دهه شصت بر ما چگونه گذشت؟ پاسخ سیمین بهبهانی
مجله گردون در پایان سال 1369 سوالی ساده و به قول خود مجله «کلی» از نویسندگان و شاعران مطرح آن روز ایران پرسید: دهه شصت چگونه گذشت؟ دههای که یکی از سختترین دورانها برای ملت ایران و برای روشنفکران و نویسندگان بود. این سوال عامدانه همینقدر کلی مطرح شده بود تا هرکدام از نویسندگان به دید و صلاح خود پاسخی حدوداً چهارصد کلمهای به آن بدهد و زاویه دید خود را روشن بسازد. سیمین بهبهانی به این سوال از دریچهی وضع شعر در دهه شصت پاسخ میدهد. او ضرباهنگ انقلاب را دخیل در تجربههای ادبی و شعری این دهه میداند.
مجله گردون در پایان سال 1369 سوالی ساده و به قول خود مجله «کلی» از نویسندگان و شاعران مطرح آن روز ایران پرسید: دهه شصت چگونه گذشت؟ دههای که یکی از سختترین دورانها برای ملت ایران و برای روشنفکران و نویسندگان بود. این سوال عامدانه همینقدر کلی مطرح شده بود تا هرکدام از نویسندگان به دید و صلاح خود پاسخی حدوداً چهارصد کلمهای به آن بدهد و زاویه دید خود را روشن بسازد. سیمین بهبهانی به این سوال از دریچهی وضع شعر در دهه شصت پاسخ میدهد. او ضرباهنگ انقلاب را دخیل در تجربههای ادبی و شعری این دهه میداند.
فرار از وزن
نمیتوانم به چگونگی بازده شعر فارسی در دهه شصت، بدون توجه به دهه پنجاه، نگاه کنم. در سال پنجاهوهفت، انقلابی در ایران روی داد که از چند سال پیش تا چند سال بعد از آن در ریتم زندگی ایرانیان تاثیرگذار بوده است. میگویند دهه چهل برای شعر ایران دهه پرباری بوده است، میپذیرم. اما باید ریشه آن را در رویدادهای دهه سی جستوجو کرد. همینطور روند ادبیات در دهه شصت نمیتواند با وقایع انقلاب و گذشته و آینده نزدیک به آن بیارتباط باشد.
مهمترین تأثیر این انقلاب تأثیر ضرباهنگ آن بر همه پدیدههای اجتماعی است. ضرباهنگ انقلاب مشروطیت در روند شعر ادیبالممالک فراهانی، بهار، ایرج، عشقی، عارف، فرخی و دیگران موثر واقع نشد و سرانجام در شعر نیما به کمال و پختگی رسید. بدعت اوزان نیما، تحول درونمایه شعری و دستگاه واژگان او را باید نتیجه تردیدناپذیر ضرباهنگ انقلاب مشروطیت دانست. همچنین تحولات اخیر در شعر و نثر را که شاید موجد روندی کاملاً متغیر در ادبیات فارسی باشد، باید نتیجه مستقیم ضرباهنگ انقلاب اخیر به شمار آورد.
گریز از وزن عروضی و نیمایی در شعر فارسی اگرچه از سالیانی پیش از انقلاب نیز وجود داشته است، به نظر میرسد که نتیجه مستقیم ریتم گسسته و مهار ناشده انقلاب اخیر و رویدادهای ماقبل و وابسته به آن باشد. تاثیرات انقلاب را نباید در یک مقطع خاص زمانی جستوجو کرد سالها پیش از آن و سالها بعد از آن این تأثیرات وجود دارند، اما آن مقطع خاص، مثلاً بهمن پنجاهوهفت، لحظه بروز و حد فاصل وقایع گذشته و آینده است. به همین سبب میگویم که یکی از تاثیرات انقلاب طرد تدریجی اوزان عروضی و نیمایی از شعر است. ضرباهنگ انقلاب ریتمهای منظم گذشته را بر نمیتافت. امروز سرایندگان جوان کمتر اقبالی بر اوزان عروضی دارند.
از نخستین شاعرانی که پس از کسب شهرت و تثبیت هویت خود، این اوزان را ترک گفت -و از موفقترین آنها- به گمان من شاملوست و در سالهای اخیر میبینم شاعری مانند منوچهر آتشی (خیلی دیر) با وزن خداحافظی میکند و شعرهای بی وزن خود را به چاپ میرساند. مفتون امینی نیز سالیانی است که نه تنها غزل سنتی بلکه اوزان نیمایی را هم ترک گفته است و شعرش بیوزن است. در عین حال اخوان ثالث و سهراب سپهری را هم داریم: سپهری تا لحظه آخر به وزن نیمایی وفادار ماند، اگرچه بیوزنی را نیز آزموده بود؛ و اخوان به سوی اوزان قدیم عروضی روی آورد. خود من نیز در عین آن که از وزن دل نبریدم آن را به مسیر تکراههای که خاص خودم بود راندم و این شیوه را میتوانم «عروضی کردن پارههای کلامی و وزن بخشیدن به آنها بر اثر تکرار» تعریف کنم.
من همه این تحولات را نتیجه اجتنابناپذیر ضرباهنگ نامنظم انقلاب اخیر میدانم و باید دهه شصت را دهه «فرار از وزن مالوف در شعر فارسی» نام بگذاریم. طبعاً این بیرغبتی به وزن، پدیده دیگری را هم در پی داشت و آن جاری شدن مایههای شعر در بستر رودخانه نثر و به خصوص رمان و قصه کوتاه بوده است. در دهه شصت میبینیم که هرچه شعله شعر کوتاهی میگیرد، در عوض رمان و قصه کوتاه زبانه میکشد. بعید نیست که کمکم جوانها تجارب خود را به جای ریختن در قالبهای شعری، در قالبهای نثر و قصه و داستان و حتی ترجمه و بازآفرینی و ابداع در ترجمه به کار گیرند. رمانها و قصهها و ترجمههایی که در این دهه اخیر به وجود آمده، افتخارآفرین بوده است و این مجال کوتاه اجازه ذکر نام به من نمی دهد، و همین خود گواه صدق مدعاست.
با این اشاره کوتاه میخواهم بگویم که اگرچه هنوز هم میتوان به شعرهای قابل توجهی در میان جوانتران امیدها بست، دستکم تا سالهایی نسبتاً طولانی پیشبینی تفوق نثر بر شعر و اقبال خواننده و آفریننده به این گروه (ژانر) ادبی برای من منطقی به نظر میرسد.