سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

نمایشگاه کتاب بغداد و کشور کتاب‌خوان‌های عرب

نمایشگاه کتاب بغداد و کشور کتاب‌خوان‌های عرب

 

عراق در جهان عرب به کتاب‌خوان‌هایش مشهور است. مَثَل بسیار معروفی است در جهان عرب که کتاب‌ها را «مصر می‌نویسد، لبنان چاپ می‌کند و عراق می‌خواند» حالا که شعله‌های جنگ در حال فروکش کردن است، عراقی‌ها می‌خواهند برای مصر و لبنان هم در نوشتن و چاپ کردن کتاب‌ها خط و نشان بکشند. در این روزها که نمایشگاه کتاب تهران به تازگی برگزار شده و به پایان رسیده، نیاز داریم بدانیم در بازار کتاب کشورهای همسایه ما چه خبر است. استانداردهای نمایشگاه کتاب فرانکفورت شاید دور از دسترس باشد اما بدانیم در عراق و ترکیه و مصر و.. چه می‌گذرد. این گزارش از نمایشگاه کتاب بغداد را محمد حزبائی مترجم ادبیات عرب نوشته است که همزمان سفرنامه‌ای به این همسایه غربی ما هم هست. محمد حزبائی روزنامه‌نگار و مترجم ادبیات عرب است و برگردان فارسی کتاب‌هایی چون العطر الفرنسی(عطر فرانسوی) و صائد الیرقات(شکارچی کرم ابریشم) از نویسنده سودانی امیر تاج السر و رمان سواقی القلوب (آب باریکه‌ها) از انعام کجه‌جی نویسنده عراقی و آثاری از محمود درویش و عبدالرحمن منیف را پیش از این انجام داده است.

عراق در جهان عرب به کتاب‌خوان‌هایش مشهور است. مَثَل بسیار معروفی است در جهان عرب که کتاب‌ها را «مصر می‌نویسد، لبنان چاپ می‌کند و عراق می‌خواند» حالا که شعله‌های جنگ در حال فروکش کردن است، عراقی‌ها می‌خواهند برای مصر و لبنان هم در نوشتن و چاپ کردن کتاب‌ها خط و نشان بکشند. در این روزها که نمایشگاه کتاب تهران به تازگی برگزار شده و به پایان رسیده، نیاز داریم بدانیم در بازار کتاب کشورهای همسایه ما چه خبر است. استانداردهای نمایشگاه کتاب فرانکفورت شاید دور از دسترس باشد اما بدانیم در عراق و ترکیه و مصر و.. چه می‌گذرد. این گزارش از نمایشگاه کتاب بغداد را محمد حزبائی مترجم ادبیات عرب نوشته است که همزمان سفرنامه‌ای به این همسایه غربی ما هم هست. محمد حزبائی روزنامه‌نگار و مترجم ادبیات عرب است و برگردان فارسی کتاب‌هایی چون العطر الفرنسی(عطر فرانسوی) و صائد الیرقات(شکارچی کرم ابریشم) از نویسنده سودانی امیر تاج السر و رمان سواقی القلوب (آب باریکه‌ها) از انعام کجه‌جی نویسنده عراقی و آثاری از محمود درویش و عبدالرحمن منیف را پیش از این انجام داده است.

 

 

در یک سال و به فاصله چند ماه، دوبار به دیدن نمایشگاه کتاب بغداد رفتم؛ یک بار اواسط فروردین سال ۹۷ –دقیقا ۱۳ فروردین- و بار دوم اواسط بهمن ماه سال ۹۷٫ دوره اول این نمایشگاه پس از حمله نظامی امریکا به عراق را از دست داده بودم٬ هر چند کسی از آن به نیکی یاد نمی‌کرد. دلیل آن هم جو ناامنی حاکم برشهر بود و نابسامانی اجرایی.


بار اول قصدم خریدن کتاب بود، اما این بار دیدار نویسندگان هم انگیزه دیگرم بود. نویسندگانی همچون سنان آنطون، ضیاء الجبیلی، ازهر جرجیس، میسلون هادی، علی بدر، رغد السهیل، لؤی حمزه عباس و… ادبیات و داستان و ترجمه، حلقه وصل من و آن‌ها شده بود. کتابی را که از سنان ترجمه کرده بودم باید به او می‌دادم، قرار و مدارهای ترجمه رمان جدید ازهر جرجیس را با او می‌گذاشتم و…

 

 برای سفر به بغداد از دو نقطه مرزی می‌توانستم خارج شوم؛ چذابه یا شلمچه. از چذابه باید به العماره می‌رفتم و بعد از دیدن شهرهای کوت، علی شرقی و علی غربی در امتداد رود دجله به بغداد می‌رسیدم. مسیری که فرصت خوبی برای دیدن بخش مهمی از جنوب و مرکز عراق را در اختیار مسافر قرار می‌دهد. من اما مرز شلمچه را انتخاب کردم. دیدار از بصره و رفتن از راه سریع‌السیر آن به بغداد.

بصره از چندین جهت هم‌زاد و هم‌طراز استان خوزستان است؛ نفت و طبیعت و موقعیت و وضعیت. مدتی پیش گروهی از جوانان و فرهنگیان این شهر گذر کتاب شهر را راه انداختند در خیابان معروف «الفراهیدی». دوست دارند این خیابان‌شان همان نقش شارع المتنبی بغداد را بازی کند. عصرهای جمعه این خیابان غلغله می‌شود در حد و مایه‌های صبح جمعه المتنبی بغداد.


اولین بار همراه دو تن از دوستانم به دعوت نشر شهریار از این خیابان کتاب دیدن کردیم. مدیر این نشر پس از انتشار ترجمه عربی کتاب عقرب روی پله‌های راه آهن اندیمشک، جشن امضایی با حضور حسین طرفی مترجم کتاب ترتیب داد و جلسه نقد و بررسی که در «قصر الثقافه» (کاخ فرهنگ یا همان خانه شیخ خزعل در شهر بصره) برپا شد. آ‌ن‌جا با لایه‌ای از جمله معروف درباره کتاب در جهان عرب آشنا شدم. جمله‌ای که سال‌ها ورد زبان‌ها شده بود؛ «مصر می‌نویسد، لبنان چاپ می‌کند و عراق می‌خواند».

صفا دیاب مدیر انتشارات شهریار، وقتی این جمله را از من شنید با لبخندی گفت، من فقط درستی بخش سوم را قبول دارم. و برای این حرفش دلیل داشت. در همان جلسه نقد٬ جرقه‌ای از آن را دیدم. نسخه‌های کتاب عقرب در دقایقی به فروش رفت. و حاضرانی که برای نقد کتاب آمده بودند نشان دادند که با چه دقتی کتاب را با همه پیچیدگی متنی که داشت خوانده بودند. فروش چنین کتابی که در باره جنگ نوشته شده و در کشوری که شاید بتوان گفت از شنیدن کلمه جنگ خسته است، تعجب برانگیز بود. خیابان الفراهیدی گفته صفا را به تمامی تأیید کرد.

 

روز اول نمایشگاه را ما توی راه بودیم. آن روز برهم صالح رئیس جمهوری جدید عراق از نمایشگاه دیدن کرده و چند کتابی هم خریده بود. می‌شد حدس زد حادثه ترور نویسنده و روزنامه‌نگار عراقی بر جو نمایشگاه سایه بیاندازد. «علاء مشذوب» یک هفته قبل از برپایی نمایشگاه در شهر کربلا کشته شد با سیزده تیر. او با دوچرخه از شب شعری بازمی‌گشت که جلوی خانه‌اش مورد حمله افراد ناشناس قرار گرفت.

مشذوب روزنامه‌نگاری مستقل بود و در چندین رمانش میان اسطوره و تاریخ گره می‌زد.  برهم صالح در سخنانش این جنایت را محکوم کرد. در نمایشگاه هم نشانه‌هایی از این محکومیت به چشم می‌خورد اما در سطحی معمولی.

نمایشگاه بین‌المللی بغداد، محل برگزاری نمایشگاه کتاب در خیابان دمشق کوی المنصور بغداد در ساحل غربی دجله قرار دارد. در منطقه معروف به الکرخ. همه نام‌ها و نشانه‌ها این شهر گویای آن‌اند که بغداد دوست دارد روزگار پرشکوه عباسیان را زنده کند وبه یاد ساکنان و مسافران و جهانیان بیاورد. از معماری گرفته تا نام خیابان‌ها و محله‌ها و تندیس میدان‌ها.

 

 

 

تغییر در فضای عمومی جامعه در فاصله همین چند ماه کاملا محسوس بود. حضور نیروهای پلیس در فضاهای عمومی کم‌تر شده، از تعداد ایست‌های بازرسی کاسته شده و شهر کم کم به حالت عادی بازمی‌گشت. نمایشگاه کتاب هم یکی از شواهد این تغییر. همه نمایشگاه در یک سالن متمرکز شده است با دو ورودی اصلی.

برخلاف دفعه اول بازرسی بدنی انجام نمی‌شد. شعار «کتاب واحد اکثر من حیاه» (یک کتاب، بیش از یک زندگی است) تقریبا در همه جا حضور داشت. ۶۵۰ ناشر از ۳۲ کشور عربی و غربی به اضافه ایران سه میلیون کتاب خود را طی ده روز به طور مستقیم عرضه می‌کردند. حضور ناشرانی از کشورهای آمریکا، بلژیک و بریتانیا به مجریان اعتماد به نفس خاصی داده بود. آمار رسمی سخن از یک و نیم میلیون بازدیدکننده داشت.

فضای غرفه‌ها و راهروها بسیار ساده طراحی شده و تقسیم‌بندی غرفه ناشران به  شکل تقریبا الفبایی در راهروهای موازی بود. در قلب نمایشگاه فضایی بزرگ در اختیار یک شرکت ساختمان سازی قرار داده شده تا خدمات خود را معرفی کند. ماکتی شیک از شهر جدید و مدرنی که به مشتریان وعده خانه‌های رؤیایی می‌داد. دیگر اسپانسرهای نمایشگاه راهروی ورودی آن را در اختیار داشتند. اتحادیه بانک‌ها و …

 

در آن فضای خالی وسط نمایشگاه که معمولا جایی برای نفس تازه کردن بازدیدکنندگان به حساب می‌آمد، اثری تجسمی تعبیه شده که به نقش کتاب و نویسنده و فرهنگ گره خورده است، شاید هم تلمیحی به مرگ نویسنده برسنگفرش خیابان تاریک کربلا. چندین آدمک که روی کپه‌ای روزنامه ایستاده‌اند و لباس‌شان صفحات روزنامه است. در سرهای مکعبی‌شکل‌شان به جای چهره یک قطعه آینه نشانده‌اند. در آینه کتاب و مطبوعات می‌توانی خودت را ببینی؟ شاید…

 خبری از سیستم سفارش یا پرداخت الکترونیک نبود. همه خرید و فروش‌ها به صورت نقد انجام می‌شد. قیمت کتاب به پول ما نسبتا گران است، پنج هزار دینار برای کتاب ۱۵۰ صفحه‌ای، اما کیفیت چاپ و کاغذ بسیار خوبی دارند و از جهت محتوا هم مسئله‌ای به نام سانسور یا نظارت هم وجود ندارد. صفا دیاب که خود شاعر و نویسنده است و انتشاراتی را مدیریت می‌کند می‌گوید:

«کتاب نوشته می‌شود و به چاپ سپرده می‌شود و بعد همزمان با کشورهای عربی در سراسر کشور توزیع می‌شود. چیزی به نام کتاب ممنوع وجود ندارد.»

 

دولت البته در کنار این عدم دخالت حمایتی هم انجام نمی‌دهد؛ نه بُنی دست کسی دیدم و نه… اتحادیه ناشران عراق که یک تشکل صنفی است همه کارها را به عهده داشت. ناشران البته از این عدم حمایت گله‌مندند. برخی از آن‌ها می‌گویند، درآمدشان از محل فروش کتاب را هزینه اجاره غرفه کرده‌اند؛ ۷۵ تا ۱۰۰ دلار برای هر متر فضای غرفه.

صبح‌ها تا حدودی نمایشگاه خلوت بود. در این ساعات اما سالن همایش و سخنرانی بسیار شلوغ بود. روزی چهار برنامه میزگرد یا نقد و بررسی. برخی نشست‌ها البته با استقبال کمتری مواجه می‌شدند از جمله بحث‌های تاریخی.

من موفق شدم در دو نشست حضور پیدا کنم، یک نشست پیش از ظهر با شرکت منتقد و نویسنده عراقی پدید آورنده دایره المعارف ۷ جلدی روایت عربی (موسوعه السرد العربی) با عنوان «خشونت در رمان عربی» و دیگری جلسه پرسش و پاسخ نویسنده عراقی سنان آنطون. با سنان از طریق ترجمه رمان «یا مریم» آشنا شدم. (ترجمه این رمان با عنوان مریما توسط نشر هیرمند منتشر شد). وقتی نسخه فارسی را در شلوغی خیابان المتنبی به دستش دادم با شعفی وصف ناپذیر گفت «حالا یوسف و مها به فارسی صحبت می‌کنند.» یوسف و مها از شخصیت‌های محوری این رمان‌اند.

 

 

 

در کنار سالن همایش‌ مقهی( کافه) «بُن عطوان» عطر دیگری به سالن نمایشگاه می‌داد. تکرار دوگانه کتاب و قهوه. جالب اینکه همین کافه در خیابان «الکراده» خیال‌انگیز و هزارویک شبی بغداد و در چند متری میدان «کهرمانه» شعبه‌ای دارد که شب‌ها اطراق‌گاه نویسندگان و اهل کتاب می‌شود. چند قدم آن طرف‌تر هم کافه «قهوه و کتاب» قرار دارد که بیشتر محل تجمع نسل جوان نویسندگان عراق است. قهوه‌خانه‌های سنتی «شابندر»، «القشله»، «السیده»، «کوکب الشرق» و… هم مشتریان خودشان را دارند.

حضور برخی ناشران جهان عرب بسیار قوی و پررنگ بود مانند دارالآداب بیروت. ازمیان ناشران عراقی نشر سطور، الرافدین و شهریار پرمایه حاضر شده بودند. برای نمونه نشر شهریار از شهر بصره با هفتاد عنوان شرکت کرده بود که شانزده عنوان جدیدش را در همین نمایشگاه رونمایی کرد. شاید عراقی‌ها بخواهند ثابت کنند بخش سوم آن جمله معروف درست است اما بخش نخست آن را می‌خواهند به چالش بکشند.

فروش کتاب و میزان مطالعه و تعداد نمایشگاه‌ها (به جز بغداد و سلیمانیه و اربیل، امسال بصره هم صاحب نمایشگاه بین المللی کتاب می‌شود) دلیل درستی «عراق می‌خواند» است. عناوین کتاب‌های نویسندگان عراقی مهاجر مقیم کشورهای غربی یا ساکن عراق و حضور پر رنگ آنها در جوایز جهانی دلیلی است براینکه «عراق می‌نویسد.»   

 

  این مقاله را ۷۷ نفر پسندیده اند

2 دیدگاه در “نمایشگاه کتاب بغداد و کشور کتاب‌خوان‌های عرب

  1. علیرضا امیرخیز
    علیرضا امیرخیز می گوید:

    کاش از غذاخوری ها و سطل آشغالها هم مینوشتید در نمایشگاه کتاب که من رفتم اوضاع گرفتن پلاستیک و احترام نذاشتن به محیط زیست مشهود بود من از آدمهای اهل کتاب انتظار بیشتری دارم

  2. فاطی می گوید:

    چه جالب چهره ی دیگری از عراق معرفی می کرد و از اینکه تصوریر آدمها و کشور ها اینقدر محدود در ذهن ها وجود دارد بعد متوجه ابعاد جدید می شوی متحییر می شوی چقدر دنیای رنگارنگ زیباست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *