vinesh وینش
vinesh وینش

 

سایت معرفی و نقد کتاب وینش همکاران

سفری در هزارتوی ذهن و زمان

ویرجینیا وولف در «به سوی فانوس دریایی» نه فقط داستانی از زندگی و فقدان، بلکه تجربه‌ای عمیق از سیلان ذهن و گذر زمان را به مخاطب عرضه می‌کند. این رمان، که یکی از درخشان‌ترین نمونه‌های سبک جریان سیال ذهن در ادبیات مدرن است، مرزهای روایت سنتی را درهم می‌شکند و به لایه‌های پنهان آگاهی انسان نقب می‌زند. داستان در سه بخش «پنجره»، «زمان می‌گذرد» و «فانوس دریایی» روایت می‌شود، اما این تقسیم‌بندی چیزی بیش از یک ساختار ساده‌ی روایی است.

 

به سوی فانوس دریایی

نویسنده: ویرجینیا وولف

مترجم: خجسته کیهان

ناشر: نگاه

نوبت چاپ: ۱۰

سال چاپ: ۱۴۰۲

تعداد صفحات: ۲۶۱

شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۵۱۴۶۴۸

 

  این مقاله را ۱۳ نفر پسندیده اند

 

تهیه این کتاب


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

 

سفری در هزارتوی ذهن و زمان

 

 

نوشته‌ام را با یک پیش‌داوری آغاز می‌کنم؛ معرکه است. این رمان در همان لحظه‌ای که آغاز می‌شود، خود را از سنت‌های ادبی رایج جدا می‌کند و قدم در فضایی سیال و ناپایدار می‌گذارد. وقتی ویرجینیا وولف می‌خوانی، تازه یادت می‌آید نوشتن، قلمرو جزییات است. هر کلمه یک چراغ است.

 

 

بروم سروقت داستان؛ یک خانه‌ی بزرگ ساحلی که پر از اسباب و اثاثیه‌ی کهنه است برای اینکه نوکردن آنها به زحمتش نمی‌ارزد. در اینجا خانواده‌ی رمزی زندگی می‌کنند. 8 بچه، خانم رمزی 50ساله که زنی است با روحیه‌ی حساس، رویاپرداز و مراقب (همان مودبانه‌ی سلطه‌گر) و آقای رمزی، مردی اهل منطق و فلسفه که سعی می‌کند همه‌چیز را با عیار منطق بسنجد و پیچیدگی‌های دنیای زنانه، و شاید کل دنیا، را نمی‌فهمد. معاشرتی نیست و عبوس و گوشت تلخ به نظر می‌رسد.

زن و مرد دو دنیای کاملا مجزا هستند، حتی در قلب بچه‌هایشان. مثلا جیمز کوچکترین بچه، عاشق مادر است و از پدر متنفر؛ «اگر تبر، سیخ یا هر سلاحی که سینه‌‌‌ی پدر را سوراخ می‌کرد و او را درجا می‌کشت در دسترس بود، جیمز فوراَ با آن به او ضربه می‌زد.» 

 

 

ساکنان این خانه، قرار است بروند سمت فانوس دریایی برای پیک‌نیک. به شرطی که هوا خوب باشد و هوا 20سال بعد تازه مساعد می‌شود، یعنی در بخش سوم. وولف داستانش را در سه بخش «پنجره»، «زمان می‌گذرد» و «فانوس دریایی» روایت کرده است. در «پنجره»، نویسنده ما را در میان ذهن شخصیت‌ها شناور می‌کند؛ خانم رمزی در میان مهمانان، آقای رمزی در دل دغدغه‌های فلسفی، و کودکانی که در انتظار سفری خیالی‌اند.

اما این انتظار، همچون امواجی که به ساحل می‌خورند و بازمی‌گردند، دائماً به تعویق می‌افتد. در «زمان می‌گذرد»، سکوت، مرگ و جنگ، در فضایی بی‌رحم و درعین‌حال شاعرانه جای می‌گیرند و در «فانوس دریایی»، سفری که روزگاری خیال بود، با سنگینی فقدان‌ها و تغییرات تحقق می‌یابد.

 

 

ویرجینیا وولف

 

به سوی فانوس دریایی، که در سال 1927، یعنی 45سالگی نویسنده منتشر شده است، به نظر می‌رسد بیش از دیگر آثار وولف، با خودش قرابت داشته باشد. مثلا شخصیت پدر فیلسوف، به نظر برگرفته از پدر واقعی خود او است که ویرجینیا تا قبل از فوت مادرش از او متنفر بوده و البته همین شخص در نویسنده‌شدنش نقش داشته است و یا در داستان شخصیتی به نام لیلی داریم که نقاش است. او هم تداعی‌گر خواهر ویرجینیا، ونسا بل است. حتی توصیفاتی که از نقاشی او می‌شود هم خیلی به آثار ونسا شبیه است.

و البته حلقه‌ی اصلی این داستان، مادر است. مرگ مادر ویرجینیا در 13سالگی، به شدت او را تحت تاثیر قرار داد. تا جایی که گویا بیماری عصبی او هم از اینجا شروع می‌شود. این فقدان در خلق شخصیت خانم رمزی و مرگ او در داستان منعکس شده است.

 

 

خانم رمزی، با حضور آرام اما نافذ خود، همچون کانون گرمای یک خانواده، نوری بر جهان اطرافش می‌تابان، اما در عین حال در درون خود، از اضطرابِ ناپایداری این نور رنج می‌برد. او در نقش مادری و همسربودنش غرق است. اما هنوز مطمئن نیست زندگی باید همین باشد. در خیالات خود به دنبال آن لحظه‌ی خلوت می‌گردد. اما نمی‌تواند جور دیگری باشد، او دلبسته‌ آقای رمزی و بچه‌هایش است، همین‌قدر متناقض و شاید بهتر است بگوییم همین‌قدر زنانه. او مدام در فکر دیگران است و هم‌زمان روحش در تمناست برای در آغوش کشیدن خود؛ دریافتن و بودن با خویش.

 

«خانم رمزی فکر می‌کرد آدم همیشه با اکراه خود را از تنهایی بیرون می‌آورد. با چسبیدن به چیزی، صدایی، نوری.» 

 

 

آقای رمزی، با وسواس فلسفی‌اش، در هراس از فراموش‌شدن دست‌وپا می‌زند. پیش خودش فکر می‌کند اگر بچه‌دار نشده بود تا به حال خیلی پیشرفت کرده بود. اما پیشرفت چیست؟

 

«عمر این سنگ‌ریزه‌ای که با نوک چکمه می‌رانیم از شهرت شکسپیر بیشتر است…» 

 

 

 لی‌لی براسکو، هنرمندی که نقاشی‌اش را نیمه‌تمام می‌گذارد، خود را درگیر این پرسش می‌یابد که آیا هنر می‌تواند چیزی از حقیقت را ثبت کند؟ این پرسشی است که در تمام اثر وولف طنین می‌اندازد:

 

«او باید آن خط را می‌کشید؛ همان خطی که می‌توانست همه‌چیز را در خود بگنجاند، اما آیا ممکن بود؟ آیا واقعاً می‌توانست؟» 

 

 

پرتره‌ی ویرجینیا وولف، اثر خواهرش ونسا بل
پرتره‌ی ویرجینیا وولف، اثر خواهرش ونسا بل

 

ویرجینیا وولف، داستان بلندش را با جزئیات بسیار و شخصیت‌ها انباشته است اما یکی از کلیدی‌ترین قهرمانان او، زمان است. اگر در رمان‌های کلاسیک، گذر زمان اغلب در بطن اتفاقات رخ می‌دهد، در«به سوی فانوس دریایی» خودِ زمان به یکی از شخصیت‌های اصلی بدل می‌شود. تغییرات جزئی و تدریجی در احساسات شخصیت‌ها، مرگ‌هایی که ناگهان و در میان پرانتزهای روایی ظاهر می‌شوند، و سکوت و خلأیی که پس از فقدان‌ها ایجاد می‌شود، همگی از درک منحصربه‌فرد وولف از زمان حکایت دارند.

زمان همچو موجی است که بی‌قفه پیش می‌رود و وزنش بر دیگر شخصیت‌های رمان، سنگینی می‌کند. این سکوت‌های ویرانگر، که جای خالی انسان‌ها را ثبت می‌کند، از پرگویی‌های هر رمان واقع‌گرایانه‌ای عمیق‌تر است. در پایان، این زمان است که فانوس دریایی را همچنان پابرجا نگه می‌دارد اما افراد را تغییر می‌دهد.

 

 

ویرجینیا وولف در «به سوی فانوس دریایی»، ساختار سنتی داستان‌گویی را متلاشی می‌کند و  مرز میان روایت، ذهن و زمان را در هم‌ می‌شکند. او نه صرفاً داستانی از خانواده‌ی رمزی و سفر ناتمامشان به فانوس دریایی می‌گوید، بلکه ما را به سفری در اعماق ناخودآگاه انسان می‌برد. ذهن شخصیت‌ها همچون تکه‌های نور بر سطح آب، بازتاب‌هایی شکسته و پراکنده دارند. جملاتش به‌سان امواج حرکت می‌کنند، با وقفه‌هایی که ناگهان اندیشه‌ای را قطع می‌کنند، یا برعکس، سیری نامحسوس از شخصی به شخص دیگر را رقم می‌زنند و طبیعت در این میان تنها یک پس‌زمینه‌ی ایستا نیست بلکه روحی زنده است که بر احساسات انسان‌ها سایه می‌اندازد.

 

زبان وولف در این رمان شاعرانه و سرشار از تصاویر حسی است. او با استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن، افکار و احساسات درونی شخصیت‌ها را به‌طور مستقیم و بدون واسطه به خواننده منتقل می‌کند. این سبک نوشتاری به وولف امکان می‌دهد تا پیچیدگی‌های ذهنی و روانی شخصیت‌ها را با دقت و عمق بیشتری به تصویر بکشد.

 

 

یکی از نقاط اوج داستان و یکی از خودنمایی‌هایی خانم وولف در خلق یک فضای سیال و پویا وقتی است که شخصیت‌ها دور میز شام نشسته‌اند و هر کدام به نوبه خود هم غرق در فکر است و هم در حال گفتگو. ما از خیالی به خیالی دیگر می‌رویم. خانم رمزی که در ایوان نشسته و دلش اندکی امید می‌خواهد و امید می‌تواند این باشد که بچه‌ها همیشه بچه بمانند. آقای رمزی با سنگ‌ها مشغول است. لیلی و بنکس و… هر کدام غوطه‌ور و حاضر.

مثل این است که دوربین خانم نویسنده، با ظرافت کامل روی صورت آنها، دست و پاها، تن‌شان زوم می‌کند. وارد پوست و قفسه‌ی سینه می‌شود. در غشای مغز فرو می‌رود و ما به مکنونات ضمیرشان دست‌درازی می‌کنیم؛ خیلی طبیعی و نرم و آرام. از ذهن خانم رمزی وارد سخن آقای بنکس و از نگاه بنکس وارد دنیای تنسلی و از اخم او لیلی و… حیرت‌آور است. در بخش اول کتاب در توصیف خانم رمزی می‌نویسد؛ «مثل زنبوری بود که بر گلی بنشیند، سپس به سوی شاخه‌ی دیگری برود و آخر به کندو بازگردد.» به نظر من سبک نوشتاری و زبان وولف هم عیناَ همین است.

 

 

چاپ نخست کتاب «به سوی فانوس دریایی»

 

و در پایان شاید باید از یک شخصیت مهم دیگر نام برد؛ فانوس دریایی؛ یک آرزوی به تعویق افتاده؛ استعاره‌ای از میل و گریز. فانوس دریایی برای جیمز رمزی، آرزویی تحقق‌یافته اما خالی از شکوه خیال‌های کودکانه است. برای لی‌لی، نقطه‌ی تکمیل نقاشی‌اش و تصویر خیالی که پیش‌تر درنیافته بود. برای خواننده، فانوس دریایی همچون خودِ زندگی، چیزی است که ما پیوسته به سمت آن می‌رویم اما هرگز کاملاً به آن نمی‌رسیم. نوری است که به جای روشنگری، بر ناتوانی ما در تصرف زمان تأکید می‌کند.

 

«ولی آقای رمزی، به آنها چیزی نگفت. همان‌جا نشسته و به جزیره خیره شده بود و شاید با خود می‌گفت: ما نابود شدیم، هر یک به تنهایی، شاید هم در این فکر بود که عاقبت به فانوس دریایی رسیده‌اند. اما هیچ نگفت.» ص 479

 

 

به سوی فانوس دریایی، رمانی است که در لایه‌هایش، فلسفه‌ی هستی، طبیعت خاطره، و رابطه‌ی ما با زمان را می‌کاود. وولف ما را در سیالی بی‌پایان از ذهن‌ها غرق می‌کند و حقیقتی را به تصویر می‌کشد که در تاروپود سکوت‌ها و امواج منعکس می‌شود. این کتاب برای آنان است که از قصه‌گویی معمول فراتر می‌روند و درخشش مبهم لحظاتی را که در ذهن باقی می‌مانند، بیش از هر روایت خطی دیگری ارج می‌نهند. فانوس دریایی، همچنان در دوردست‌ها، برای همیشه روشن می‌ماند، اما آیا ما به آن خواهیم رسید؟

 

 

 

پ.ن: منبع خوانش من کتاب الکترونیکی بوده و شماره صفحات با کاغذی مطابقت ندارد.

 

ویرجینیا وولف

 

نوشته‌های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *