
دروغهای خانوادگی
آیریس جعبهها، میز و صندلی شکسته و تکههایی از یک درخت را برداشته و به احترام پدرش آتش بزرگی برپا کرده است. قصه از اینجا شروع میشود، از روز تشییع جنازه ارنست، پدری که آیریس بعد از پیدا کردنش فرصت زیادی نداشت تا او را بشناسد. زندگی آیریس و رابطه مادر و پدرش رازهایی در خود دارد که قرار است در زمان کوتاهی که تا مرگ پدر باقی است، برایمان تعریف کند. قصهای درباره خانواده و دروغها، درباره دوستی، درباره هنر و نقاشی رنگ آتش، شماره ۱.