سفر به مناطق پرخطری که اصلا پرخطر نیستند!
این مقاله را ۳۰ نفر پسندیده اند
بیش از یک سالی است که درباره سفرکردن به تنهایی در حال تحقیق، خواندن و گفتوگو هستم. بعد از خواندن سفرنامههای سه زن غیرایرانی که سفرشان را حدود پنجاه سال پیش تجربه کردند، مطلبی درباره سفرشان نوشتم. جالب است بدانید که هر سه در قید حیات هستند. سپس به لطف نشر اطراف، سفرنامه سه زن ایرانی که حدود صدوپنجاه سال پیش به سفر رفتهاند را خواندم و در موردشان نوشتم. در حالی که به فکر تهیه مجموعه مقالاتی درباره سفر کردن و به نوعی سفر تنهایی زنان بودم، ایده گفتوگو با زنان ایرانی که مدتی است مشغول تجربهکردن سفر به تنهایی هستند به ذهنم رسید. اگر شما هم مثل من، علاقمند به سفر هستید و شنونده پادکست رختکن بازندهها اسم پنجمین بازنده این مجموعه، نازنین مطیعی را فراموش نخواهید کرد. فکرش را بکنید، بعد از یک سفر شش ماهه به پاکستان و افغانستان در سال 1401، در حالی که قرار است وارد یک کشور کم خطر شود، مجبور میشود حدود نه ماه، زندانهای مختلف تاجیکستان را تجربه کند. در عین حال، اگر بخت و تلاش دوستان و سفیر و کنسول ایران یاریاش نمیکرد، امروز هم خواننده گفتوگویش نبودید. در انتهای این مقاله، لینکهای مرتبط برای بیشتر خواندن و شنیدن درباره این اتفاق را میبینید. نازنین مطیعی که به تازگی کتابی با عنوان «سیبری اصلا جای سردی نیست!» منتشر کرده، گردشگری است که امروزه برنامهریز سفرهای تجربهگرا به مقاصد خاص با محوریت طبیعتگردی و مردمشناسی است. تاکنون سفرهایی به سیبری روسیه، پاکستان و افغانستان برگزارکردهاست. به مردمشناسی علاقمند است، عکاسی میکند و دارای مجموعهای از عروسکها، کلاه وصنایعدستی از کشورهایی است که سفر کرده. او مصاحبه شنیدنی با رادیو جولون درباره پاکستان انجام داده که میتوانید در اپیزود چهل و چهار این پادکست گوش کنید. همچنین مهمان برنامه شهرآرا در تلویزیون سحر، درباره افغانستان شده. من هم گفتوگوی کوتاهی با او کردهام. متولد 1361 در شهر تهران هستم. در دانشگاه نقاشی خواندم و در دوران دانشجویی، سفرکردن به خصوص سفرهای طبیعتگردی را ابتدا با تورهای مسافرتی شروع کردم. در ادامه با دوستان همفکر، سفرهای گروهی طبیعتگردی و فرهنگی بسیاری را تجربه کردم. بعد از مدتی سفرهای خارجی شروع شدند و از سال 1394 سفر تنهایی و مستقل را شروع کردم. کشورهای همسایه شامل ارمنستان، آذربایجان، ترکیه، گرجستان، روسیه تا منطقه سیبری و قطب شمال، سپس افغانستان، مغولستان، تایلند، کشورهای شبه قاره هند شامل پاکستان، هند، سریلانکا، مالدیو، نپال و کنیا در آفریقا. زمانی که سویه دلتای کرونا همهگیر شدهبود، سفر کردن به بیشتر کشورها بسیار سخت، هزینهبر و گاهی غیرممکن بود. آن زمان، یکی از کشورهای ممکن برای سفر با شرایط آسانتر و بودجه کم پاکستان بود. زمستان 1399 حین فعالیت داوطلبانه دریکی از روستاهای چابهار، شاهد رفت و آمد ۱شوتیها بین پاکستان و ایران بودم. کمتر از یک ساعت با مرز پاکستان فاصله داشتم. مرز باز بود و تقاضای ویزای آنلاین هم ممکن. فقط گواهی تست منفی کرونا لازم بود. یک سالی هم بود که به خاطر کرونا سفر جدی نداشتم. سال گذشتهاش -1398-در هند مسافر بودم که کرونا باعث شد سفررا نیمهکاره رها کنم و برگردم ایران. از آنجا که فرهنگ جنوب پاکستان خیلی شبیه هند است، فکر تمام کردن سفر نیمهکاره به ذهنم رسید. قبل سفر، مثل بیشتر مردم، تصور میکردم مردم پاکستان خیلی افراطی و ترسناکند و رفتارخوبی با خانمها ندارند. دربدو ورودم به پاکستان متوجه شدم که تصوراتم اشتباه بوده. ظاهر جامعه، مردانه است و بیشتروقتها، مردها در فضای عمومی دیده میشوند ولی رفتارشان با زنان، به خصوص زن مسافر و تنها بسیار دوستانه بود و همه آماده کمک بودند. آن زمان متوجه شدم آنچه که در رسانهها، نوشتهها، اخبار و تفکرات آدمها وجوددارد، فقط پیش تفکرات غیر واقعی است و همهی حقیقت نیست. البته گاهی در بخشهایی از پاکستان ممکن است اتفاقهای پرخطر رخ دهد. بعد از تجربه سفر به پاکستان، افکارم در مورد افغانستان دچار تردید شد، با خودم فکر کردم که شاید آن همه اخبار در مورد خشونت و افراطی بودن مردم افغان درست نباشد. هشت ماه بعد از سقوط کابل و حضور طالبان فعلی، به افغانستان سفر کردم و اگرچه شاهد مشکلات و افراطیگریهایی بودم ولی به شکلی که در اخبار و رسانهها اطلاعرسانی میشود نیست. بعد سفر متوجه شدم که شک و تردیدم درست بود و اخبار گویای همه حقیقت نیست. به نظرم پاسخ این سوال کاملا شخصی است و هر کسی باید راه و مسیر خودش را بیاید. اما برای من، سفر خوب، سفر تنهاییه. البته که گاهی با گروه دوستان سفر میکنم و برگزارکننده سفرهای گروهی هستم ولی همچنان معتقدم سفر تنهایی برایم بهترین نوع سفر است چون بیشتر با مردم منطقه تعامل میکنم. از صفر تا صد برنامهریزی سفرهایم با خودم است که باعث بالارفتن تواناییهای مغزیام میشود و روی آنچه که دوست دارم، تمرکز میکنم. وقتی با نفر دومی در سفر هستید، بخشی از وقت شما صرف همراه شما میشود که بومی منطقه نیست و چیزی برای یاددادن به شما ندارد. در سفر تنهایی، هر موقع که بخواهم، برنامه و مکان سفر را تغییر میدهم. در حالی که در سفر با همراه، باید به برنامه چیده شده متعهد باشم. سفر بهترین دانشگاه است. چیزهای زیادی از سفر یاد گرفتم. اگرچه بسیاری از افراد معتقدند که با مطالعه کتاب و تحقیقکردن میتوان چیزهای زیادی را بهطور تئوری یادگرفت. کاملا درست است ولی این یادگیری از طریق واسطهای صورت میگیرد. وقتی سفر میکنیم، آن هم از نوع تنهایی و مستقل، بدون واسطه وارد قلب و عمق موضوع میشویم که خیلی اصیلتر است. خیلی از افراد، زنها و نیز مردان بارها و بارها برایم مینویسند “دمت گرم که جرات تنهایی سفرکردن را داری.” گاهی بعضی از مردان حتی تحصیلکرده که خودشان را برتر میدانند، -به هر حال جامعه مردسالاری داریم.- میگویند:” ما که مرد هستیم، جرات تنها سفرکردن را نداریم.” تنها سفرکردن برای بیشتر افراد و به خصوص برای خانمها دغدغه بیشتری دارد. اوایل خودم همین دغدغهها را داشتم. ترس داشتن، حس خوبیه و همین حس در طول تاریخ باعث تکامل جوامع انسانی شده. هم باید ترسید و هم باید راه مقابله با ترس را پیداکرد تا بتوان رشد کرد. کاریکه، موفق به انجامش شدم. در سفر گروهی حس ترس تجربه نمیشود و افراد با کمک هم مسائل را پیش میبرند. به نظرم سفرکردن تنهایی در بسیاری از جاهای دنیا خیلی سخت نیست. چون در بیشتر جوامع دنیا مردسالاری حاکم است که مصداق تبعیضجنسیتی است. به خاطر همین تفکر و اعتقاد به ضعیف بودن زنها نسبت به مردها، به طورکلی به زنان تنها، کمک بیشتری میکنند. در سفر تنهایی به طبیعت، همه وسایل کمپینگ رابه همراه دارم. با یک تحقیق در فضای مجازی به فهرست آن میتوان دست پیدا کرد. مثل کیسهخواب، چادر، وسایل پخت و پز در کمپ، غذای آماده، دفترچه یادداشت و… البته دوربین عکاسیام که همیشه در سفر عکاسی میکنم. اگر منظورتان وسایل دفاعی است، باید بگویم که هیچ وسیلهای چون ممکن است خود این نوع وسایل بر علیه آدم استفاده شود. کلا آدم سولویی solo هستم. چه در سفر و چه در خانه، تنها بودن را ترجیح میدهم. معتقدم انسان در تنهایی شکفته میشود. بیشتر افراد خلاق چه در زمینه هنر، علم و تحقیقات، بیشتر ساعات زندگی را در تنهایی گذراندند. خودم از نزدیک دیدم که در خانوادههایی که به تنهایی اهمیت نمیدهند و یا در خانوادههایی که مجموعی از خانواده شامل پدر و مادر و پسران/برادرها با همسران و فرزندانشان هستند، مثل بیشتر جوامع شبهقاره هند و یا افغانستان، به ندرت میتوان افراد درخشان و خلاق یافت. بیشتر اوقات در حال معاشرت و وقتگذرانی بیهوده هستند. شخصا همیشه ازتنهایی لذت میبرم. آدم منزوی نیستم ولی از تنهایی بیشتر لذت میبرم. درسته البته کوهپیمایی کمتر، بلکه بیشتر دامنهگردی، منظور مسیرهای راهپیمایی در دامنه کوههای بزرگ و مردم نگاری که زیر شاخه سفر فرهنگی است و یکی از جاذبههای هر سفرم است. از آنجا که سفرهایم طولانی مدت هستند به هر آنچه که برایم جذاب باشد و وقتم اجازه دهد چه طبیعت، چه مردم و چه آثار باستانی و موزه میپردازم. در سالهای اخیر، بیشتر تمرکزم بر مردمشناسی بوده چون در بعضی مکانها، مانند مناطق کوهستانی شمال پاکستان، تنوع بیشتری نسبت به جنوب آن وجود دارد. میتوان در هر یک از درههای شمال پاکستان، شاهد یک فرهنگ متفاوت بود. در افغانستان هم قومهای مختلف و متفاوتی وجود دارند که ازنظر مردم شناسی بسیار غنی است. مثلا پوشش مردم یک قوم در درههای مختلف، باهم تفاوت دارد. در بیشتر عکسها، مردمنگاری را ثبت میکنم. طبیعت هم که همیشه علاقهام بوده و بخش جداییناپذیر سفرهامه. عاشق طبیعتم. خوب این مکانها از نظر من پرخطر نیستند و شما آن مکانها را پرخطر نامیدید. شاید از نظر عموم مردم هم پرخطرند. بعد از سالها سفر به پاکستان و یا افغانستان، دیگر حسم سفر کردن نیست بلکه رفتن از خانه خودم به خانه همسایه است. نوروز آینده هم سفری به پاکستان دارم وهیچ حس عجیبی ندارم. مدتهاست به این دو کشور خاص که نامبردید سفر میکنم. حتی درباره هند و روسیه هم همین حسها را دارم چون به روحیه مردمان این سرزمینها آشنایی دارم. درحال حاضر خیلی چیزی مرا متعجب نمیکند. البته گاهی به خصوص در پاکستان، هند یا افغانستان که مردم پیچیدهتر هستند، رفتارها عجیب و غریب هستند ولی دیگه برایم تعجبآور نیست چون به رفتارشان آشنایی دارم. سالهاست که این کشورها را خانه خود میدانم. با توجه به توانایی مختلف افراد، جواب سوال شخصی است. پاسخ کلی این سوال یادگیری و آموختن مداوم است. یک جمله طلایی داریم “ز گهواره تا گور دانش بجوی” که بسیار کاربردی است. با سرعت و پیشرفت تکنولوژی، وقت کافی برای آموزش نیست. هر زمان که در سفر نیستم، مشغول یادگیری هستم، مثلا یادگیری یک زبان جدید و یا بالابردن مهارتهای مربوط به تکنولوژی مانند یادگیری استفاده از اپلیکیشنهای مختلف و نیز بالابردن توانایی جسمی که بسیار بسیار اهمیت دارد. بسیاری از افرادی که برای سفرشان برنامهریزی میکنند، به توانایی لازم آن سفر توجه نمیکنند. بعد ازچهل سالگی، افراد کمکم عضلهها را از دست میدهند. برای حفظ و تقویت عضلهها برای آمادگی جسمانی، ورزشکردن ضروری است. با گذشت عمر، آماده نگهداشتن قوای جسمانی حتی برای سفرهای لوکس هم لازم است چه برسد به سفرهای ماجراجویانه. سال 2018، کشور روسیه میزبان جام جهانی فوتبال بود. به عنوان راهنمای سفر(تورلیدر) به روسیه سفر کردم و بعد از باخت و برگشت تیم ملی ایران، سفری که مدتها در فهرست اهدافم بود، یعنی پیمودن طولانیترین مسیر ریلی جهان با قطار، برایم پررنگ شد. فرصت را غنیمت شمردم. ابتدا فکر کردم تا دریاچه بایکال بروم. با تحقیق بیشتر و توصیه دیگران سفر را به سوی دیگر دریاچه و ایالتی که به مغولستان کوچک تشبیه شده ادامه دادم. بوریاتیا، محل زندگی اقوام مغول زبان روسیه است. این سفر حدود دو ماه و نیم طول کشید. بخش عمده سفر با قطار معروف ترانس سیبری طی شد، بخشی با کشتی و بخشی دیگر از مسیر را ۲هیچهایک کردم. در بخش کوههای آلتا و طبیعتگردی، مسیر را پیاده پیمودم. سفر خیلی فوقالعادهای بود. روسیه مثل پاکستان یا هند که شهر به شهر همه چی تغییر میکند نیست. مدتهای طولانی شاهد یک منظره و فرهنگ یکدست هستید که باعث آرامشخاطر است. خاطرات این سفر در کتابی با عنوان “سیبری اصلا جای سردی نیست” توسط انتشارات ایرانشناسی منتشر شد. کتاب شرح سفرم از سامارا تا مرز مغولستان است. در ادامه به مغولستان سفر کردم. خیلی آدم نتیجهگرایی نیستم و دوست دارم همه چی باز بماند. به طور کلی باید بگویم که ترسهایی که باعث محدودیت فرد میشوند بسیار افتضاح هستند. جمله معروف “ترس برادر مرگ است.” واقعا مصداق دارد. بیشتر اوقات ترسها، فوبیایی بیش نیستند. ترسهایی غیرواقعی که بیشتر ساخته و پرداخته رسانهها و افراد محیط اطرافمان و یا گذشته خودمان است. بسیاری از افراد و نیز دوستان خودم که خیلی با استعداد و باهوش هستند ولی خیلی موفق نیستند، دلیل عدم موفقیتشان ریشه در ترس دارد. آیندهنگری بیش از حدی دارند که باعث دورکردن آنها از عملگرایی میشود. در پایان، در لینک همسفر میشویم با نازنین مطیعی در آلبوم تصویری از بعضی سفرهای تنهاییاش. ماجرای سفر نازنین به پاکستان را میتوانید در لینک زیر – اپیزود 44 پادکست رادیو جولون بشنوید. گزارش ماجرای تلخ نازنین در تاجیکستان را میتوانید در لینک زیر-روزنامه شرق- بخوانید. و نیز میتوانید شنونده صحبتهای او درباره این تجربه تلخ در لینک زیر -پادکست رختکن بازندهها باشید. سفر به مناطق پرخطری که اصلا پرخطر نیستند!

۱-دوست دارید در شرح بیوگرافی شما چه چیزهایی عنوان شود؟
۲-به کجاها سفر کردید؟

۳-چرا سراغ سفر به کشورهای همسایهای رفتید که نگرانی و حساسیت سفر گردشگر به خصوص زن گردشگر تنها به آنجا زیاده؟

۴-سفر تنهایی بهتر است یا دستهجمعی؟
۵-اصلا چرا سفر و چرا سفر تنهایی؟

6-در سفرهای تنهایی چه چیزهایی همراه دار ید؟
7-چگونه از تنهاییتان در سفر لذت میبرید؟
8-میدانم چند نوع سفر رو تجربه میکنید، کوهپیمایی ، طبیعتگردی، شهرگردی و فرهنگی. لطفا کمی توضیح دهید؟

9-حس و حال شما در تنها سفرکردن به خصوص در مکانهای خاص پر خطر مثل افغانستان و پاکستان … چیست؟
10-کارهای لازم برای رسیدن به این مرحله از توانایی چیستند؟
۱1-لطفا توضیح مختصری درباره کتابتان که به تازگی چاپ شده بدهید.
12-به عنوان کلام آخر چه چیزی دوست دارید بگویید؟
«سفر به روایت تصویر/نازنین مطیعی»
«رادیو جولون، اپیزود 44»
«268 روز اسارت در تارجیکستان»
«رختکن بازندهها، اپیزود شماره پنج، بازنده: نازنین مطیعی»
۱ شوتی پدیدهای اجتماعی-اقتصادی در ایران است، که در آن افراد به قاچاق کالا یا انسان، به وسیله خودروهای خاصی با سرعتهای غیرمجاز میپردازند. این خودروهای سواری، خودروی شوتی نامیده میشوند، که اغلب خودروهایی مانند؛ پژو 405، پارس ،سمند و زانتیا میباشند.
۲هیچهایک نوعی مسافرت رایگان است که فرد مسافر معمولاً با ایستادن کنار جاده و نشاندادن انگشت شست یا اشارات مختلف خواهان آن میشود تا رانندگانی که مایل به سوار کردن او باشند توقف کنند و اگر مسیرشان باهم یکی باشد او را سوار کنند. این مسافرت ممکن است کوتاهمدت یا بلندمدت باشد.
سفر






3 دیدگاه در “سفر به مناطق پرخطری که اصلا پرخطر نیستند!”
با اینکه زیاد به سفر نمی روم ولی سفر کردن رو خیلی دوست دارم.
و خوندن این مطالب خوبتان برایم بسیار جذاب می باشد و اطلاعات خوبی به من می دهد.
چه خوب که دوست داشتید
من خودم سفر کردن رو خیلی دوست دارم.
و خوندن این مطالب خوبتان برایم بسیار جذاب می باشد.