهد رفت و تاثیرش تا پایان عمر ادامه خواهد داشت.
این کتاب مملو از ترس و دلهره مردمی است که در شرایط سخت زندگی میکردند، مردمی که هیچ امیدی به نجات و قانون نداشتند، مردمی که آن چنان هراسیدهاند که حتی حاضر نیستند نام عزیزانشان را در تابلوی یادبود بنویسند مبادا دژخیمان بازگردند. دورفمن هم از تلاشهای بین المللی و قانونهای بیقدرتی که توان دستگیری یک دیکتاتور را ندارند گفته است و هم رنج بیپایان مردمی را روایت کرده است که حتی گوری برای اشک ریختن بر نزدیکان از دست رفتهاشان نداشتهاند. این کتاب روایت ناتوانی مردم در برابر قدرت ظلم است، زمانی که همه چیز دست نیافتنی به نظر میرسد و همه درصدد نجات پینوشه هستند نه مردم زیر ستم و از سوی دیگر کتاب نشان میدهد گاه خواستن چه بسا توانستن باشد مانند آنان که سرانجام توانستند مرد شکست ناپذیر _سناتور مادام العمر_ را اسیر قوانین کنند. این کتاب فرصتی است برای دیدار با شخصیتهای آثار دیگر دورفمان، شخصیتهایی که انگار یکی از هزاران بودهاند؛ هزارانی که این مسیر را در واقعیت طی کردهاند، قربانیانی که باید در زندگی روزمره با شکنجهگران خودشان یا قاتلان دوستانشان روبرو شوند چه در سالن اپرا چه در میوهفروشی نزدیک خانهاشان.
درباره نویسنده
آریل دورفمن چندین کشور دارد و سه تابعیت؛ در بوینس آیرس آرژانتین متولد شده، در شیلی زندگی کرده و سپس تبعید شده و از 2004 یک شهروند آمریکایی است. پدرش یک استاد دانشگاه چپ گرا متولد اودسای اوکراین بود و مادرش از یهودیان رومانی- مولداوی. او هم نویسنده است و هم فعال حقوق بشر و هم استاد دانشگاه دوک و هم رومن پولانسکی مشهور از اثرش فیلم ساخته است. درد و غم و هجری که مردم شیلی در زمان دیکتاتوری پینوشه تجربه کردهاند، آنچنان دقیق توصیف میکند که میتواند برای هرجای جهان که تحت سلطه دیکتاتوری است، قابل همذات پنداری باشد. اتفاقاتی که او روایت میکند در تمام کشورهایی که مستبدان حکومت میکنند و مردم در تنگنای فقدان آزادی هستند، میتواند رخ بدهد. مضامین آثارش متنوع است، هم زنانی هستند که تحت شکنجه و تجاوز بودهاند، هم زنانی که ناگهان عزیزترین کسانشان ناپدید شدهاند و هم نویسندگان و اندیشمندانی که با سانسور روبهرو هستند و امکان نوشتن واقعیت از آنها گرفته میشود. او که زاده ۶ می ۱۹۴۲ است، پس از ازدواج با همسرش تابعیت شیلیایی گرفت و بعد تبعید شد و اکنون 79 ساله است .
دورفمن از نظر تایم «استاد بزرگ ادبیات»، از نظر واشنگتن پست «رمان نویس درجه یک جهانی» و از سوی نیوزویک «یکی از بزرگترین رماننویسان آمریکای لاتین» است. او دهها کتاب نوشته است از جمله: بیوهها، ناپدیدشدگان، اعتماد، شورش خرگوشها و مرگ و دختر جوان. این آثار به 20 زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
بخشی از کتاب
*در گورستان عمومی سانتیاگو، پایخت شیلی، دیوار سنگی یادبود عظیمی قرار دارد که روی آن نام بیش از 4000 نفر نوشته شده؛ نام افرادی که همگی در دوران حکومت ژنرال پینوشه به قتل رسیدهاند. هنوز بخشی از این دیوار سنگی برای نامهایی که به مرور زمان به آن اضافه میشود خالیست. اما این همهی داستان دیوار سنگی نیست. در جلوی 1002 اسم، هیچ تاریخ مرگی درج نشده است. یعنی از سرنوشت، چگونگی مرگ، حتی جسد آنها اطلاعی در دست نیست. این جان باختگان، ناپدیدشده نام گرفتهاند.
* کافی است به مارگارت تاچر و پینوشه نگاه کنید و ژستهای آن چنانی که موقع امضای معاهده منع شکنجه میگرفتند. بدیهی است که دیکتاتور شیلی ابداً کمترین احتمالی نمیداد که روزی بازداشت شود و با استناد به امضای خود او پای سندی که احتمالاً خیال میکرد، چیزی نیست به جز چند صفحه پر زرق و برق آکنده از خزعبلات حقوقی، فرجامخواهیاش را مردود اعلام کنند. از کجا میدانست که نابودی خودش را امضا میکند ، اجازه محاکمه خودش را صادر میکند؟
نویسنده معرفی: گیسو فغفوری