سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

علیهِ آفاتِ تعارف

علیهِ آفاتِ تعارف


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

زبان زنده کتابی کمیاب و ضروری است. منوچهر انور حاصل سال‌ها کلنجار فکری‌اش با زبان فارسی را به پیشنهاد محمد زهرایی ناشرش در قالب این کتاب جمع آورده است. از سال‌هایی که در دهه سی ویراستار موسسه انتشارات فرانلکین بوده تا به امروز. آغاز فساد در زبان فارسی و آلوده شدن به مُنشی‌مَنِشی، و همین‌طور تفاوت بین زبان گفتار و نوشتار از موضوعات اصلی این کتاب است. انور در فرازهایی تفاوتِ میانِ زبانِ گفتار و عامیانه را بسط می‌دهد و شیرفهم می‌کند که این دوّمی شعبه‌ای از آن اوّلی است.

زبان زنده

نویسنده: منوچهر انور

ناشر: کارنامه

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۳۵۸

زبان زنده کتابی کمیاب و ضروری است. منوچهر انور حاصل سال‌ها کلنجار فکری‌اش با زبان فارسی را به پیشنهاد محمد زهرایی ناشرش در قالب این کتاب جمع آورده است. از سال‌هایی که در دهه سی ویراستار موسسه انتشارات فرانلکین بوده تا به امروز. آغاز فساد در زبان فارسی و آلوده شدن به مُنشی‌مَنِشی، و همین‌طور تفاوت بین زبان گفتار و نوشتار از موضوعات اصلی این کتاب است. انور در فرازهایی تفاوتِ میانِ زبانِ گفتار و عامیانه را بسط می‌دهد و شیرفهم می‌کند که این دوّمی شعبه‌ای از آن اوّلی است.

زبان زنده

نویسنده: منوچهر انور

ناشر: کارنامه

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۳۵۸

 


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

علیهِ آفاتِ تعارف

 

 

چنان‌که از شرحِ شیرینِ انور در پیشگفتارِ کتاب هویداست، زبانِ زنده را باید وامدارِ زنده‌یاد محمّد زهرایی دانست. پافشاری و پی‌گیریِ ناشرِ سختگیر، نویسنده‌ی سخندان را بر آن داشت که پانزده‌ سال پس از نگارشِ مقالاتِ ایبسنِ شاعر و چند اشاره به چالشِ ترجمه ـ که پیوستِ برگردانش از عروسکخانه‌ی ایبسن کرده بود ـ این‌بار حاصلِ مغازلاتش با زبانِ فارسی را، مفصّل و مجزّا، به نظربافی و تألیف بکِشانَد؛ کتابی در چند و چونِ دستورِ موسیقاییِ زبانِ گفتار (و نه عامّه)، شکلِ به‌کارگیریِ آن و چگونگیِ آبیاریِ ساختارِ خشکیده‌ی زبانی که در دامِ مُنشی‌مَنشی و فنّی‌نویسی گرفتار شده با امکاناتِ تَر و تازه و پویایی که در جانِ خود دارد.

بیخِ این قضیه هم ـ همچنان‌که در پی‌گفتارِ کتاب آمده ـ برمی‌گردد به نزدیکِ شش دهه پیش‌تر. منوچهر انور در اواخرِ سال‌های سی ویراستارِ «مؤسّسه‌ی انتشاراتِ فرانکلین» بوده و دوشادوشِ ویرایش، با اسم‌های مستعارِ «شاهد» و «سمندر»، دستی در تألیف و ترجمه برای کودکان و نوجوانان نیز داشته است.

مقدّمه‌ای که او بر اوّلینِ آن‌ها نوشته، یادداشتی برای بزرگسالان، پیش‌دوایی برای همین درد است. پرسشِ بنیادینِ آن پی‌گفتارِ کوتاه این است که آیا بیگانگیِ زبانِ گفت‌وشنود با آن‌چه در کتاب‌ها و نوشته‌ها می‌آید قانونی جدایی‌انداز میانِ زبان و زندگی نمی‌شود؟ و آیا این ناپیوندیْ زبانِ شعر و ادب را نیمجان نمی‌سازد و از معنیْ خالی و از زندگی دور نمی‌کند؟

نویسنده مُقرّ می‌آید که با تفصیلِ بیشترِ شرحِ صحنه‌ها و حرکاتِ بازیگران جهتِ برانگیختنِ نیروی تخیّل و مشاهده‌ی کودک وَ با نقطه‌گذاریِ نامعمول برای حفظِ آهنگِ الفاظ و عبارات، درکِ برخی واژه‌ها را در قیاس با مجموعه‌ی داستان برای کودکان «مشکل» کرده و پشت‌بندِ آن توضیح می‌دهد: «این زیاده‌روی از آن روست که کودک از وجودِ مشکلات یکسره غافل نماند، و برایِ حلِ آنها، در صورتِ لزوم، به بزرگترها هم مراجعه کند.»

 

کتابِ موردِ مداقّه جدّ و جهدی‌ست در همین راستا. انور زبانِ اکتسابیِ لفظِ قلم را روبنا و در عوض زبانِ گفتار را زیربنای شخصیتِ ما در نظر می‌گیرد. در فرازهایی تفاوتِ میانِ زبانِ گفتار و عامیانه را بسط می‌دهد و شیرفهم می‌کند که این دوّمی شعبه‌ای از آن اوّلی است:

«گفتاری بودنِ یک مطلب، درین میان، مستلزمِ عامیانه بودن آن نیست، اما یک مطلبِ عامیه خودبخود در حوزه‌ی گفتار می‌گنجد.»

 

او با مثال‌ها و تفصیل‌هایی از دلِ آثارِ بیهقی، سعدی، مولانا، حافظ، قائم‌مقام فراهانی، میرزا حبیب اصفهانی، ایرج و دهخدا نمونه‌هایی ناب از زبانی عامیانه که در لفّافی عالمانه پنهان شده‌اند پیش می‌کِشد و با اشاره کردن به تأکیدها و «فشارگذاری»های متونِ موردِ مثال آشکار می‌کند آن سخنورانِ زبردست چگونه موفّق شدند در عینِ رعایتِ دستورهای پایدارِ کتابت، در نثر و نظمشان، هم حقّ ِ گفتاری را ادا کرده و هم به آن‌ها موسیقی و لهجه بخشیده باشند.

نویسنده با نمونه‌آوری و تشریحِ متونی متنوّع، از تاریخِ بیهقی گرفته تا علویه خانم، ظرافت‌ها و پیچیدگی‌های زبانِ محاوره را عیان می‌کند و استفاده‌ی درست از آن را حتّا دشوارتر از زبانِ کتابت می‌دانَد.

 

منوچهر انور سرآغازِ انحطاطِ زبانِ فارسی را به دوره‌ی تیموریان و عصرِ صفویه نسبت می‌دهد؛ فسادی که فرزندِ «فضل‌فروشی و استعراب و بسطِ فرهنگِ تعارف» است و امروز دچارِ دگردیسی شده و در هیبتِ مهوّعِ «ویروسِ مسریِ مغلق‌گویی» خودنمایی می‌کند:

«بزرگنمایی و غلط‌اندازی، خیلی آسان قلم‌به‌دستانِ جوان را زیرِ مهمیز می‌کشد و به کارِ عبث و ارزانِ جارزنی و چیستان‌سازی وامی‌دارد ـ در نظم و نثر. و یکی دو تا نیستند جوانانِ نامجویِ تازه‌نفس، که شورِ نوشتن دارند، اما خامند و سررشته به دست ندارند. حرف‌هایِ مغلقِ گُنگ، خیلی راحت مرعوبشان می‌کند و براشان سرمشق می‌شود. و تا بیایند به خود بجنبند، پیچیده‌گویی و مغلق‌سرایی طبیعتِ ثانویشان شده. دست‌نایافته به گنجِ روانِ لفظِ دری، از کنارش می‌گذرند و عادت می‌کنند به حرف‌های دهن‌پرکنِ وارداتی، که وجهه‌ی بارزشان نامفهوم بودنِ آنهاست.

همه می‌شناسیم تازه‌کارانی را که، به پیروی از جارچیانِ کهنه‌کارِ بزرگ‌نما، به صراحت می‌گویند «مطلب هرچه پیچیده‌تر و نوشته هرچه چیستانی‌تر، بهتر!». و نیز می‌دانیم که مغلق‌گویی و پیچیده‌سرایی، در سنینِ بالاتر، از نشانه‌های بارزِ خلاقیت‌‌هایِ مختصر یا استعدادهایِ تنبل است. و وااسفا که در کتاب‌ها و فصلنامه‌ها و ماهنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها و دیگرها، با نمونه‌های قلنبه‌یی از این قبیل، حاصلِ ذوق‌های مرعوب، فراوان برمی‌خوریم…»

 

 

صدالبتّه که غرضِ نویسنده پیاده کردنِ صورتِ کاملِ گفتاری در ادبیات نیست. هدفِ او کشفِ استعدادهای زبان محاوره، آشتیِ قلم با گفتار و تعلیم و ترویجِ «زنده‌نویسی» است؛ و یا چنان‌که خود می‌گوید: زبان را «از گلخانه به باغ» آوردن. انور از میرزا آقا تبریزی به عنوانِ پیشاهنگِ دیالوگ‌نویسی و زبانِ معمولِ عام نام می‌بَرد و در ادامه از ارادتش به میرزا حبیب اصفهانی می‌نویسد:

«از گلستان به این طرف، تا اواسطِ دورانِ قاجاری، هیچ نثرنویسِ فارسی‌نویسی به قدرِ میرزا حبیب به روح و جسم لفظِ دری عشق نورزیده، و برایِ نجاتش از ابتذال و اشترمآبی، این‌طور با هوشیاری و دقّت، تمهیدِ مقامات نکرده، و یا با چنین بردباری و بصیرتی، برایِ به ثمر رساندنِ کوشش‌هایش، پشتکار به خرج نداده‌ است…»؛

 

و «فارسیّتِ» او را این‌گونه وصف می‌کند: «اصلِ انگلیسیِ حاجی‌بابایِ اصفهانی در مقابلِ متنِ فارسیِ آن رنگ می‌بازد و ترجمه به نظر می‌آید.» در وادیِ ترجمه نیز محمّد قاضی را نمونه می‌گیرد و معتقد است او دن کیشوتِ درخشانش را با نگاهی به دستِ میرزا حبیب برگردانده است.

زبانِ زنده کتابی کمیاب و ضروری است. شاید جایی به درازگویی و بریده‌نویسی ‌بیفتد؛ شاید چفت‌وبستِ یک پژوهش یا نظریه‌ی بی‌نقص را نداشته باشد؛ و شاید جمع‌بندی‌اش بازنویسی و طمأنینه‌ی بیشتری بطلبد. امّا با همه‌ی این‌ها مخاطبِ فارسی‌زبان ناچار و موظّف به خواندنِ آن است. منوچهر انور در توجیهِ مختصرْگسستگیِ کتاب می‌نویسد: «اوج و حضیضِ سیرِ مطلب را جز در بسترِ تاریخی و فرهنگیِ آن نمی‌توان درست پیگیری کرد.» بله؛ و به‌راستی نیز در چنین بسترِ فرهنگی و تاریخی‌ای حفظِ باروری و سلامتِ زبانِ فارسی در رهنِ این کتاب و امثالش است.

پ.ن: رسم‌الخط انتخابی نویسنده حفظ شده است. 

 

  این مقاله را ۳۸ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *