
ادای دین شاگردی به استادان …
«این ادای دین شاگردیست به استادانی که هرگز بهدنبال لشکرکشی نبودند و هیچ تلاشی هم در این راستا به خرج ندادند….» در ابتدا به نظر میرسد واقعیتی که مدرسصادقی در پشت جلد کتابش بیان کرده، تلاشی برای روایت ناداستانهایی دربارهی ابراهیم گلستان، شمیم بهار و قاسم هاشمینژاد است. مخاطب کنجکاو میشود تا بداند شاخصترینِ قلهها، چگونه بیآنکه سوار بر موجی شوند، هر یک به کار خویش مشغول بودهاند. اما مخاطب سرخورده میشود چون از همان بخش اول به سبب دخالت عواطف و نگرشهای شخصی راوی، به شبهِ ناداستانهایی تقلیل مییابد که محدود به باز روایتِ خاطراتِ نویسنده دربارهی آثارِ این سه استاد است.

