سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

بر فراز آسمانی که همیشه آبی نیست!

بر فراز آسمانی که همیشه آبی نیست!


تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

کتاب به کسی مربوط نیست هم به سیاق دیگر آثار جومپا لاهیری از قبیل مجموعه داستان مترجم دردها به بیان تجربه‌های متنوع مهاجران بنگالی در دنیای غرب و کشمکش درونی آن‌ها با شیوه‌ی زیست جدیدشان می‌پردازد. این داستان‌ها در پس زمینه‌ی کشور میزبان روایت می‌شوند نه سرزمین مادری. در میان نسل اول مهاجرین که برای پیشرفت به غرب آمده‌اند و نل دوم و سوم که دیگر بنگالی نیستند و آمریکایی شده‌اند. اما هندی بودن همیشه جایی به زندگی آن‌ها وارد می‌شود.

به کسی مربوط نیست!

نویسنده: جومپا لاهیری

مترجم: گلی امامی

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: ۸

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۳۸۰

کتاب به کسی مربوط نیست هم به سیاق دیگر آثار جومپا لاهیری از قبیل مجموعه داستان مترجم دردها به بیان تجربه‌های متنوع مهاجران بنگالی در دنیای غرب و کشمکش درونی آن‌ها با شیوه‌ی زیست جدیدشان می‌پردازد. این داستان‌ها در پس زمینه‌ی کشور میزبان روایت می‌شوند نه سرزمین مادری. در میان نسل اول مهاجرین که برای پیشرفت به غرب آمده‌اند و نل دوم و سوم که دیگر بنگالی نیستند و آمریکایی شده‌اند. اما هندی بودن همیشه جایی به زندگی آن‌ها وارد می‌شود.

به کسی مربوط نیست!

نویسنده: جومپا لاهیری

مترجم: گلی امامی

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: ۸

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۳۸۰

 


تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

 

بر فراز آسمانی که همیشه آبی نیست!

 

داستان‌های جومپا لاهیری –نویسنده‌ی هندی‌تبار امریکایی- را می‌توان در زمره‌ی ادبیات مهاجرت هویت‌محور و هویت‌اندیش قرار داد. مضامینی که او در آثارش به کار می‌گیرد بر تفاوت‌های میان سرزمین مادری و سرزمینی دیگر و شکل مواجهه‌ی شخصیت‌ها با دنیای جدید استوار است که هر یک در طول روایت خود، مسیر کشف و بازاندیشی هویت را توسط یک انسان مهاجر پی می‌گیرد.

کتاب به کسی مربوط نیست هم به سیاق دیگر آثار جومپا لاهیری هم‌چون مجموعه داستان مترجم دردها به بیان تجربه‌های متنوع مهاجران بنگالی در سفر به غرب (خصوصاً امریکا و انگلیس) و کشمکش‌های درونی آن‌ها با شیوه‌ی زیست جدیدشان می‌پردازد. این داستان‌ها که مبتنی بر جنبه‌های روزمره و کمتر مشهود زندگی در کشوری دیگر است، در پس زمینه‌ی کشور میزبان روایت می‌شود نه سرزمین مادری.

جایی که افراد ناچارند خود را در این بستر جدید بازتعریف کنند، در حالی که سعی دارند پیوند خود را با عناصر سرزمین مادری از دست ندهند. از طرفی دیگر زبان لاهیری انگلیسی است نه بنگالی. همین ویژگی او را مشخصا یک نویسنده‌ی امریکایی تعریف می‌کند که در یک بستر امریکایی رشد کرده اما به ناگزیر در معرض پیامدهای فرهنگی ناشی از سرزمین مادری خود قرار گرفته است.

مجموعه داستان به کسی مربوط نیست مشتمل بر هشت داستان کوتاه است که در دو بخش اصلی ارائه شده‌اند. بخش اول پنج داستان مجزا را شامل می‌شود و بخش دوم نیز سه داستان به هم پیوسته است که در حقیقت می‌توان آن‌ را به عنوان یک داستان بلندتر در نظر گرفت.

 

بنگالی‌ها در غرب

شخصیت‌های لاهیری در داستان‌های این مجموعه همگی از اقشار بافرهنگ و نسبتا متمول بنگالی هستند. آن‌ها در نه پی مسائل سیاسی، تبعید و یا مهاجرت غیرقانونی بلکه با انگیزه‌ی تحصیل و به دست آوردن موقعیت بالاتر و کیفیت زندگی بهتر راهی کشوری دیگر شده‌اند.

نخستین داستان، «سرزمین نامانوس» نام دارد و رابطه‌ی دختری به نام روما و پدرش را روایت می‌کند. آن‌ها هرکدام به دو نسل از مهاجران تعلق دارند. نسل اول که با انگیزه‌ی زندگی و کسب‌و‌کار بهتر پایش به کشوری دیگر باز شده و بین غرب و سرزمین مادری در حال رفت و آمد است.

نسل دوم فرزند همین پدر و مادرهاست که به همراه والدین خود در سنین کودکی و نوجوانی به غرب مهاجرت کرده است. اما برخلاف والدین خود به زبان انگلیسی حرف می‌زند و تقریبا عضوی از جامعه‌ی فرهنگ غرب شده‌ است. در این داستان و داستان‌های دیگر علاوه بر کشمکش درونی شخصیت‌ها، کشمکش بین نسلی نیز به چشم می‌خورد.

انواع تضادها و نزاع‌ها که در اکثر داستان‌های مهاجرت از مهمترین مضامین به حساب می‌آیند. در این داستان پدر و دختر سعی دارند شکاف پیش آمده بین خود را به نحوی ترمیم کنند. اما این تفاوت‌ها اغلب عمیق‌تر از آن است که به راحتی پر شود. چرا که فرزندان در فرهنگی دیگر رشد کرده‌اند:

« از او می‌پرسیدند آیا قصد ندارد نزد روما برود و با او زندگی کند… ولی او همیشه یادآوری کرده بود که روما با این روش از مسئولیت بزرگ نشده بود. زندگی مستقل خودش را داشت، تصمیم‌های خودش را می‌گرفت و با پسری امریکایی ازدواج کرده بود.» ص۷۴

«هر چه بچه‌ها بزرگ‌تر می شدند شباهت‌شان به پدر و مادرشان کمتر می‌شد. نوع دیگری حرف می‌‌زدند، جور دیگری لباس می‌پوشیدند، از هر نظر خارجی بودند، از جنس موهایشان بگیر تا شکل دست‌ها و پاهایشان.» ص۱۳۸

 

داستان دوم «جهنم-بهشت» نام دارد. این داستان از زبان دختری روایت می‌شود که در آن عشق ممنوع مادر را به هموطنی بنگالی و اهل کلکته نشان می‌دهد و در عین حال تضادهایی که در پذیرش فرهنگ جدید توسط مهاجران رخ می‌دهد. در این داستان لاهیری نشان می‌دهد که چگونه مفهوم شرم و تابوهای اجتماعی در طول زمان توسط مهاجرین در جامعه‌ی جدید رنگ می‌بازند.

«گاهی غذا دهان هم می گذاشتند و انگشت‌شان در دهان دیگری گیر می‌کرد که باعث می‌شد پدر و مادرم سرشان را روی بشقاب خم کنند و صبر کنند تا این لحظه بگذرد. در میان جمع دوستان، دست یکدیگر را می‌گرفتند و هم را می‌بوسیدند.» ص ۱۷۵

«بالاخره بین من و مادرم هم صلح و سازش برقرار شد؛ او سرانجام پذیرفته بود من تنها دختر او نبودم بلکه دختری بودم که به جامعه‌ی امریکا هم تعلق داشت.» ص ۲۱۰

 

جومپا لاهیری
جومپا لاهیری

 

 

داستان سوم با عنوان «انتخاب محل سکونت» را می‌توان دارای بن‌مایه‌های نوستالژی و غم غربت دانست که در ادبیات مهاجرت بسیار تکرار شده است. مردی به نام آمیت که با همسر غیربنگالی خود به سفر می‌رود و در این سفر عشق گذشته و تنهایی حاصل از سال‌ها دوری از والدین خود را مرور می‌کند.

«از شدت دلتنگی فلج شده بود و در ماه‌های اول بی اختیار چشمانش از اشک پر می‌شد. در افراد دور و برش و کسانی که از او مراقبت می‌کردند شباهت‌هایی با پدر و مادرش می‌جست ولی هیچ‌کس، حتی یک نفر هم در لنگفورد شباهتی به آن‌ها نداشت.» ص۲۵۲

 

داستان «حسن نیت تمام» نیز بیانگر تعارض و کشمکش بین نسلی درون خانواده است. خانواده‌ای که برای تحصیل به غرب می‌روند اما ناگهان در میانشان یک وصله‌ی ناجور شکل می‌گیرد. فرزندی که به باورهای آن‌ها اعتقادی ندارد و به جای دنبال کردن مسیر ترقی و پیشرفت -همچون مهاجران دیگر- راه زوال را در پیش می‌گیرد.

«راهول نماد چیزی شد که همه‌ی پدر و مادرها می‌ترسیدند، یک شکست‌خورده، یک علاف، کسی که در حلقه‌ی وسیع بنگالی‌های جوانی که در سراسر کشور به عنوان جراح، وکیل، دانشمند یا نویسنده مقالاتی که در صفحه‌ی اول نیویورک تایمز چاپ می‌شد مشغول خدمت بودند هیچ سهمی نداشت.» ص ۳۹۳

 

در داستان «به کسی مربوط نیست» قلم لاهیری بر روی استواری رسوم ازدواج برای یک زن بنگالی تحصیلکرده می‌چرخد. رسومی که در میان نسل دوم و در کشوری دیگر همچنان برقرار است. قراردادهای نانوشته‌ای که همچون کوه استوارند و گاه تا مرز مسخره‌بازی پیش می‌روند.

«آن‌ها مجذوب موجودی بودند که از طریق رشته‌ای حرف و غیبت به وجود آمده بود، شبکه‌ای از جامعه‌ی هندی مشتاق که معتقد بودند او دارد می‌ترشد، دختری که سال‌ها تصویری از کودک آرمانی را عرضه کرده بود با استعدادی بی‌نظیر.» ص ۴۵۸

 

بخش دوم این کتاب شامل سه داستان است که به رابطه‌ی هِما و کوشیک، دختر و پسری متعلق به نسل دوم مهاجران می‌پردازد. در این سه داستان نیز آنچه بیش از همه مخاطب را متاثر می‌کند احساس بی‌تعلق بودن و حس آوارگی شخصیت‌های داستان است که در پایان سرنوشت مبهم و گاه هراس‌انگیزی را پیش روی آن‌ها قرار می‌دهد.

اگرچه تضادها همچنان وجود دارند، کشمکش‌های بیرونی و درونی حل نشده‌اند، اما غربت در انتها شاید دل‌ها را به هم نزدیک‌تر کند. در پایان اما آن‌ها که مقاوم‌ترند می‌مانند و باقی می‌روند. چرا که آسمان غربت همیشه آبی نیست.  

 

روشن، سرراست، کوتاه

زبان لاهیری در روایت داستان‌هایش ساده و روان است و از پیچیدگی‌ و اطناب در کلام خود پرهیز می‌کند. جملات کوتاهند و وقایع داستانی در یک مسیر خطی روشن و سرراستی قرار گرفته‌اند. آن چه در شیوه‌ی نوشتار او برجسته است عمیق شدن در جزئیات و لایه‌های زیرین زندگی روزمره است که کیفیتی ارزشمند به آثار او می‌بخشد. زیرا از خلال همین جزئیات ساده، فراگیر و در عین حال عمیق است که شخصیت‌ها رشد می‌کنند و اتمسفر لازم را برای همذات‌پنداری مخاطب -خصوصا برای مخاطب غیربنگالی- فراهم می‌آورند.

لاهیری گذشته و سرزمین مادری را بهشت از دست رفته نمی‌داند. او به تضادها و کشمکش‌های درونی افراد می‌پردازد که اتفاقاً در بستر مهاجرت و غربت شکل گرفته‌اند. این کشمکش‌های درونی که حاصل بریدن از زندگی قبلی و وصل شدن به دنیایی جدید هستند همواره حسی از سرگشتگی و حیرانی را پدید آورده‌اند.

 

بنابراین دوگانگی‌های بیرونی منجر به دوپارگی درونی شخصیت‌ها نیز شده است و آن‌ها بیش از آن که با جهان بیرون در تضاد باشند با کل ماهیت درونی خویش دچار تناقض هستند. نگاه لاهیری به مهاجرت به هیچ وجه منفی نیست. ضروری است، همان‌طور که خوردن و خوابیدن و زندگی کردن ضروری است. ضرورتی که هویت مستقل افراد را شکل می‌دهد؛ گاه در سایه‌ی عشق، گاه در سایه‌ی کار، گاه در رابطه با محیط.

 

بر فراز آسمانی که همیشه آبی نیست!

  این مقاله را ۱۶ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *