یادداشت برای رمان پیرانزی
پیرانزی
نویسنده: سوزانا کلارک
مترجم: اطلسی خرامانی
ناشر: آذرباد
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۲۲۱
شابک: ۹۷۸۶۲۲۷۳۱۴۱۶۸
این مقاله را ۲۹ نفر پسندیده اند
آلگرداس گریماس، نشانهشناس و پژوهشگر فرانسوی در تکمیل و پیشبرد آرای محققان پیشینِ روایتشناسی، به خصوص ولادیمیر پراپ، برای مرحله گذار قهرمان به سمت انجام عمل قهرمانانه از مراحل میانی قصه، حد فاصلی برای جهان واقعی و جهان فراواقعی درنظر میگیرد و انجام عمل قهرمانانه توسط قهرمان را در فضای فراواقعی متصور میشود و نظریه خود را بر ساختار داستانهای شفاهی پایبند میکند؛ درگاه خانه یا هزار توی داستان پیرانزی با تالارهای متعدد و اقیانوسی زیر آن و دهلیزها و مجسمهها، حکم این مرز میان جهان واقعی و جهان فراواقعی را دارد. اینجا جایی است که جادو اتفاق میافتد. این جادو البته در پیرانزی شکل نمادین و مثالی دارد؛ مجسمههای بزرگ و تالارهای فراخ در جهانی دیگر که معلوم نیست ساختهی چیست یا کیست و یا به تعبیر “آرنی سیلز” در بخشی از کتاب تشکیل شده از اندیشه و قدرت نهان و… است، هیچکدام قدرت جادویی ندارند. خاصیت این جهانِ دیگر فراموشی است. از طرفی عنوان میشود که افرادی برای رفتوآمد به آن نیازمند برگزاری آیینی هستند اما برخی هم با توان خودشان و تمرکزی که میکنند، میتوانند به راحتی به آن رفتوآمد کنند؛ “متیو رز سورنسن” که پیش از دانستن هویتش نزد ما و خودش که به صورت همذاتپندارانه با راوی اول شخص داستان که نامش “پیرانزی” است خود را در این تالارها مییابد و در مواجهه با دیگری “دکتر کترلی” پیشینه و مراحل قبلی ماجرا با کنکاش و تلاش اوست که بر مخاطب و خودش هویدا میشود؛ بگوییم مراحل قبل از اقدام قهرمان. پس اگر بخواهیم نمودار حرکت قهرمان را ترسیم کنیم به روند زیر میرسیم: یک، اتفاق عجیبی رخ میدهد و استاد دانشگاهی هنجارشکن و ضد علم به نام “آرنی سیلز”به همراه تعدادی دانشجو اقداماتی خرابکارانه انجام میدهند که منجر به خرابی یک موزه، ناپدید شدن تعدادی از افراد و دستگیری و زندانی شدن این استاد دانشگاه میشود. دو، متیو “پیرانزی” قهرمان داستان قصد دارد کتابی در این خصوص تحریر کند. پس اقدام به مطالعه و جستوجو برای دستیابی به این افراد میکند. سه، در مواجهه با دکتر کترلی دستیار دکتر آرنی سیلز از او پرسیده میشود که آیا در تصمیماش برای درک این وضعیت مصمم است؟ البته دامی برای او پهن میشود و او ندانسته میپذیرد. چهار، دکتر کترلی که نقش توامان راهنما و شرور را دارد، ابزار جادویی او را که دفترچهها و خودکارهای خود متیو است به او میدهد و گوشزد میکند اینها لازمت میشود. پنج، سالها سرگردانی و تلاش پیرانزی در خانه باعث فراموشی او شده است. در عوض او به چیزی دست یافته که افراد زیادی در پی آن بودهاند و نتوانسته بودند به دست بیاورند. شش، “رافائل” افسر پلیس برای کمک به او به جهان فراواقعی میآید و بعد آن دو به کمک هم در مبارزه با شرور “دکتر کترلی” پیروز میشوند. هفت، متیو به نزد خانواده برمیگردد و موفق میشود سلامت خود را بازیابد. فراموشی از او زدوده میشود و به یاد میآورد که زندگی پیشین او چگونه بوده و از علایق به نظر خودش مسخرهای که مثلا به لباسها و وسایل زاید داشته رها شده است. حقایق برملا میشوند که کلید حل پروندههای پلیسی متعددی است و ماجرا به نوشتن کتاب او ختم میشود که جایزه نهایی اوست. رابطه جادو و علم در کتاب، قابلیت خوانش خوبی به دست مخاطب میدهد. با توجه به آرای فریزر در «شاخه زرین» بشر در تلاش برای برآوردن نیازهایش در سه مرحله دست به اقداماتی میزند، به عنوان مثال برای درخواست باران ابتدا رقص میکرد و آن را عملی در نظر میآورد که میتواند تاثیری جادویی بر بارش باران بگذارد. بعد دست به دعا (مذهب) شد، و بعد که از هردوی اینها ناامید گشت به سراغ علم رفت. اما رجعت به جادو همیشه توسط بشر صورت گرفته و این طور نیست که این تقسیمبندی را پارادایمی در نظر آوریم. به نظر میرسد که کلارک هم در اثرش ناامیدی از علم در دستیابی به تواناییهایی مثل تبدیل شدن به عقاب و پرواز کردن، و در کل نیروی نهان عظیم را در نه در گرو تحقیق علمی بلکه در گرو بازگشت به گذشته و استفاده از نیروی جادویی فراموششدهای میداند که در جایی پنهان شده و این جای پنهان کجا است؟ اینجاست که غار افلاطون در طرح کلارک وارد میشود. غار افلاطون پر از دیوارنگارههای بشر نخستین از غار بیرون نیامده است که گمان میبرد دنیا چنین است (درست مثل پیرانزی) و شکل اعلای همه چیز را میبیند. تندیسهای مردان و زنان و موجودات اسطورهای در تالارهای مختلف، شکل بسطیافته غار افلاطون است که شاید در نظر کلارک با گذشت تاریخ و پیشرفت بشر، آن غار هم تبدیل به تالارهای بزرگ و مجسمههای بزرگتر شده است. کارکرد غار افلاطون در متن به شکلی است که با ورود رافائل افسر پلیس به غار و مرگ کترلی همزمان میگردد با پرواز پرندهای جدید (جغد) و میل به بیرون رفتن از غار. رافائل خود افسر پلیسی است که با موهای آتشگرفته در پلههای کلیسا، مردی که روزنامه و مجله را آتش میزد و به سوی مردم پرتاب میکرد و داشت کلیسا و مردم را به آتش میکشید را نجات داد. مسلما صحن کلیسا و سوزاندن مجله و روزنامه و تلاش مردم برای خاموش کردن آتش در کلیسا نمادین هستند، همانگونه که کتابسوزی نمادین است اما در این مجموعهی نشانهها رافائل که منجی پیرانزی از هزارتوی مثالین و مردی که روزنامهها و کلیسا را به آتش میکشیده، بسیار کلیدی است. سارا رافائل که هم انتخاب اسمش و هم تعیین جنسیتش حاوی نقطهنظرات قابل توجهی نزد مولف اثر است، از نظر متیو رز سورنسون (پیرانزی) تنها کسی است (البته تنها در قیاس با دیگری/ کترلی) که از قدم زدن در تالارها و دیدن مجمسهها لذت میبرد، گرچه در بالارفتن از مجسمهها مشتاق نیست و ترس از ارتفاع دارد. این جزئیات شخصیتپردازی در کاراکتر پلیس زنی به نام سارا رافائل به نوعی تبصره مهمی بر مدرن بودن رمان کلارک است. از نظر کلارک، با توجه به دریافت من از متن، ناجی بشریت نه جادو و بازگشت به گذشته، نه مذهب و نه علم است. کلارک مستقیما به خواسته رافائل اشاره نمیکند. شغل او پلیس است و پلیس نشانه نظم و مدنیت است اما در عین حال علاقه او به تندیسها و تاکید او بر بازگشت پیرانزی (متیو) به نزد خانواده و نکات دیگر، بیشتر او را مدافع تمدنی بر پایه نظم و مدنیت و ارزشهای انسانی نشان میدهد. رافائل در تقابل با کترلی است. کترلی نماد مردانگی و قدرت و علم آمیخته به جادو، یا علم بازگشته به جادو یا به اصلاح فریزر هنر سیاه است، پس اگر تقابل اصلی متن را همین موضع در نظر بگیریم، نتیجه با کمک نویسنده در حضور ناگهانی جغد در تالارها تکمیل میشود؛ عمل قهرمان: دستیابی به هشیاری و دانش است و البته نه علم که تفاوت ماهوی با دانش دارد. تفاوت دانش با علم در هدفگذاری است. هدفگذاری که نقطه افتراق شخصیتهای اثر است، تقابلی که جداکننده شرورها و قهرمانها است؛ تقابل میان کترلی، آرنی سیلز و متیو، رافائل. از مهمترین ارتباطات بینامتنی اثر، میتوان با انتخاب نام پیرانزی برای کاراکتر متیو توسط کترلی و توسط مولف برای اثر اشاره کرد؛ نقاش ایتالیایی که به ترسیم زندانهای پلکانی و هزارتوها شهره است، ارتباط چند لایهای در فرم و در محتوا و ساختار اثر. کتاب پیرانزی رمانی فانتزی است با درونمایههای اسطورهای و فلسفی. این کتاب با ترجمهی اطلسی خرامانی و نشر آذرباد در اختیار خوانندگان فارسی قرار گرفته است. یادداشت بر رمان پیرانزی








