از خود گفتن، با زبان بیزبانی!
این مقاله را ۱۵ نفر پسندیده اند
در دههی پایانی قرن بیستم، وقتی گفتوگوهای مربوط به بدن، هویت، و کنشگری زنان در ایران هنوز در محدودههای سنتیِ پژوهشهای دانشگاهی حرکت میکرد، کتابی کوچک اما پیشرو منتشر شد که مسیر پژوهش در یکی از مغفولماندهترین ژانرهای ادبیات فارسی را هموار کرد: “اتوبیوگرافی زنان در ایران معاصر” یا خودزندگینامهنویسی زنان در ایران معاصر که نهتنها در شکل بلکه در محتوی نیز از آثار شاخص این حوزه است. نسخه اصلی کتاب با عنوان دقیق به زبان انگلیسی Women’s Autobiography in Contemporary Iran است؛ این اثر در واقع یک مجموعه گردآوری شده و ویراستاری شده توسط افسانه نجمآبادی است که در سال ۱۹۹۰ توسط انتشارات دانشگاه هاروارد منتشر شده. افسانه نجمآبادی، تاریخنگار، نظریهپرداز و پژوهشگر برجسته در حوزهی جنسیت و مطالعات زنان به خصوص زنان ایران است. استاد دانشگاه هاروارد است و در پروژههای مختلفی مانند آرشیو دیجیتال جنبش زنان ایران (DAWNM) همکاری داشته. کتاب شامل چهار مقاله پژوهشی است که هر یک از منظری متفاوت، خودبیانگری/اتوبیوگرافی زنان معاصر ایران را بررسی میکنند. سمیه طباطبائی، مترجم اثر در مقدمهی کتاب به کمتوجهی ساختاری به خودزندگینامه/اتوبیوگرافی در سنت و ادبیات فارسی اشاره میکند. او با نگاهی به تاریخنگاری، سنت ادبیات کلاسیک و رابطهی میان فرد و جمع، توضیح میدهد که چرا فضای فرهنگی ایران کمتر پذیرای بیان فردی و روایت شخصی بوده است. بهویژه برای زنان، روایت از خود همواره با محدودیتهایی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی همراه بوده است. همین مقدمه زمینهساز رویکرد نقادانهای میشود که کتاب در ادامه در پیش میگیرد: کندوکاو در دلایل غیاب و اشکال پنهانشدهی اتوبیوگرافی در میان زنان ایرانی. اولین مقاله به قلم فرزانه میلانی است، استاد ادبیات تطبیقی و یکی از چهرههای مهم در مطالعات زنان ایرانی. میلانی در این مقاله با عنوانی درخور توجه «صداهای مستور» یا«Self-censorship and the Silent Autobiography» بر نوعی خودزندگینامهی خاموش تمرکز میکند؛ یعنی متونی که در آن نویسنده زن هرچند به روایت خود میپردازد، اما ناچار است بخشهایی از زندگیاش را سانسور یا حذف کند. او از مفاهیم سکوت، غیبت و گسست بهره میگیرد تا نشان دهد چگونه بدن زنانه، میل و تجربهی زیسته در سنت ادبی ایران اغلب در لفافه یا پشت نقابهایی پنهان میشود. در عین حال، میلانی تأکید میکند که همین خاموشی میتواند استراتژی باشد: نوعی مقاومت در برابر گفتمانهای مردسالار. نتیجهی تحلیل او، بر خلاف انتظار، صرفاً گزارش یک «نبود» نیست، بلکه تلاشی برای شنیدن صداهای خاموششده است. میلانی میگوید بخشی از حضور کمرنگ اتوبیوگرافی در ادبیات فارسی حکایت از مظاهر زورمندی دارد که به فردیتزدایی، انقیاد و مهارکردن کمر بسته. البته مردان هم از این امر مستثنی نیستند. از خود صحبت کردن از هنجارهای ناپسند جامعه بوده، حتی رستم قهرمان شاهنامه به اسبش رخش اعتماد دارد، صادق هدایت با طوطی راز دل میگوید و ناصرالدین شاه با گربهاش همسخن میشود. مقالهی دوم توسط خود نجمآبادی نوشته شده و به تحلیل خاطرات تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه، اختصاص دارد. این متن، که در اواخر قرن نوزدهم نوشته شده، از نخستین نمونههای ثبتشدهی خودزندگینامهنویسی زنانه در ایران است. نجمآبادی در تحلیل خود نشان میدهد که چگونه تاجالسلطنه، در مقام زنی تحصیلکرده در دورهی قاجار، از فضاهای حرمسرا بهمثابه صحنهای برای نقد نظام مردسالار و نیازمند اصلاحات اجتماعی استفاده میکند. او نوشتن را ابزار کنش سیاسی میسازد؛ امری که بعدها در نسلهای بعدی نویسندگان زن ایرانی نیز تکرار میشود. نجمآبادی با خوانش فمینیستیِ خاطرات، نه تنها به لایههای متنی بلکه به بافت تاریخی و اجتماعی اطراف آن توجه دارد. این خوانش چندوجهی نقطهی قوت کار اوست و نشان میدهد که چگونه حتی در دل روایتهای شخصی، ساختارهای قدرت، جنسیت و طبقه فعالاند. سومین مقاله، به قلم مایکل کریگ هیلمن، استاد ادبیات فارسی، به بررسی ابعاد خودزندگینامهای در شعر فروغ فرخزاد میپردازد. برخلاف قالب سنتی نثر در اتوبیوگرافی، فروغ از شعر برای بیان شخصی بهره میگیرد. هیلمن نشان میدهد که چگونه فروغ، با بهکارگیری زبان اول شخص، تجربهی زنانه، بدن، و خشم را به متن شعری میآورد و مرزهای میان شعر و اتوبیوگرافی را درهم میشکند. این مقاله بهویژه در تحلیل فرم و زبان موفق است. هیلمن تأکید میکند که در بافت فرهنگیای که اتوبیوگرافی زنانه بهشدت کنترل میشود، شعر فضایی فراهم میکند برای بیان ناممکنها. با بررسی اشعار مشخصی از فروغ، مانند «تولدی دیگر» یا «اسیر»، مقاله این پرسش را پیش میکشد: آیا شعر میتواند جایگزین اتوبیوگرافی نثر باشد؟ در مورد فروغ، پاسخ مثبت است. مقالهی چهارم، به قلم ویلیام ل هاناوی، برخلاف سه مقالهی پیشین کمتر متنیمحور است و بیشتر نظریهپردازانه به مسئله میپردازد. او هم استاد زبان و ادبیات فارسی است و استدلال میکند که نبودِ سنت قدرتمند اتوبیوگرافی غربی در ایران به معنای نبود خودبیانگری نیست. بلکه بیان فردی در قالبهای بومی دیگری چون شعر، حکایت، مکاتبه و خاطرهگویی شفاهی شکل گرفته است. این مقاله، گرچه کوتاهتر و پراکندهتر است، اما دریچهای تازه به بحث میگشاید و خواننده را به امکانهای دیگر برای ردیابی صداهای زنانه در ادبیات ایرانی دعوت میکند. این که در کتاب با رویکرد چندرشتهای (ترکیب تاریخنگاری، تحلیل ادبی و نظریهی جنسیت) مواجه هستیم باعث شده کتاب از زاویههای گوناگون به موضوع نگاه کند. هر کدام از مقالهها، علاوه بر متون ادبی بر زمینهی فرهنگی-اجتماعی جامعه ایران تأکید دارند. توجه به فرمهای غیرسنتی خودبیانگری/اتوبیوگرافی در مقالههای میلانی و هیلمن، دریچه جدیدی به اتوبیوگرافی در قالبهای نامعمول مثل شعر یا سکوت میگشاید. از نقاط ضعف یا محدودیت کتاب، حجم کم کتاب (با تنها ۷۸ صفحه در نسخه زبان انگلیسی و 127 صفحه در نسخه ترجمه شده) است که نمیتواند دامنهی وسیعی از نویسندگان یا دورهها را پوشش دهد. علاوهبر این، چون کتاب در 1990 منتشر شده، جای صداهای نسل جدیدتر، نویسندگان زن پس از انقلاب یا متون پساانقلابی در آن خالی است. همچنین همهی افراد بررسیشده زنان فارسزبان تهرانی یا متعلق به طبقات نخبه هستند؛ صدای زنان روستایی، اقلیتهای قومی یا مذهبی حضور ندارد. طرح جلد نسخهی اصلی کتاب صفحهای از یک دفترچه یا نامهی دستنویس زنانه را نشان میدهد که با دستخطی نستعلیق یا شکستهنویس پر شده. این تصویر، بیش از آنکه چهرهی زنان را به نمایش بگذارد، بر صدای آنها تأکید دارد؛ صدایی که از دل متن و نوشتار بیرون میآید و با ساختار محتوایی کتاب که حول محور خاطرات و زندگینامهنویسی شکل گرفته، همخوانی دارد. اما در طرح جلد نسخهی فارسی کتاب، تصویری از یک زن قاجاری است که توسط عکاس معروف قرن نوزدهم، آنتوان سوریوگین، ثبت شده. این انتخاب تصویری با پسزمینهی تاریخی قوی، بهخوبی با محتوای کتاب که به روایتهای شخصی و تاریخی زنان در بستر فرهنگ ایرانی میپردازد، همراستا است. نگاه مستقیم زن به دوربین، لباس و آرایش او، و فضای استودیویی عکس، هم بازتابی از وضعیت زنان در دورهی قاجار است و به طور ضمنی نشاندهندهی آغاز تلاش زنان برای دیدهشدن، ثبتشدن و روایتکردن خویشتن در تاریخ معاصر ایران. شاید این تضاد میان تصویر و نوشتار در دو طرح جلد، خود بازتابی از تفاوتهای فرهنگی و مخاطبان هر دو نسخه نیز هست. کتاب «اتوبیوگرافی زنان در ایران معاصر» گرچه اثری جمعوجور است، اما به نظر تأثیر انکارناپذیری در شکلگیری مطالعات اتوبیوگرافی زنانه در ایران دارد. بهویژه افسانه نجمآبادی، در مقام ویراستار و نویسندهی یکی از مقالات، نقش مهمی در جهتدهی نظری کتاب ایفا کرده. کتاب نهتنها اتوبیوگرافی را بهمثابه ژانری ادبی میبیند، بلکه آن را بهمثابه کنشی سیاسی، اجتماعی و حتی وجودی در نظر میگیرد. شاید کتاب برای هر پژوهشگر، نویسنده، یا خوانندهی علاقهمند به ادبیات زنانه، خاطرهنویسی، یا مطالعات جنسیت در ایران، همچنان مرجعی اساسی و الهامبخش باشد. البته امروزه، با گسترش روایتهای شخصی در رسانههای جدید و بازگشت خودزندگینامهنویسی در فضای مجازی، خواندن این کتاب ما را به ریشههای این موج معاصر بازمیگرداند و نشان میدهد که روایت از خود، همواره امری فرهنگی، پیچیده و گاه خطرناک بوده و شاید هنوز هم هست. از خود گفتن، با زبان بیزبانی!
نگاهی به خودزندگینامهنویسی زنان در ایران
اتوبیوگرافی، ژانری فراموششده
مقالهی فرزانه میلانی: سکوت و خودسانسوری
مقالهی افسانه نجمآبادی: بازخوانی «تاجالسلطنه»
مقالهی مایکل هیلمن: فروغ فرخزاد و خودبیانگری شعری
مقالهی ویلیام هاناوی: شکلهای بومی بیان شخصی
نقاط قوت و محدودیتهای کتاب

جمعبندی
معرفی کتاب «جریان های پنهان خانوادگی»، نوشتهی افسانه نجم آبادی





