نمایشنامه مکبث
نویسنده: ویلیام شکسپیر
مترجم: علاءالدین پازارگادی
ناشر: سروش
سال چاپ: ۱۴۰۳تعداد صفحات: ۷۰
این مقاله را ۳ نفر پسندیده اند
نمایشنامه مکبث
هر بازیگری دوست دارد در عمر حرفهای یکبار نقش مکبث و بهخصوص اگر زن باشد نقش لیدی مکبث را بازی کند. دو نقش بسیار دراماتیک. آدمهایی که در سودای قدرت دست به خون آلوده میکنند و این خون دامنشان را میگیرد.
مکبث داستان شاهکشی است. دونکن شاه اسکاتلند است و مکبث سردار بزرگ او. اما مکبث میخواهد بالاتر برود. به تحریک همسرش و وسوسه دائمی او که از مردش میخواهد جاهطلبتر باشد دست به قتل شاه میزند. اما قتل گریبان او را رها نمیکند. خون، آن هم خون شاه که برای مردم زمانهی شکسپیر عامل قوام هر جامعه بود، سرنوشت پلیدی را برای مکبث و لیدی مکبث میسازد.
مکبث را چنان که میدانید، ویلیام شکسپیر نوشته. #شکسپیر در دوران حیات خود هم بسیار قدر دید و موفق بود. همه نمایشنامههای شکسپیر در دوران حیاتش منتشر شدند جز بیست نمایشنامه که مکبث هم از آنهاست. متن نمایشنامه مکبث در سال 1623 برای اولین بار منتشر شد، هرچند 13 سال پیش از آن روی صحنه تئاتر رفته بود.
داستان مکبث نیمی تاریخی و نیمی خیالپردازانه است. یعنی واقعا مکبثی وجود داشته که دونکن شاه اسکاتلند را کشت و در سال 1040 میلادی به تخت سلطنت اسکاتلند نشست و 14 سال هم سلطنت کرد تا اینکه از سیوارد سپهسالار انگلیسی شکست خورد و به دست پسر دونکن کشته شد. شکسپیر این داستان را از روی رویدادنامههای تاریخ اسکاتلند خوانده و به آن بال و پر داد و به داستانی ازلی ابدی درباره «قدرت» تبدیل کرد.
هیچ وقتی را پیدا نمیکنید که مکبثی روی صحنه تئاترهای لندن یا حتی سراسر جهان نباشد. مکبث پایانناپذیر است. در ایران هم بارها روی صحنه رفته.
هر بازیگری دوست دارد در عمر حرفهای یکبار نقش مکبث و بهخصوص اگر زن باشد نقش لیدی مکبث را بازی کند. دو نقش بسیار دراماتیک. آدمهایی که در سودای قدرت دست به خون آلوده میکنند و این خون دامنشان را میگیرد.
مکبث داستان شاهکشی است. دونکن شاه اسکاتلند است و مکبث سردار بزرگ او. اما مکبث میخواهد بالاتر برود. به تحریک همسرش و وسوسه دائمی او که از مردش میخواهد جاهطلبتر باشد دست به قتل شاه میزند. اما قتل گریبان او را رها نمیکند. خون، آن هم خون شاه که برای مردم زمانهی شکسپیر عامل قوام هر جامعه بود، سرنوشت پلیدی را برای مکبث و لیدی مکبث میسازد.
مکبث را چنان که میدانید، ویلیام شکسپیر نوشته. #شکسپیر در دوران حیات خود هم بسیار قدر دید و موفق بود. همه نمایشنامههای شکسپیر در دوران حیاتش منتشر شدند جز بیست نمایشنامه که مکبث هم از آنهاست. متن نمایشنامه مکبث در سال 1623 برای اولین بار منتشر شد، هرچند 13 سال پیش از آن روی صحنه تئاتر رفته بود.
داستان مکبث نیمی تاریخی و نیمی خیالپردازانه است. یعنی واقعا مکبثی وجود داشته که دونکن شاه اسکاتلند را کشت و در سال 1040 میلادی به تخت سلطنت اسکاتلند نشست و 14 سال هم سلطنت کرد تا اینکه از سیوارد سپهسالار انگلیسی شکست خورد و به دست پسر دونکن کشته شد. شکسپیر این داستان را از روی رویدادنامههای تاریخ اسکاتلند خوانده و به آن بال و پر داد و به داستانی ازلی ابدی درباره «قدرت» تبدیل کرد.
هیچ وقتی را پیدا نمیکنید که مکبثی روی صحنه تئاترهای لندن یا حتی سراسر جهان نباشد. مکبث پایانناپذیر است. در ایران هم بارها روی صحنه رفته.

اما سه اقتباس سینمایی مشهور از این نمایشنامه در تاریخ سینما ثبت است. اولی آن که اورسون ولز در سال 1948 ساخت و خودش (که چقدر هم برای نقشهای شکسپیری مناسب است) در نقش مکبث ظاهر شد و نقش لیدی مکبث را به جانت نولان سپرد. اقتباس ولز در مجموع وفادارانه است اما در فیلم از نقش دونکن کاست و جادوگران (بنا به ترجمه داریوش آشوری: زنان جادو) را پررنگ کرد.

اقتباس دیگر متعلق به کوروساواست که فضای داستان را به ژاپن برد (کاری که در یکی از آخرین فیلمهایش «آشوب» با نمایشنامه «شاه لیر» هم کرد) و ما در فارسی اسم فیلمش را با ذوقی مطلوب به «سریر خون» ترجمه کردهایم. نقش اصلی را هم طبق معمول به بازیگر همیشگیاش توشیرو میفونه داد.
کوروساوا هیچ کدام از دیالوگهای مشهور شکسپیری را در فیلمش استفاده نکرد. عوضش آدمهای فیلم او مدام سکوت میکنند
. یا نعره میزنند. اقتباس او حسابی ژاپنی است. اقتباسی که به ویژه به خاطر صحنه به قتل رساندن مکبث مشهور است. انبوه تیرهایی که به سمت توشیرو میفونه پرتاب میشد را به یاد بیاورید.

سومین اقتباس مشهور متعلق است به رومن پولانسکی. اقتباسی که دو نکته مهم دارد. یکی اینکه اولین فیلمی است که پولانسکی بعد از فاجعه زندگی شخصیاش (گروهی تحت نفوذ چارلز منسون بدون هیچ دلیلی همسر باردار پولانسکی را تکه تکه کردند) ساخت و دومی پررنگتر شدن هرچه بیشتر نقش لیدی مکبث.
اولین ترجمههای مکبث در فارسی را عبدالرحیم احمدی سال 1336 در نشر اندیشه و سپس فرنگیس شادمان سال 1351 در بنگاه ترجمه و نشر کتاب صورت دادند. اما مشهورترین ترجمه فارسی کتاب آن است که داریوش آشوری در سال 1370 انجام داد.
شاید این مطالب را هم دوست بدارید:
-
- هملت، شاهزاده دانمارک از مرگ پدر باخبر و راهی دربار میشود. در بدو ورود، عمو را در مقام پادشاهی و مادر را در آستانه ازدواج با او میبیند. هملت، سخت از این «عجله شوم» برمیآشوبد. هوراشیو و برخی از دوستان، که برای مراسم عزاداری و عروسی پس از آن در دربار حضور دارند، از دیده شدن شبح پدر هملت با او سخن میگویند…
-
- گ تیسیوس، دوک آتن، قرار است در شب فرا رسیدن ماه نو با هیپولیتا، ملکه آمازون عروسی کند. در حین تدارکات عروسی، پدر هرمیا همراه با دخترش و لایسندر و دمیتریوس به حضور شاه میآید. لایسندر، عشق زندگی هرمیاست اما پدرش، دمیتریوس را همسر بهتری برای دخترش میداند…
-
- ریچارد سوم، برادر کوچکتر شاه وقت، ادوارد چهارم سودای سلطنت در سر دارد. به دلیل مشکل جسمانیاش میپندارد طبیعت حقش را خورده و رسیدن به قدرت را تنها راه برای رهایی از این عقده میبیند. پیشگوییهای قدیمی به کمکش میآیند تا نفرتی بین شاه و برادر دیگرش، جورج ایجاد کنند. …
-
- لیرشاه، پس از سلطنت طولانیاش، تصمیم به کنارهگیری از تاج و تخت و تقسیم آن بین سه دخترش میگیرد. گانریل و ریگان، دختران چربزبانش موفق میشوند هرکدام سهم گزافی دریافت کنند. کوردلیای مهربان و مورد علاقه پدر اما تن به چاپلوسی نمیدهد و با نارضایتی پدر از ارث محروم میشود…
-
- کایوس مارتیوس، به سبب نمایش رشادت و فتح شهر کوریولی، کوریولانوس لقب میگیرد. پس از بازگشت از جنگ، به پاس خدماتش، مقام کنسولی به او پیشنهاد میشود…
-
بدینسان با بوسهای جان میسپارم؛ چند خودکشی باشکوه در داستان ها
- از میان تمام مرگهای موجود در داستان ها، خودکشیها اغلب برای ما تاسفآورترند؛ چه حاوی مونولوگ درونی دقیقی باشند یا راز وحشتناکی پیرامون انگیزهی شخصیت وجود داشته باشد. البته، ما قطعا خودکشی را در دنیای واقعی تایید نمیکنیم…
-
- عاقبت بسیاری از عشاق در داستانها معلوم نیست. در خیلی از داستانها نیز سرنوشت عشاق با دوری و عدم وصال جذابتر میشوند. اما اگر دلدادگان بهم برسند چه چیزی باعث دوام و بقای عشقشان میشود…
-
من شاه بودم، تا قبل از اینکه دخترم را از ارث محروم کنم!
- شخصیتهای داستانی از میان تاریخ و افسانه سردرمیآورند و با نشان دادن طبیعیترین روابطی که در زندگی وجود دارد، ما را در برابر ارزشهای اخلاقی و انسانی به چالش میکشند…
-
رومئو و ژولیت با کامیونها روی صحنه میروند
- چند روز پیش یک تئاتر نام آشنا روی صحنه اجرا شد، نمایش «رومئو و ژولیت» اثر کلاسیک ویلیام شکسپیر! این اجرا با بقیه اجراها یک تفاوت بزرگ داشت و در ابتکار بیسابقه به جای بازیگران، ماشینها در این نمایش عاشقانه ایفای نقش میکردند…







