از پژوهش روایتمحور تا روایت موردپسند صداوسیما
این مقاله را ۰ نفر پسندیده اند
فیلمنامهٔ «کوچک جنگلی» نوشتهٔ ناصر تقوایی محصول سالهای پایانی دههٔ پنجاه و اوایل دههٔ شصت است؛ دورهای که سینما و تلویزیون ایران در وضعیت پرآشوب پس از انقلاب و تغییرات ساختاری نهادهای تولیدی قرار داشتند. تقوایی در ابتدا این سناریو را برای یک فیلم سینمایی سه ساعته نوشته بود اما روزگار آنقدر چرخید تا ساخت آن به صداوسیمای دوران ریاست محمد هاشمی رسید. ناصر تقوایی با پشتوانۀ تجربهٔ مستندسازی، علاقهٔ جدی به تاریخ و شناخت دقیق فرهنگ محلی گیلان، طرح مجموعهای پانزدهقسمتی را نوشت که قرار بود بازنماییای وفادار، چندلایه و پیچیده از زندگی و زمانهٔ میرزا کوچکخان جنگلی باشد. اما سالها پیشتولید، تغییرات مدیریتی، حساسیتهای سیاسی و نهایتاً جلوگیری از کار تقوایی، پروژه را متوقف کرد. (البته تقوایی در مصاحبهای گفت خودش از پروژه بیرون آمده و کسی او را کنار نگذاشته است) متن چندجلدی او تا دههها منتشر نشد و تنها در سالهای اخیر در قالب سه جلد در دسترس عموم قرار گرفت. این پیشینه خود توضیح میدهد که چرا «متن تقوایی» بیش از آنکه یک فیلمنامهٔ متعارف باشد، یک پروژهٔ پژوهشی-دراماتیک است؛ چیزی میان تاریخنگاری، مردمشناسی و سناریونویسی. در مقابل، سریالی که بهروز افخمی در اواخر دههٔ شصت ساخت، نتیجهٔ شرایطی کاملاً متفاوت بود: تلویزیون نیاز به روایتی قابلدرک، خطی و منسجم برای مخاطب گسترده داشت و این ضرورتها مسیر روایی اثر و ساختار نهایی آن را تعیین کرد. فیلمنامه کوچک جنگلی نوشته ناصر تقوایی پس از سالیانی دراز با تلاشهای فراوان مرضیه وفامهر در سه جلد مفصل منتشر شد. متنی که وفامهر در هنگام انتشار این اثر منتشر کرد گویای وضعیتی است که برای هنرمند ایجاد شده است: « سخن بسیار است اما در این مقال جای شکر گفتن است برای شدنِ کارهای شدنی. بسنده می کنم به شکر برای آنچه به سرانجام رسیده تا یکی از رنجهای این جغرافیا برای امنیت و شکوفایی را در تاریخی با زخم های هنوز باز و کهن روایت کند. اول بسیار قدر می دانم اندیشه و سینه مجروح استاد ناصر تقوایی را که بیش از یک سال بست نشست و روایت مردان جنگل را نوشت که امروز و دیروز را همچنان شرح میدهد و همدلی و همراهی زنده یاد شهیندخت بهزادی را که در آن سالهای تلخ همراه او بود قدردانم. اگرچه از تلخ بختی ما بود که این متن با کوشش بی حد ناصر تقوایی به تصویر نرسید تا به چشم اجتماع برسد. دوم از استاد حمید دباشی سپاسگزارم که درآمدی به کوچک جنگلی نوشت تا زهر تصویر نشدنش را پادزهری کند برای آیندگان. بیش از دو سال روزگار سپری کردم به ویرایش و متن خوانی و مطابقت نسخه های متفاوت کوچک جنگلی بی ناصر تقوایی که جانی برای بازگشت به آن روزگار و این متن نداشت و این مهم بدون پشتیبانی و اراده ی دوست و همراه شفیق جناب آقای بهروز خسروی برآورده نمی شد. قدردان ادراک و استنباط و اعتماد او هستم تا همیشه.» ساختار و لحن فیلمنامۀ تقوایی: یک پژوهش دراماتیک فیلمنامهٔ «کوچک جنگلی» در نگاه نخست شبیه سناریویی کلاسیک بهنظر میرسد، اما با کمی پیشروی در متن روشن میشود که تقوایی آن را بهمثابهٔ پروژهای پژوهشی نوشته است. او برخلاف بسیاری از سریالنویسان، از نقطهای شروع نکرده که در آن شخصیتهای اصلی بهسرعت معرفی شوند و حوادث با نظمی روایی پیش بروند. در عوض، شیوهٔ کار او مبتنی بر کندوکاو تاریخی، مشاهدهٔ مردمشناسانه و گردآوری دقیق جزئیات از بطن فرهنگ گیلان است. این دقت پژوهشی در لایههای مختلف متن قابل مشاهده است: بازسازی روابط روستایی، ساختار طایفهای، موقعیت جغرافیایی، شیوهٔ زندگی مردم جنگلها، مناسبات اقتصادی و حتی آداب مذهبی و آیینهای جمعی. برای تقوایی، فهم زندگی مردم گیلان چیزی فرعی یا تزئینی نبود؛ بلکه بنیان شکلگیری جنبش جنگل را در همین ساختارهای محلی میدید. به همین دلیل، روایت او از همان ابتدا بر این اصل استوار میشود که جنبش جنگل تنها با شناخت مردم، زمین، فرهنگ و تضادهای منطقهای قابل فهم است. از نظر لحن، تقوایی با اتکا به تجربهٔ مستندسازی خود، کمتر بهدنبال ساختن لحظههای دراماتیک برجسته است و بیشتر متن را به گونهای طراحی کرده که هر فصل و هر گفتگو بخشی از تصویر بزرگتر را روشن کند. صحنهها به جای حرکت به سمت اوجهای پرهیجان، نوعی «ریتم زیستمحور» دارند؛ انگار که روایت از دل زندگی روزمرهٔ مردم بیرون میآید. این شیوه، جنبش جنگل را از سطح یک تاریخ قهرمانانه پایین میکشد و در بطن واقعیت اجتماعی آن قرار میدهد. تقوایی همچنین با پرهیز از هرگونه قهرمانسازی سادهانگارانه، میرزا کوچکخان را در قالب شخصیتی چندوجهی ترسیم میکند؛ انسانی که درگیر تصمیمهای دشوار است، با تردیدها و اختلافها دستوپنجه نرم میکند و حتی گاه در مواجهه با نیروهای سیاسی دیگر دچار سرگشتگی میشود. این تصویرِ واقعگرایانه از میرزا، همسو با تلاش تقوایی برای چندصداییکردن روایت است؛ گویی او میخواهد بهجای ارائهٔ روایت رسمی یا ایدئولوژیک، شبکهای از صداها، منافع و تعارضها را نشان دهد که در کنار هم جنبش جنگل را ساختهاند. همهٔ این ویژگیها باعث شده که فیلمنامهٔ تقوایی نه برای یک ساختار پخش تلویزیونی استاندارد، بلکه برای بازنمایی دقیق یک دورهٔ تاریخی نوشته شود. متن از همان ابتدا خود را موظف میداند که تاریخ را لایهبهلایه واکاوی کند، حتی اگر این دقت پژوهشی سرعت روایت را کند و پیچیدهتر کند. در واقع، اثر تقوایی بیشتر شباهت به «تاریخنگاری روایی» دارد تا یک سریالِ روایی صرف. رویکرد بهروز افخمی: ضرورت رسانهٔ جمعی سریالی که بهروز افخمی ساخت، محصول فضایی بود که در آن تلویزیون نقش محوری در روایت رویدادهای تاریخی برای مخاطبان وسیع داشت. این رسانه، محدودیتها و ضرورتهایی دارد که بهطور مستقیم بر شیوهٔ روایت اثر میگذارد. از جمله مهمترین این ضرورتها، نیاز به خط روایی روشن، شخصیتپردازی متمرکز، و پیشبرد اپیزودیک داستان است. افخمی ناگزیر بود روایت را بر محور یک خط داستانی اصلی سامان دهد و شخصیتها را در نسبت با قهرمان مرکزی تعریف کند. در نتیجه، میرزا کوچکخان در سریال افخمی به شخصیتی کاملاً قهرمانمحور بدل میشود؛ فردی که ارادهٔ او موتور حرکت وقایع است و روایت حول تصمیمها و کنشهای او شکل میگیرد. این انتخاب، اگرچه از نظر تلویزیونی کارآمد است، اما فاصلهٔ محسوسی با نگاه تقوایی دارد که ساختار اجتماعی و تاریخی را اصل حرکتدهندهٔ جنبش میدانست. افخمی همچنین پیچیدگیهای سیاسی دوره — رابطهٔ جنگلیها و بلشویکها، اختلافات داخلی، نقش دولت مرکزی، و درگیریهای منطقهای — را سادهتر میکند تا روایت برای مخاطب عام قابلپیگیری باشد. در سریال، بسیاری از این کشمکشها به شکلی خطی و با سمتوسوی روشنتری تعریف میشوند؛ شخصیتهای فرعی وزن کمتری دارند و صداهای متفاوت جنبش معمولاً در قالب گفتوگوهای کوتاه یا توضیحات تلویزیونی ارائه میشوند. افزون بر این، سریال باید مطابق استانداردهای تلویزیونِ دههٔ شصت تولید میشد؛ استانداردهایی که جهتگیریهای فرهنگی و آموزشی مشخصی داشتند. بنابراین، بخشهایی از روایت ناگزیر به سمت تبیین ایدئولوژیک، ارائهٔ پیام مشخص و پرهیز از پیچیدگیهای تاریخی رفت؛ رویکردی که در آثار تلویزیونی آن دوران طبیعی و رایج بود. افخمی بعدها اشاره کرده که متن او مستقیماً بر اساس فیلمنامهٔ تقوایی نوشته نشده و مسیر تولید سریال بهدلایل سیاسی و اجرایی از پروژهٔ تقوایی جدا شده بود. با این توضیح، سریال را باید متنی مستقل دانست که درون منطق تلویزیون شکل گرفته، نه بازسازی فشردهٔ فیلمنامهٔ تقوایی. نقاط تقاطع و تضاد: دو روایت، یک موضوع با وجود فاصلهٔ میان دو پروژه، هر دو اثر در نقطهای مشترکاند: تلاش برای روایت زندگی میرزا کوچکخان و جنبش جنگل. هر دو سازنده، به شیوهٔ خود، میکوشند این فصل مهم از تاریخ ایران را قابلبینشکردن کنند و به زبان تصویر درآورند. اما همین اشتراک موضوعی، تضادهای میان دو رویکرد را آشکارتر میکند. در روایت تقوایی، جنبش جنگل پدیدهای پیچیده، چندوجهی و درهمتنیده با بافت اجتماعی گیلان است. او این جنبش را نتیجهٔ برخورد نیروهای محلی، شرایط تاریخی و وضعیت اجتماعی منطقه میبیند و نه صرفاً ارادهٔ یک فرد. تضادهای درونگروهی، اختلافات طبقاتی، حساسیتهای مذهبی و گذشتهٔ پرتنش منطقه، همگی در روایت او کارکرد دراماتیک دارند. اما سریال افخمی به دلیل ساختار تلویزیونی خود، ناچار است بر یک خط شخصیتر و قهرمانمحورتر تمرکز کند. کنش میرزا مرکز ثقل روایت میشود و بسیاری از پیچیدگیهای اجتماعی به خطوط ملایمتری بدل میشوند. در این منطق روایی، مخاطب باید بتواند جریان اصلی داستان را بدون سردرگمی دنبال کند؛ بنابراین، روایت صداهای متعدد و تضادهای درونی جنبش، جا را به روایت خطی، روشن و پیشرونده میدهد. به این ترتیب، تفاوت میان این دو اثر تنها در میزان جزئیات یا عمق پژوهش نیست؛ بلکه در نوع نگاه به تاریخ نهفته است. تقوایی تاریخ را چون منظری چندصدا و چندکانونی بازسازی میکند، درحالیکه افخمی آن را به شکل روایتی قابلبیان در رسانهٔ جمعی شکل میدهد. یکی به «پیچیدگی واقعیت تاریخی» وفادار است و دیگری به «ضرورت روایت تلویزیونی». در نهایت میتوان گفت که «کوچک جنگلی» ناصر تقوایی بیش از آنکه یک فیلمنامه برای تولید باشد، طرحی جامع برای بازآفرینی تاریخ و فرهنگ گیلان است؛ اثری پژوهشی که بهدلیل دقت، وسعت و نگاه چندجانبهاش بهسختی قابل تقلیل به قالب تلویزیونی بود. در مقابل، سریال بهروز افخمی تلاشی برای روایتی تلویزیونپسند، ساختارمند و مخاطبمحور از همان موضوع است؛ روایتی که ناگزیر از سادهسازی و تعیین خطمشی روشن است. به همین دلیل مقایسۀ این دو نسخه، بیش از آنکه مقایسهٔ دو فیلمنامه باشد، مقایسهٔ دو نگاه به تاریخ و دو تعریف از روایت تصویری است: یکی برآمده از سنت مستند-تحقیقاتی سینمای ایران، و دیگری محصول رسانهای جمعی با اقتضائات خاص خودش. از پژوهش روایتمحور تا روایت موردپسند صداوسیما
مقایسۀ فیلمنامهٔ «کوچک جنگلی» ناصر تقوایی با سریال بهروز افخمی
پیشنهاد مطالعه: چرا و چگونه ناصر تقوایی در اقتباس از ادبیات موفق بود؟
پرونده: برای آشنایی با جنبش جنگل باید چه کتابهایی را خواند؟




