گفتوگو با آگاتا کریستی
در تابستان سال 1345 آگاتا کریستی در ایران بود. محمدعلی سپانلو در انجمن باستان شناسی انگلیس به دیدارش میرود. او کریستی را چاق، پف کرده و پیر با گوشهایی سنگین و کند اما خوشرو توصیف میکند. میگوید گهگاه پاهای بادکردهاش را که به اندازه متکا شده بودند تکان خفیفی میداد. او در آن موقع 70ساله و این ششمین سفرش به ایران بوده. این خلاصه گفتوگویی است که سپانلو در آن زمان انجام داده که بخشی از آن همان زمان در مجله فردوسی و بخشی بعداز درگذشت کریستی در سال 1354 در روزنامه اطلاعات منتشر شده است.
این مقاله را ۰ نفر پسندیده اند
چندسال است که کتاب مینویسید و تاکنون چند کتاب پلیسی نوشتهاید؟ آگاتا: جواب این سوال برای من مشکل است چون من همیشه در کار نوشتن بودهام. الان متجاوز از پنجاه سال است که کتابهای پلیسی مینویسم. داستان کوتاه و نمایشنامه هم زیاد نوشتهام. میتوانم بگویم مجموع آثار من از هفتاد بیشتر است. به جز خودتان جنایینویس دیگری هم در میان زنها سراغ دارید که از لحاظ قدرت همتای شما باشد؟ آگاتا: جواب این یکی هم مشکل است. میدانید من اولین کسی بودم که از میان زنها نوشتن رمان جنایی را آغاز کردم و سپس سبکی مخصوص به خودم به وجود آوردم. از میان نویسندگان زن یک جنایینویس را با نام «دورتی شلز» میشناسم که وجوه مشترک بسیاری با من دارد و کتابهای خوبی نوشته است. عقیده شما درباره آن نوع رمان که فرانسویها به آن ادبیات سیاه اسم دادهاند و بر زمینه جنایی مسائل اجتماعی را مطرح میکند چیست؟ آگاتا: متاسفانه من از این نوع اطلاع زیادی ندارم. البته کتابهای خود من در فرانسه زیر عنوان «مجموعه سیاه» جاپ میشود. من کتابهای شما را جزو آن دسته از کتب پلیسی که رمانهای «مسأله» یا «معما» نامیده میشوند قرار میدهم. در اینجا یک مسأله مرکزی هست که خواننده کتاب به همراه کارآگاه داستان قدم به قدم آن را تجزیه و تحلیل میکند. یعنی خواننده در کشف معما با کاراگاه شریک است بنابراین آیا ممکن است شما را دنبال روی نویسندگانی چون «کونان دویل» خالق شرلوک هلمز و «موریس لبلان» خالق آرسن لوپن دانست؟ بهطور کلی ممکن است درباره سبک و شیوه کارتان توضیح بدهید؟ آگاتا: من از بیستویک سالگی شروع به نوشتن کردم و الان هفتادوپنج سال دارم. سبک کار خودم را دتکتیو «کارآگاهی» نام میدهم. این سبک به تدریج قیافه و ارکان مستقلی پیدا کرد و مکتبی شده است به نام خود من. نویسندگانی هم که نام بردید البته یشکسوت من بودهاند. یک گروه کتاب پلیسی آمریکایی هست که میتوانیم فعلاً به آن رمانهای پلیسی عامیانه لقب بدهیم. در این رمانها جنبههای وحشیانه و فاجعه آمیز جنایت مطرح میشود در واقع در آن خشونت و تحرک مهمتر از معماست که چندان هم پیچیده نیست. از نویسندگان این گروه میتوانم «جیمز هادلی چیز»، «پیتر چینی» و یا حتی «یان فلمینگ» را نام ببرم. درباره اینها چه میگویید؟ آگاتا: من از آثار این نویسندگان لذت نمیبرم چرا که در کارشان هیجان و تعلیق دغدغه وجود ندارد. اینها خوانندهها را زیاد منتظر نتیجه داستان نگه نمیدارند. زیرا هیچ مسألهای را از او پنهان نمیکنند. با این حال میان این گروه نویسندگان «ارل استانلی گاردنر» را میپسندم. همان کسی که شخصیت «پری میسن» را ساخته است. یک زن آمریکایی هم هست که خیلی کارش را دوست میدارم و به عقیده من از بهترین نویسندگان پلیسی چند سال اخیر است. وی «الیزابت لیدی» نام دارد و تا پیش از مرگش دوازده کتاب پلیسی و جنایی نوشته بود. عقیده شما راجع به آن دسته نویسندگانی که ضمن مطرح کردن تعلیق و دغدغه عقاید فلسفی و عارفانه را نیز در داستانشان وارد میکنند چیست، مثلاً نویسنده هم وطنتان گراهام گرین؟ آگاتا: گراهام گرین نویسنده خوبی است اما به هرحال آثارش را نمیتوانیم داستان پلیسی بدانیم چون بسیاری از قراردادهای مربوط به کتابهای پلیسی در آن رعایت نمیشود. عارفانه هم نیست هرچند که احساس مذهبی نیرومندی در آنها موج میزند. البته همانطور که گفتم من او را جزو بزرگترین نویسندگان معاصر میدانم. آیا شما در کتابهایتان حامل پیامی هستید، به طور کلی شما چیزی به خواننده خود میآموزید؟ آگاتا: بیش از هر چیز منظورم از نوشتن کتاب پلیسی سرگرمکردن خواننده است و بعد ساختن دنیایی خوبی و خالی از گناه. میدانید که در قدیم اخلاقیون تمام آثارشان را با نابودی ظالم و امحاء ستم خاتمه میدادند. از این نظر من هم اخلاقی هستم. در داستانهای من پیام این است که بالاخره پاکی و معصومیت بر جنایت و گناه چیره میشود. من این را به خوانندهام میآموزم. بنابراین شما معتقد نیستید که یک اثر باید تصویر حقیقی جامعه را نشان دهد؟ آگاتا: چطور ممکن است کتابهای من تصویر حقیقی جامعه نباشد؟ جامعه پر از جنایت و فساد است و من در آثارم این طرف چهرهی جامعه را نشان میدهم. از شما چند کتاب به فارسی ترجمه شده. برخی فیلمهای آثار شما را هم دیدهایم. به علاوه چند نمایشنامه نیز از روی کتابهای شما در اینجا اجرا شده است. خواننده و تماشاگر ایرانی در مورد شما کنجکاو است و نسبتاً شما را میشناسد برای این آشنایان پیامی ندارید؟ آگاتا: فکر نمیکنم ایرانیها مرا از روی فیلمهای آثارم درست بشناسند چون هیچ کدام از این فیلمها را نمیپسندم زیرا در آنها فکر مرا مسخ کردهاند. نمایشنامه هم البته زیاد نوشتهام ولی تاکنون هیچ کدام از آنها به طرز صحیحی صحنهای نشده. ببینید ایرانیها، روسها، مصریها و چند کشور دیگر به کپی رایت ملحق نشدهاند و حقی به مولف پرداخت نمیکنند. پیغام من برای خوانندگان ایرانیام این است که بهتر است شما هم به قرارداد بین المللی کپی رایت بپیوندید. در آن صورت با این تیراژ کمی که کتابهای ما دارد هیچ کتابی در اینجا ترجمه نخواهد شد. آگاتا: بگذارید حالا که به اینجا رسیدیم بگویم چند سال پیش که به ایران آمده بودیم دوستی به من گفت که یک کتابم را تازگی در اینجا ترجمه کردهاند. وقتی خواستم ببینم کدام کتاب است متوجه شدم که آن را به نام من جعل کردهاند. میدانید که این کار از نظر قانون جرم است… {توضیح میدهم که در کشور ما جنایات با نقشه نظیر صحنههای کتابهای شما کمیاب است. جرایم کشور ما این رقمی است.} آگاتا: به هر حال تا وقتی وضع این باشد هر دوی ما ضرر میکنیم. ضرر شما این است که آثار حقیقی مرا نمیخوانید و ضرر من این است که هم حقم ضایع میشود و هم اسمم خراب میگردد. به عنوان آخرین سوال ممکن است درباره کاراکترهای اصلی آثارتان مثل هرکول پوارو توضیح بدهید؟ آگاتا: این هرکول پوارو خیلی وقت است پا به کتابهای من گذاشته. در زمان جنگ جهانی اول بود که من او را به عنوان یک پناهنده بلژیکی وارد داستانهایم کردم. آن موقع فکرش را نمیکردم که این شخصیت تا حالا با من بماند. گرچه او در تمام کتابهایم نیست اما همین همراهی آشکار و پنهان او پنجاه سال طول کشیده و شاید دیگر خودش هم خسته شده باشد از اینکه این همه وقت با من سر کرده است. متشکرم. آگاتا: من هم متشکرم. این از جالبترین گفتوگوهایی بود که با من شده است. گفتوگو با آگاتا کریستی


پیشنهاد مطالعه: خواندن کتاب های آگاتا کریستی را از کجا شروع کنیم؟




