سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

تنهایی چگونه آگاهی ما از خودمان را تغییر می‌دهد؟

تنهایی چگونه آگاهی ما از خودمان را تغییر می‌دهد؟

 

احمدی داستانِ تکه‌ی ابر، شاخه‌ی نرگس را به همان سبکِ آشنای خودش نوشته است و با شگردهای زبانی و ادبیِ ویژه‌اش جهانی رؤیایی و شاعرانه خلق کرده که دورهمیِ بی‌مانندِ رنگ و نور، امید و کلمه است. احمدرضا احمدی با بهره‌گیری از تمثیل سفر در این داستان، مخاطب را به حرکت و تغییر دعوت می‌کند؛ سفری لذت‌بخش که با نثر شاعرانه و خیال‌پردازی‌های کودکانه‌ و نمادهایی مانند رنگ‌ها و عناصر طبیعت از گم‌شده‌ای بزرگ می‌گوید، از صلح.

احمدی داستانِ تکه‌ی ابر، شاخه‌ی نرگس را به همان سبکِ آشنای خودش نوشته است و با شگردهای زبانی و ادبیِ ویژه‌اش جهانی رؤیایی و شاعرانه خلق کرده که دورهمیِ بی‌مانندِ رنگ و نور، امید و کلمه است. احمدرضا احمدی با بهره‌گیری از تمثیل سفر در این داستان، مخاطب را به حرکت و تغییر دعوت می‌کند؛ سفری لذت‌بخش که با نثر شاعرانه و خیال‌پردازی‌های کودکانه‌ و نمادهایی مانند رنگ‌ها و عناصر طبیعت از گم‌شده‌ای بزرگ می‌گوید، از صلح.

 

 

همه‌چیز با تنهایی شروع می‌شود. تکه‌ی ابر، شاخه‌ی نرگس داستانی تصویری درباره‌ی پسرکی است که پدرش به سفر رفته و تنها مانده. حدس می‌زنید پسرک با تنهایی‌اش چه می‌کند؟ شما با تنهایی‌هایتان چه می‌کنید؟

همه‌ی ما در زندگی‌مان احساس تنهایی و یا تنها ماندن را تجربه می‌کنیم. تجربه‌ای مشترک که هر کسی به شیوه‌ای منحصربه‌فرد آن را می‌گذراند. گاهی احساس تنهایی می‌کنیم و گاهی تنها می‌مانیم و در برابر تنهایی چه چاره‌ای داریم؟ یا در آن غرق می‌شویم و یا تلاش می‌کنیم از آن دور شویم و یا…

حقیقت این است که در تنهایی و در رویارویی با تنهایی هیچ‌کدام از ما شرایط و شیوه‌ی یکسان و مشابهی را نمی‌گذرانیم.

پسرکِ این داستان نیز از خانه به کوچه می‌آید و با تکه‌ی ابر، شاخه‌ی نرگس و پرنده‌ی آبی ملاقات می‌کند، با آن‌ها دوست می‌شود و سفری را آغاز می‌کند که منجر به شناخت بیشترِ خودش می‌شود.

این کتاب را احمدرضا احمدی نوشته و انتشارات کتاب‌های پرنده‌ی آبی (گروه کودک و نوجوان انتشارات علمی و فرهنگی) با تصویرگری نوشین خائفی‌اشکذری در مجموعه‌ی داستان‌های صلح و دوستی منتشر کرده است.

 

احمدی داستانِ تکه‌ی ابر، شاخه‌ی نرگس را به همان سبکِ آشنای خودش نوشته است و با شگردهای زبانی و ادبیِ ویژه‌اش جهانی رؤیایی و شاعرانه خلق کرده که دورهمیِ بی‌مانندِ رنگ و نور، امید و کلمه است.

او قصه‌ را از خانه و با طرح یک رنج یعنی فقدان پدر آغاز می‌‌کند و بعد، تنهایی را عاملی درنظر می‌گیرد که قهرمان را ترغیب می‌کند برای سفر… برای ورود به دنیایی تخیلی… تخیلی که واقعیت را به هم می‌ریزد و آشنایی‌زدایی می‌کند.

احمدرضا احمدی با بهره‌گیری از تمثیل سفر در این داستان، مخاطب را به حرکت و تغییر دعوت می‌کند؛ سفری لذت‌بخش که با نثر شاعرانه و خیال‌پردازی‌های کودکانه‌ و نمادهایی مانند رنگ‌ها و عناصر طبیعت از گم‌شده‌ای بزرگ می‌گوید، از صلح.

صلح فقط فقدان جنگ نیست. صلح یعنی دوستی، همدلی و قدردانی نسبت به دیگران و طبیعت. صلح یعنی آرامشِ درون و پذیرشِ خویشتن که شادی و امید می‌آورد.

هنگامی‌که مسافرِ کوچکِ کتاب با همراهی تکه‌ی ابر و شاخه‌ی نرگس و پرنده‌ی آبی عازم سفر می‌شود، قدم به یک آزمون بزرگ می‌گذارد که صبر و مهربانی، همکاری و بخشش، درایت و قدرتِ تفکرِ او و همسفرهایش را محک می‌زند. 

 

تکه ابر، شاخه نرگس ، تنهایی

 

 

در این مسیر، آن‌ها ابتدا با صاحب نارنجستان برخورد می‌کنند که مردی غمگین است. مردی که برای برطرف کردنِ تشنگی درخت‌های نارنج چاره‌ای ندارد و در آرزوی باران است. چه کسی می‌تواند به مرد و نارنجستانِ او کمک کند و رنگ و شادی را به باغ و صاحبش بازگرداند؟ تکه‌ی ابر تصمیمِ خودش را می‌گیرد. او به آسمان می‌رود و ابرها را بسیج می‌کند تا ببارند و نارنجستان را سیراب کنند.

باران می‌بارد و آرزوی مرد برآورده می‌شود و او برای قدردانی به پسرک و دوستانش هدیه‌ می‌دهد؛ کالسکه‌ای با دو اسب سفید، اسب‌هایی که در هر موقعیت و مرحله به رنگی درمی‌آیند؛ زرد، قرمز، آبی، صورتی، ارغوانی و….

وقتی پسرک و گروه دوستانش با کالسکه حرکت می‌کنند، اسب‌ها زرد می‌شوند و به دشتی می‌رسند که در زمینش شمع‌های روشن روییده است.

کشف معنا و مفهوم نمادها کمک می‌‌کند تا جهانِ داستان گسترده‌تر و مفاهیم عمیق‌تر شود. نارنج نماد طراوت، امید و رویش و رنگ زرد نماد نوآوری، خلاقیت و حکمت است. پسرک شمع می‌چیند. شمع بر امید، نور و دانایی دلالت می‌کند. او با نوری در دست دوباره کالسکه را به حرکت درمی‌آورد.‌ این‌بار، اسب‌ها قرمز می‌شوند و به باغی می‌رسند که با آب و رنگ نقاشی شده است.

تکه‌ی ابر دوباره به آسمان می‌رود و ابرها می‌بارند و رنگ‌ها را می‌شویند و بعد، باغ به بیابان تبدیل می‌شود. در نتیجه‌ی این اتفاق، پرنده‌ی آبی آواز خواندن را فراموش می‌کند.

 

پسرک بار ‌دیگر کالسکه را به حرکت درمی‌آورد. اسب‌ها آبی می‌شوند. رنگِ آبی اسب‌ها و عطر نرگس‌ها باعث می‌شود پرنده‌ی آبی دوباره قدرت آواز خواندن را به دست آورد و بعد، کالسکه به اتاقی کنار رودخانه می‌رسد. اتاقی تاریک و ساکت که پر از کبوتر و قمری و قرقاول و خرگوش سفید و فرشته‌های بالدار است که آنجا به خواب رفته‌اند. پرنده‌ی آبی به شیشه نوک می‌زند و همه را بیدار می‌کند.

نور در اتاق پخش می‌شود. همه بیدار می‌شوند و پسرک فرشته‌ها و خرگوش‌ها را سوار کالسکه می‌کند و به کنار دریا می‌روند. فرشته‌ها به رنگ آبی درمی‌آیند و با دریا یکی می‌شوند. خرگوش‌های سفید هم به رنگ سبز درمی‌آیند و پسرک آن‌ها را در جنگل رها می‌کند تا با جنگل یکی شوند.

پسرک و گروه دوستانش پیام‌آورِ شادی، خوشبختی و تحول هستند. آن‌ها حرکت می‌کنند، تاریکی و تنهایی، سکوت و سکون را برهم می‌زنند و جهان را تغییر می‌دهند.

در ادامه‌ی این مسیر، اسب‌ها صورتی می‌شوند و به رستوران می‌رسند که بشقاب‌های صورتی در آنجا پر از ماه و ستاره و خورشید و سکوت و انگور و گندم است و در هر کدام گل سرخ و زیتون می‌روید.

گل سرخ یکی از نمادهای مهم در نقوش آثار هنری ایرانی است و در باورهای اساطیری هم معنای نمادین دارد. در این داستان، پسرک گل‌های سرخِ توی بشقاب را می‌چیند و به جای آن‌ها شمع می‌گذارد. گل سرخ نماد عشق و زیبایی است که پسرک را به نامه‌های عاشقانه‌ی پدر و مادرش می‌رساند.

 

سفر با گذر از روستایی پر از درخت آلبالو و گیلاس، عبور از کنار شکارچیان در جنگل و قبرستان اتومبیل‌های کهنه ادامه پیدا می‌کند تا کالسکه به شیرخوارگاه می‌رسد و بعد، به کوچه‌ای که در آنجا جشنی برپاست؛ جشن تولد یک نوزاد.

تا این که یک روز تعطیل، پرنده‌ی آبی سوار تکه‌ی ابر می‌شود برای همیشه به آسمان می‌رود. پسرک گل‌های نرگس و اسب‌ها را هم به باغ و مزرعه‌ی پرورش آن‌ها پس می‌دهد و دوباره تنهای تنها می‌شود. او مدام دو اسب، تکه‌ی ابر و گل‌های نرگس را در خواب می‌‌بیند و خواب‌هایش را می‌‌نویسد و تصویرشان را نقاشی می‌کند. چون کسی را ندارد که خواب‌هایش را برای او بگوید.

خواب نشانه‌ی عبور از مرحله‌ی ناآگاهی به سمت آگاهی است و عاقبت، یک روز صبح که همه‌ی شهر در خواب هستند، پسرک از تنهایی در آینه نگاه می‌کند. او در آینه می‌بیند که نارنجستان در دریا سقوط کرده و درختان نارنج از دریا سر بیرون آورده‌اند.

آینه بازنمای واقعیات و نشان‌دهنده‌ی احساسات و عواطف است و نگاه کردن به آینه نمادی است از آینده‌نگری، امیدواری و عشق.

پسرک با پرنده و گل و یا با نوشتن و نقاشیِ خواب‌هایش به جهانی تخیلی وارد می‌شود که تنها چاره‌ی او برای رهایی از تنهایی است و زمانی‌که صاحب نارنجستان یک سبد نارنج را از آینه برای پسرک می‌فرستد، آیا این امید را می‌دهد که نیک‌بختی نزدیک است؟

جهانی که احمدرضا احمدی در این کتاب می‌سازد و قصه‌ای که درباره‌ی پسرک تعریف می‌کند، در ذهن هر مخاطب، چه کودک و چه بزرگسال، می‌تواند دری به دنیایی متفاوت باز کند. کودکان از خیال‌پردازی‌های بی‌مانند در این داستان لذت می‌برند و توصیف‌ها و تصویرسازی‌ها هم دایره‌ی واژگان آن‌ها را غنی می‌کند و هم سواد بصری‌شان را تقویت می‌کند. علاوه‌براین، مخاطبان با قرائت شاعرانه‌ی زندگی و جهان آشنا می‌شوند، وقتی چاره‌ای برای رهایی از رنج و غم و تنهایی نمانده است.

 

 

 

 

  این مقاله را ۳۸ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *